eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
7.2هزار ویدیو
11 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
کوتاه قرآنی قسمت شانزدهم 👈 داستان حضرت محمد ص 💠 داستان صلح حدیبیه در سال ششم هجرت پیامبر برای زیارت خانه خدا با یاران خود به طرف مکه حرکت کردند اما با ممانعت قریش مواجه شدند پیامبر و یارانش در منطقه حدیبیه متوقف شدند و با فردی از قریش به نام عروه مواجه شدند. پیامبر هدف خود را از آمدن به مکه به او گفت و او نیز تعریف پیامبر و کارهایی را که از او مشاهده کرده بود برای قریش بازگو نمود. پیامبر نیز قصد داشت که عمر را برای توجیه قریش از این سفر راهی مکه کند که او از ترس جانش نرفت و به جای او عثمان این مسئولیت را پذیرفت. اما شایعه کشته شدن عثمان باعث شد تا پیامبر تصمیم به شدت عمل با کفار شود و برای همین بیعتی با یاران خود به نام رضوان نمود اما عثمان سالم بازگشت. در نهایت بعد از گفتگوهای زیاد بین طرفین مقرر شد که پیامبر امسال را از حج صرف نظر نماید و سال بعد نیز بیش از سه روز در مکه نمانند و نیز سلاح با خود حمل نکنند و ... پیامبر نیز پذیرفتند و دستور دادند تا شتر ها را همانجا قربانی کنند و نیز از احرام در آیند. دستور پیامبر به اجرا در آمد و در همین موقع بود که سوره فتح نازل شد و بشارت فتح عظیمی را به آنها داد. دارد ‌... @ranggarang
کوتاه قرآنی قسمت هفتدهم 👈 داستان حضرت محمد ص 💠 جنگ احزاب(خندق) خداوند در قرآن در این مورد که جنگ همه جانبه اسلام و کفر بود آیاتی را نازل کرده است. نخستین جرقه این جنگ را بنی نضیر و با تحریک کردن مشرکان مکه برای جنگ با پیامبر زدند. آنها قبیله بنی غطفان و سایر قبایل را نیز به این جنگ دعوت کردند و در نتیجه همه با هم برای نابودی اسلام کمر همت بستند. رسول خدا زمانیکه از این ماجرا آگاه شد در مورد اینکه جنگ را در مدینه انجام دهند یا در خارج از مدینه با یاران خود مشورت کرد ولی در نهایت پیشنهاد سلمان فارسی مبنی بر کندن خندق در اطراف مدینه مورد موافقت پیامبر قرار گرفت و در نتیجه این کار با همت و پشتکار مسلمانان واقعی انجام شد هر چند که منافقین از انجام اینکار نیز سر باز زدند. زمانیکه لشکر کفر به مرزهای مدینه رسید با خندق مواجه شد چیزی که تا به حال مثلش را ندیده بود. تعداد لشکر کفر در این جنگ بیش از ده هزار نفر و تعداد مسلمانان سه هزار نفر بود. لشکر کفر نزدیک یک ماه پشت خندق زمینگیر شد و کسی نتوانست از آن عبور کند . مشرکین که به دلیل سردی هوا و نیز کمبود آذوقه در مذیقه بودند تصمیم گرفتند تا بنی قریظه را که همپیمان پیامبر و ساکن مدینه بودند علیه پیامبر تحریک کنند و آخر سر نیز موفق به انجام اینکار شدند اما پیامبر گروهی را که بالغ بر پانصد نفر بودند مامور مقابله با آنها کردند. از آن طرف نیز چند نفر از پهلوانان قریش تصمیم گرفتند تا از خندق عبور کنند. یکی از آنها به نام عمروابن عبدود که ادعای پهلوانی و شکست ناپذیری داشت شروع به عربده کشی و مبارز طلبی کرد تا آنکه حضرت علی شمشیر پیامبر را به دست گرفت و عمامه ایشان را نیز به سر نمود. پیامبر در حق علی دعا کرد که ... خداوندا ... علی را از هر بدی حفظ بنما و ... علی (ع)با جسارت تمام به میدان رفته و پس از دعوت عمرو به اسلام و در حالیکه این دعوت از طرف عمرو رد شد او را با شمشیری از پا درآورد. تکبیر از اردوگاه اسلام بلند شد و کفار با دیدن این منظره ترس وجودشان را گرفت . از طرف دیگر یکی از نفرات دشمن به