فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌹_مدیونید اگه این فیلم را ببینید و منتشر نکنید.
😭😔 روز قیامت جلوی تک تک شمارو میگیرم 💔💔🌹
#پیشنهاد_دانلود
@ranggarang
⭕سـرباز سـرباز است
و کارے به جز دفاع از سرزمینش ندارد.
حالا یکی «تفنگ» بر می دارد
یکی هم مثل تو با
«چــــادر»...
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕اگه خوبی دیدی
بروی خودت نیاوری
معلوم که حسودی
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥موعظه مورچه به حضرت سلیمان (علیه السلام)
🎙 حجتالاسلام عالی
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعا برای تعجیل مرگ خود چه صورتی دارد؟؟
#پیشنهاد_دانلود
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام
حواسمون به قند های دور و برمون باشیم
نزاریم زود آب بشن !!
واقعا عالی بود چه مثال زیبایی
غیر از این هم نیست!!
@ranggarang
#داستان_
🌾ادامه #داستان حضرت هود🌾
قسمت هفتم 👇
🍃نجات هود و مؤمناناز عذاب🍃
چنان كه در قرآن، آيه 58 سوره هود آمده، خداوند مى فرمايد: و هنگامى كه فرمان عذاب ما فرا رسيد، هود و كسانى را كه به او ايمان آورده بودند، به رحمت خود نجات داديم، و آنها را از عذاب شديد رهايى بخشيديم.
مطابق پاره اى از روايات، هود و اطرافيانش، بعد از هلاكت قوم، به سرزمين حضرموت كوچ نموده، و تا آخر در آن جا زيستند.
هنگامى كه طوفان شديد و تندباد سركش (هفت شب و هفت روز) بر قوم عاد فرود آمد، به هر كس كه مى رسيد، او را مى كوبيد و به هلاكت مى رسانيد، حضرت هود در همان روز اول عذاب، به دور خود و افرادى كه به او ايمان آورده بودند، خط دايره اى كشيد و به آنها فرمود:
هشت روز در ميان اين دايره بمانيد، و اعضاى متلاشى شده تبهكاران را در بيرون از دايره تماشا كنيد.
طوفان سركش به آنان كه در داخل دايره بودند، كوچكترين آسيبى نرساند، بلكه همان طوفان نسيم روح افزايى براى آنها بود، ولى جسدهاى كافران در هوا، گاهى با سنگ برخورد مى كرد، و گاهى طوفان آن چنان بدن آنها را به يكديگر مى زد كه استخوانهايشان مانند دانه هاى خشخاش ريز ريز، بر زمين مى ريخت.
در قسمت آخر داستان هود، با بهشت شداد آشنا می شویم.
ادامه دارد..
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و خداوند کافیست
#سخنرانی
👤 دکتر الهی قمشه ای
@ranggarang
kafi (1).mp3
6.31M
🔴 داستان ابراهیم و نمرود
سخنران شهید کافی
#پیشنهاد_دانلود
@ranggarang
#نهج_البلاغه
❄️فَإِنَّکَ تَجِدُهُمْ قَدِ انْتَقَلُوا عَنِ الاَْحِبَّةِ، وَحَلُّوا دِيَارَ الْغُرْبَةِ، وَکَأَنَّکَ عَنْ قَلِيل قَدْ صِرْتَ کَأَحَدِهِمْ
🟤هرگاه در وضع آنها بنگرى خواهى ديد آنها از ميان دوستان خود خارج شده در ديار غربت بار انداختند گويا طولى نمى کشد که تو هم يکى از آنها خواهى شد (و در همان مسير به سوى آنها خواهى شتافت
✍آرى در هر چيز ترديد کنيم در اين حقيقت که همه ما بدون استثنا همان مسير پيشينيان را خواهيم پيمود، ترديد نخواهيم کرد. روزى فرا مى رسد که با همسر، فرزند، دوستان، اموال، مقامات و وسايل زندگى وداع خواهيم گفت، همه را مى گذاريم و مى رويم.
📘#نامه_31
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
#نهج_البلاغه
💎قد عرف حقها رجال من المومنين الذين لا تشغلهم عنها زينة متاع و لا قرة عين من ولد و لا مال. يقول الله سبحانه: (رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلاة و ايتاء الزكاة
🌖همانا کسانى از مؤمنان حق نماز را شناختند که زیور دنیا از نماز بازشان ندارد، و روشنایى چشمشان یعنى اموال و فرزندان مانع نمازشان نشود. خداى سبحان مى فرماید: «مردانى هستند که تجارت و خرید و فروش، آنان را از یاد خدا، و برپا داشتن نماز، و پرداخت زکات باز نمى دارد.