نام نعیم که به صورت مخفیانه اسلام آورده بود به نزد پیامبر رفت و اعلام وفاداری نمود. پیامبر نیز او را مامور ساخت تا با خدعه و نیرنگ میان سپاه دشمن اختلاف افکند . او نیز به طرف قوم بنی قریظه رفت و پس از جلب توجه و اطمینان آنها با صحبتهای خود آنها را ترساند و در نتیجه آنها همکاری خود را با قریش قطع کردند. او بعد از اجرا کردن نقشه خود وارد اردوگاه احزاب شد و با حیله میان آنها نیز اختلاف افکند و ماموریت خود را به نحو احسن انجام داد. اختلاف میان قریش باعث قطع همکاری میان آنها شد و سردی هوا نیز مزید بر علت شد و در نتیجه احزاب با خفت و خاری مدینه را ترک کردند و بدین ترتیب این قائله نیز به نفع اسلام پایان یافت. دارد ... @ranggarang
کوتاه قرآنی قسمت هیجدهم 👈 داستان حضرت محمد ص 💠 جنگ بنی قریظه زمانیکه آخرین دسته احزاب ، مدینه را باترس و لرز ترک کردند و در حالیکه خستگی از چهره مسلمانان هویدا بود پیامبر بنا به فرمان الهی تصمیم گرفت تا کار بنی قریظه را یکسره کند. آنها نماز ظهر را خواندند اما پیامبر دستور داد تا نماز عصر در محله بنی قریظه برگزار شود. ایشان پرچم را به دست علی (ع) داد و او و لشکریان قلعه دشمن را محاصره کردند. یهودیان که خود را در خطر دیدند تصمیم نهایی خود را گرفتند و آن چیزی جز تسلیم شدن در برابر سپاه با عظمت اسلام نبود. بنی قریظه بعد از اینکه تسلیم شدند پیامبر به آنها فرمودند: آیا راضی هستید هر چه سعد بن معاذ درباره شما حکم کند اجرا نماییم؟ و آنها جواب مثبت دادند. پیامبر نیز در مقابل به پیشنهادی که هنوز سعد نداده بود رای مثبت داد. سعد به یهود گفت شما باید کشته شوید و زنان و فرزندانتان اسیر و اموالتان تقسیم گردد اما گروهی از آنها اسلام آورده ونجات یافتند. 💠 جنگ بنی المُصْطَلق بنی المُصْطَلق تیره ای از قبیله خزاعه بودند که با قریش همجوار بودند. گزارشاتی به مدینه رسید که رئیس این گروه قصد جمع آوری سلاح و نیرو برای محاصره مدینه را دارد. پیامبر تصمیم گرفت که فتنه را در نطفه خفه کند برای همین وقتی از صحت کار آنها مطلع شد با یاران خود به سمت قبیله مذکور رفته و در کنار چاه مریسع با آنها روبرو شد جنگ شروع شد و جانبازی مسلمانان و نیز اثرات روانی آنها باعث پیروزی مسلمانان گردید. دارد ... @ranggarang
کوتاه قرآنی قسمت نوزدهم 👈 داستان حضرت محمد ص 💠 داستان صلح حدیبیه در سال ششم هجرت پیامر برای زیارت خانه خدا با یاران خود به طرف مکه حرکت کردند اما با ممانعت قریش مواجه شدند پیامبر و یارانش در منطقه حدیبیه متوقف شدند و با فردی از قریش به نام عروه مواجه شدند. پیامبر هدف خود را از آمدن به مکه به او گفت و او نیز تعریف پیامبر و کارهایی را که از او مشاهده کرده بود برای قریش بازگو نمود. پیامبر نیز قصد داشت که عمر را برای توجیه قریش از این سفر راهی مکه کند که او از ترس جانش نرفت و به جای او عثمان این مسئولیت را پذیرفت. اما شایعه کشته شدن عثمان باعث شد تا پیامبر تصمیم به شدت عمل با کفار شود و برای همین بیعتی با یاران خود به نام رضوان نمود اما عثمان سالم بازگشت. در نهایت بعد از گفتگوهای زیاد بین طرفین مقرر شد که پیامبر امسال را از حج صرف نظر نماید و سال بعد نیز بیش از سه روز در مکه نمانند و نیز سلاح با خود حمل نکنند و... پیامبر نیز پذیرفتند و دستور دادند تا شتر ها را همانجا قربانی کنند و نیز از احرام در آیند. دستور پیامبر به اجرا در آمد و در همین موقع بود که سوره فتح نازل شد و بشارت فتح عظیمی را به آنها داد. ادامه دارد ۰۰۰ @ranggarang
کوتاه قرآنی قسمت بیستم 👈 داستان حضرت محمد ص 💠 دعوت پادشاهان به اسلام با قرار داد صلح حدیبیه مسلمانان تا حدودی به آرامش نسبی دست یافتند بنابراین پیامبر فرصت کرد تا برای سران کشورها نامه بنویسید و آنها را به اسلام دعوت کند. اکنون 185 نامه از پیامبر به سران برخی از کشورها موجود است که نشان از منطقی بودن روش پیامبر است. این نامه ها برای سران بسیاری از کشورها از جمله قیصر روم،خسرو پرویز پادشاه ایران ،نجاشی پادشاه حبشه و... نوشته شده است. 💠 جنگ خیبر جرم بزرگی که یهودیان خیبر داشتند این بود که تمام قبائل عرب را برای کوبیدن اسلام تشویق کردند. این ناجوانمردی باعث شد تا پیامبر با 1400 نفر به سوی قلعه آنان حرکت کردند تا ریشه آنها را درآورند. سپاه اسلام شبانه به قلعه ها رسیدند . صبحگاهان یهودیان خود را در محاصره اسلام دیدند و قلعه هایشان یکی یکی توسط مسلمانان فتح شد تا اینکه به قلعه بزرگی رسیدند که مرحب در آن قرار داشت. پیامبر که حال مصاعدی نداشت ابتدا ابوبکر و سپس عمر را برای فتح آن فرستاد اما هیچکدام موفق به فتح آن نشدند. در نتیجه رسول خدا فرمودند به خدا فردا پرچم را به دست مردی می سپارم که او،خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبر نیز او را دوست دارند. همه متوجه شدند که منظور پیامبر حضرت علی است اما ایشان به دلیل درد چشم در جمع حاضر نبود. صبح روز بعد حضرت علی به در چادر پیامبر رسید و پیامبر با آب دهان مبارکش چشمان او را شفا دادند. ایشان پس از بهبودی چشم به سراغ یهودیان رفتند و در یک مبارزه مرحب را به قتل رساندند و بعد از یک جنگ شدید بین مسلمانان و یهود حضرت درب قلعه را از جا کند و مسلمانان موفق به فتح آن شدند. یهود تسلیم شد و تمام اموال منقولشان به دست مسلمانان افتاد. @ranggarang
کوتاه قرآنی 👈 داستان حضرت زکریا ویحیی قسمت اول 👇 💠 شناسنامه حضرت زکریا ایشان یکی از پیامبران الهی است که نام مبارکش 7 بار در قرآن مجید آمده است. نام پدرش برخیا است که سلسله نسبش به حضرت داوود(ع)میرسد. او رئیس عباد و علمای بنی اسرائیل بود و مردم را به شریعت حضرت موسی دعوت میکرد و عمر خود را در راه دعوت به خداپرستی و خدمت در بیت المقدس سپری نمود و سرانجام در 115 سالگی به شهادت رسید و مرقد او در داخل شبستان مسجد جامع الکبیر حلب واقع شده است. 💠 ازدواج زکریا با اَشیاع در میان بنی اسرائیل دو خواهر برجسته و بزرگ زاده وجود داشتند که یکی به نام حَنّه و دیگری به نام اشیاع که نام پدرشان فاقوذا فرزند فتیل از اولاد سلیمان بن داوود و از خاندان یهودا فرزند حضرت یعقوب و نام مادرشان مرتا میباشد. حنه و اشیاع هر دو از یک پدر و مادر بودند و هر دو به افتخار همسری پیامبری در آمده بودند که اولی به همسری عمران و دومی را زکریا به همسری برگزید. اشیاع از بانوان مجلله دنیا و خواهر حضرت مریم بود و در قرآن نیز به او اشاره ای شده است. دارد ... @ranggarang