📘#خطبه_199
💥💎💥💎💥💎
🎤استاد #قرائتی
# نهجالبلاغه
@ranggarang
🔔اگر پايان كار را مى ديديد...:
#نهج_البلاغه
💌لَوْ رَأَى الْعَبْدُ الآجَلَ وَمَصِيرَهُ لاََبْغَضَ الاَْمَلَ وَغُرُورَهُ
🌐«اگر انسان، سرآمد زندگى و عاقبت كارش را مى ديد، آرزوها و غرورش را دشمن مى شمرد»
📘#حکمت_334
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁زنـــدگــی
☕️حــڪــمــت اوســت
🍁چــنــد بــرگــیــ
☕️را تــو ورق خــواهی زد
🍁مــابــقــی را قــســمــتــ..!
☕️قــســمــتــت شــادی بــاد
🍁لــحــظــه های زنــدگــیــتــونــ
☕️مــمــلــو از خــوشــی و بــرڪـــتــ
#عصرتون_بخیر_
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانومی بچهشو آورده مسجد.
بچه گریهاش گرفته مجلسِ حاجآقا را کمی ریخته به هم و ذهن پا منبری ها رو...
👏 حاجآقا هم خطاب به خانومه کرده 😳 ببینید چی میگه بهش 😇
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تصاویری از شبستان جدید حرم حضرت زینب کبری سلام الله علیها که به دست هنرمندان ایرانی ساخته شده است
@ranggarang
حاجی حاجی مکه؟
ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺕ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﻣﺎﻧﻨﺪ خودرو و ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ.
ﺯﺍئرﺍﻥ ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﺍﺳﺐ ﻭ ﻗﺎﻃﺮ ﻭ ﺷﺘﺮ ﻭ ﮐَﺠﺎﻭه ﺍﺯ ﺻﺤﺮﺍﻫﺎﯼ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﻭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥﻫﺎﯼ ﺑﯽﺁﺏ ﻭ ﻋﻠﻒ ﺑﮕﺬﺭﻧﺪ.
این ﺳﻔر طولانی و خطرناک برای آنان حداقل ۴ ﺗﺎ ۶ ﻣﺎه ﺑﻪﺩﺭﺍﺯﺍ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪ.
تازه ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮔﺮﺩﺑﺎﺩﻫﺎﯼ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺩﺳﺘﺒﺮﺩ ﺭﺍﻫﺰﻧﺎﻥ ﻭ از آن قبیل ﺟﺎﻥ ﺳﺎﻟﻢ ﺑه دﺭ ﻣﯽﺑﺮﺩﻧﺪ، ﺷﺎﯾﺪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﯾﮏﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﻋﻤﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﮐﻌﺒﻪ ﻧﺎﯾﻞ ﺷﻮﻧﺪ.
ﺣﺎﺟﯿﺎﻥ ﭘﺲﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺍﺯ ﺳﻔﺮ ﺣﺞ ﺑﺩﻟﯿﻞ ﺳﺨﺘﯽﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺷﻤﺮﺩﯾﻢ، ﺍﺯ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺩﻭﺑﺎﺭه ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﮐﻌﺒﻪ ﭼﺸﻢﭘﻮﺷﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ. عموما آنان ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺩﻭﺑﺎﺭه ﺑﺎ ﺣﺎﺟﯿﺎﻥ ﺳﻔﺮ ﻗﺒﻠﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﺭ ﻣﯽﺑﺮﺩﻧﺪ.
ازاینرو بسیاری از ﺣﺎﺟﯿﺎﻥ که ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ و ﮐﻨﺎﺭ سرزمینهای پهناور فارسیزبان ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺁﺷﻨﺎ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ، ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﯾﺪﺍﺭ یکدیگر ﺩﺭ دیار خود را ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ.
حاجیان ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺣﺞ ﻭ هنگامی که ﺁﻫﻨﮓ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺯﺍﺩﮔﺎه ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ، ﮔﺎه ﺑﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﻭ ﮔﺎه ﺑﻪ ﺟﺪّ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﺣﺎﺟﯽ ﺣﺎﺟﯽ ﻣﮑﻪ». ﯾﻌﻨﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﯾﺪﺍﺭﯼ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯽﺁﯾﺪ، ﻣﮕﺮ ﺁﻥﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺩﻭﺑﺎﺭه ﻣﺎ ﺭﺍ ﻋﺎﺯﻡ ﺳﻔﺮ ﺣﺞ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﯿﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭه ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ (ﮐﻪ ﺍﻣﺮﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺎﺩﺭ ﺑﻮﺩ).