کوتاه قرآنی 👈 داستان حضرت زکریا و یحیی قسمت دوم👇 💠 سرپرستی مریم از زکریا سالها از زندگی عمران و همسرش گذشت اما دارای فرزندی نشدند و این امر حنه را رنج میداد از طرف دیگر خواهرش اشیاع نیز عقیم بود. روزی حنه مشاهده کرد که پرنده ای در روی درختی به جوجه اش غذا میدهد که این امر باعث شعله ور شدن حس مادریش شد و از ته دل از خدا تقاضای بچه نمود. خداوند نیز دعای او را مستجاب کرد و باردار شد. در این اثنا عمران از دنیا رفت و حنه بیوه شد و نذر کرد که بچه اش را خادم خانه خدا نماید. او منتظر فرزند پسر بود اما خداوند به او دختری را عطا کرد و چون خادمین خانه خدا از میان پسران انتخاب میشدند نگران شد. سپس نام او را مریم نهاد. مادرش بعد از تولد او را به بیت المقدس برد و او را به آنجا هدیه نمود و از آنجا که آثار بزرگی در مریم آشکار بود موجب نزاع راهبان در پذیرش کفالت وی شد و سرانجام برای برعهده گرفتن او به کنار نهری رفته تا قرعه کشی نمایند. زکریا نیز جزء آنان بود آنها اسم خود را روی چوبهایی نوشته و به درون آب انداختند و تنها چوبی که روی آب ایستاد همان بود که نام زکریا به رویش نوشته شده بود. در نتیجه مریم به او واگذار شد. زکریا به نگهبانی ومراقبت از مریم پرداخت تا او بزرگ شد و متولی بیت المقدس گردید. او روزها روزه میگرفت وشبها به عبادت می پرداخت و در بنی اسرائیل هیچکس از نظر ایمان به پای او نمیرسید. هر وقت زکریا به دیدار او میرفت غذاهای مخصوصی در کنار محراب او مشاهده میکرد که باعث شگفتیش میشد. روزی با مشاهده میوه ها به او گفت که این میوه های غیر فصل را از کجا می آوری و مریم در جواب گفت: این از طرف خداست و اوست که هرکه را بخواهد بیحساب روزی میدهد. ادامه دارد ۰۰ @ranggarang
کوتاه قرآنی 👈 داستان حضرت زکریا ویحیی قسمت سوم 👇 💠 دعای زکریا وبشارت تولد یحیی سالها بود که حضرت زکریا و همسرش اشیاع عقیم بودند و اکنون در دوران پیری به سر میبردند. زکریا بارها از خداوند طلب فرزند کرده بود تا بعد از خود وارثی داشته باشد . او روزی بر مریم وارد شد در حالیکه مریم در حال عبادت بود و مشاهده کرد که میوه های تابستانی در فصل زمستان برایش آمده است لذا به این نتیجه رسید که او هم میتواند در پیری بچه دار شود برای همین دست به آسمان بلند کرد و با تمام وجود از خدا درخواست فرزند نمود و طولی نکشید که جبرئیل نوید تولد یحیی را به او داد. او با شنیدن این خبر از شادی بیهوش شد. او باور نمیکرد که در این سن بچه دار شود و از خدا تقاضای نشانه کرد و خداوند به او وحی کرد که نشانه بچه دار شدنت این است که تا 3 روز زبانت از کار خواهد افتاد و تو برای این نعمت خدا را شکرکن. او بعد از این متوجه شد که زبانش از کار افتاده و فقط در زمان عبادت باز میشود. او در این 3 روز با اشاره لبها و تکان دادن سر با مردم سخن گفت. طولی نکشید که همسرش احساس بارداری نمود و پس از 6 ماه یحیی متولد شد. ملائکه او را به آسمان بردند و طبق فرمایش امام باقر نخستین غذای بهشتی را به او خورانده و سپس به آغوش پدرش برگرداندند. دارد ... @ranggarang
کوتاه قرآنی 👈 داستان حضرت زکریا و یحیی قسمت چهارم 👇 💠 شهادت حضرت زکریا هنگامیکه مریم به اذن خدا بدون شوهر حامله شد شیطان به میان بنی اسرائیل رفت و به مردم القاء کرد که حامله شدن او کار زکریا بوده است. مردم به او شوریدند و قصد کشتن او را داشتند که زکریا فرار کرده و به بیابان رفت. درختی او را به حضور طلبید و زکریا وارد شکاف درخت شد و درخت شکاف خود را فرو بست. اما شیطان گوشه ای از لباسش را از درخت بیرون گذاشت و به گروهی از مردم که در جستجوی او بودند گفت که زکریا جادو کرده و داخل درختی پنهان شده است و نشانه اش نیز این قسمت از لباسش است که از درخت بیرون آمده . سپس به دستور شیطان مردم اره ای را آورده و درخت را به همراه زکریا به دو نیم کرده واورا به شهادت رساندند. بعد از شهادت چند ملائکه به دستور خداوند بدنش را غسل داده و کفن کردند و سه روز نیز بر بدنش نماز خوانده و به خاکش سپردند. دارد .. @ranggarang
کوتاه قرآنی 👈 داستان حضرت زکریا و یحیی قسمت پنجم👇 💠 شناسنامه حضرت یحیی ایشان یکی از پیامبران بنی اسرائیل است که نام مبارکش 5 بار در قرآن آمده است. نام پدرش زکریا و نام مادرش اشیاع بوده است. ولادتش خارق عادت بود چونکه پدرش زکریا در آن موقع پیر و زنش نیز نازا بوده است. سرانجام پس از 30سال زندگانی شهید شد و در مسجد جامع اموی دمشق دفن شد. دارد ... @ranggarang
کوتاه قرآنی 👈 داستان حضرت زکریا و یحیی آخرین قسمت👇 💠 پیامبری یحیی و ویژگیهای او ایشان در کودکی به مقام نبوت رسید و این از امتیازاتش میباشد زیرا اولین کسی است که در کودکی به پیامبری رسید. پروردگار به او دستور داد تا با قوت و قدرت احکام تورات را در میان مردم اجرا کند . او مروج آئین موسی بود و پس از ظهور عیسی مروج آئین او شد. او در اثر رابطه تنگاتنگ با خدا به جایی رسید که از طرف خدا به 6 خصلت ستوده و بر او سلام شد. او با مشاهده زهد و عبادت رهبانان و لباس مخصوصشان از مادرش درخواست چنین لباسی کرد و با وجود مخالفت پدر بالاخره از آنان تقلید کرد و آنقدر در بیت المقدس عبادت کرد تا مثل پاره ای استخوان شد. یحیی شهید راه امر به معروف و نهی از منکر هیرودیس حاکم و پادشاه فلسطین عاشق هیرودیا دختر برادرش شد . تصمیم گرفت با او ازدواج کند و اقوامش نیز به این وصلت راضی بودند. این خبر به یحیی رسید و اعلام کرد که اینکار حرام و بر خلاف تورات است و شروع به مبارزه کرد. فتوای او دهان به دهان به پادشاه رسید و با تحریک هیرودیا، هیرودیس دستور قتل او را صادر کرد و سرش را نیز نزد شاه و معشوقه اش آوردند. بعد از مدتی سرش را در داخل شبستان مسجد اموی و بدنش را در محلی به نام زَبَدانی در مسجد دلم در حوالی دمشق به خاک سپردند. نقل است که در مصیبتش زمین و آسمان و ملائکه 40 شبانه روز گریان شدند و خورشید نیز به مدت 40 روز در هاله ای از سرخی خون طلوع و افول کرد همانطور که در شهادت امام حسین(ع)اینگونه شد. وقتی که سر یحیی را بریدند قطره ای از خون او بر زمین ریخت و هر چه خاک بر رویش ریختند خون از میان خاک میجوشید وخاک را سرخ میکرد. طولی نکشید که بخت النصر قیام کرد و علت جوشیدن خون را جویا شد. تنها پیرمردی ماجرا را میدانست و او بود که قضیه را از زبان پدر و جدش تعریف نمود. بخت النصر گفت آنقدر از مردم اینجا خواهم کشت تا خون از جوشیدن باز ایستد و به دستور او 70هزار نفر را در آن مکان سربریدند تا خون از جوشیدن ایستاد... در ادامه داستان با اصحاب کهف آشنا خواهیم شد.. @ranggarang
کوتاه قرآنی 👈 پايداري و مقاومت موسي و قومش پس از ماجراي پيروزي موسي برجادوگران گروههاي زيادي از بني اسرائيل وديگران به او ايمان آوردند وموسي پيروان زيادي پيدا كرد واز اين به بعدبودکه درگيري بني اسرائيل(موسويان) و قبطيان(فرعونيان) شروع شد. اطرافيان فرعون او را به خاطر آزاد گذاشتن موسي سرزنش كردند امافرعون درجواب آنهاگفت كه من پسرانشان را خواهم كشت وزنانشان را به بردگي خواهم گرفت وسپس به عملي كردت تهديدش پرداخت. پيروان موسي شكايت فرعونيان را به نزد موسي بردند وموسي گفت كه از خدا ياري بجوئيد وشكيبا باشيد. فرعون كه دركارش حريف موسي نشد تصميم به قتل او گرفت تا به زعمش از فساد او جلوگيري نمايد. اما يكي از اطرافيانش (مومن آل فرعون)او را از اينكار برحذر داشت وگفت: شايسته نيست كسي را كه ميگويد پروردگار من خداست بكشيد به ويژه كه معجزاتي را نيز دارد. @ranggarang