کاربرد «حاجی حاجی مکه»:
ازاینرو ﺍﯾﻦ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﺑﻪﮐﺎﺭ ﻣﯽﺭﻭﺩ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻥ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺑﺴﺘﮕﺎﻧﺶ ﺑﯿﺎﯾﺪ و احتمال دیدار مجدد کم باشد.
ﯾﺎ ﮐﺴﯽ ﭘﻮﻝ ﯾﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻭﺍﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ و دیگر چشماندازی برای وصول آن وجود نداشته و یا اینکه در چشمانداز، وصول آن نزدیک و محتمل نباشد.
تصویر:
کاروان حجاج بیتالله الحرام
@ranggarang
اعترافات یک زن از جهاد نکاح
#قسمت_پانزدهم
در حین تحلیل و بررسی با فرزانه بودیم که آقای جلالی در اتاق رو زد آمد داخل
گفت: خانما امروز جلسه ی مهمی دارم زودتر تعطیل می کنیم...
فرزانه چنان برقی تو چشمهاش زد که یعنی جلالی قشنگ متوجه این شادی نامحسوس شد...
وسایل مون رو جمع و جور کردیم آماده رفتن شدیم داشتیم از دفتر می رفتیم بیرون چند قدمی بیشتر نرفته بودیم که فرزانه با یه حالت خاصی محکم زد به شونه ی من...
گفت: نگاه کن! نگاه کن! این دوتا پسره همونایی نبودن تو خونه ی خانم مائده برا جابجایی یخچال اومده بودن!
گفتم: آره خودشون اینجا چکار می کنن؟؟ اومدن پیش جلالی!!! فرزانه گفت: ما تو دهن شیر بودیم و خودمون خبر نداشتیم... بگو چرا ما رو تعطیل کرد وگرنه دلش برا ما نسوخته....
حتما می خواست متوجه نشیم فرستادمون دنبال نخود سیاه.... عه! عه! ما چقدر ساده ایم دختر ...!
گفتم فرزانه مجالی بده یه بند نرو تو تراژدی! شاید اصلا قضیه این نباشه شاید اومدن اینها مکمل مصاحبه ی ما باشه چمیدونم!
شدیم مثل پلیس های جنایی! ولش کن به ما چه کی با کی میاد و میره!
ما کار خودمون رو انجام بدیم والا....
فرزانه با اخم گفت: خیر سرت خبر نگاری یعنی انگیزت متلاشیم کرد! ملت از هیچی کلی سوژه درست می کنن! اونوقت ما سوژه ها جلومون رژه میرن خانم میگه ولش کن مشغول کار خودت باش !
گفتم: خانم امجد الان به نظر شما دقیقا چکار کنیم سوژه ها رو از دست ندیم؟ خوب منم دوست دارم بدونم چه خبره!
ولی دیدی که جلالی گفت کار تعطیل!
فرزانه گفت: خوب به بهونه ی جا گذاشتن یه چیزی بر میگردیم داخل دفتر...
اونوقت می فهمیم چه خبره و این دوتا آقاه قضیشون با جلالی چیه و اونجا چکار می کنن !
حس کنجکاویم باعث شد به حرف فرزانه گوش کنم و برگشتیم سمت دفتر...
در اتاق آقای جلالی مثل همیشه باز بود روی میز که همیشه پر از کاغذ و کلی وسیله بود ایندفعه تمیز و مرتب برق میزد.... یکی از آقاها به صندلی تکیه داده بود و یکی دیگشون که اسلحه کلت به کمرش بسته بود با دقت داشت از پنجره به بیرون نگاه میکرد...
با دیدنه اسلحه آروم آب دهنمون رو قورت دادیم! داشتیم مثلا می رفتیم سمت اتاق خودمون که آقای جلالی با یه سینی که سه تا لیوان چایی داخلش بود از آبدارخونه اومد بیرون با دیدن ما چنان شوکه شد که می خواست سینی از دستش بیفته!
گفت: خانما شما اینجا چکار می کنید؟! مگه نگفتم امروز زودتر تعطیلین...
نمی بینید مهمون دارم ...
فرزانه مِن مِن کنان گفت: ببخشید یه وسیله جا گذاشتیم بر میداریم زود میریم...
گفت: وسیله باشه برا بعد بفرمایید بیرون... بفرمایید...
#سیده_زهرا_بهادر
ادامه دارد..
@ranggarang