eitaa logo
ࢪَݩگـےࢪَݩگـے
89 دنبال‌کننده
2هزار عکس
155 ویدیو
38 فایل
۞‌‌‌﷽۞ . ‌آسمونِ دنیایِ ما ، رنگین‌ڪمونیه!🌙💙 • 🎈 مدیـر [✨] @noorerezvan 🎈ادمیـݩ تبآدلات [✨] @jonon_128 🎈 لینڪ ناشناس [✨] https://harfeto.timefriend.net/88870414 🎈کانال دوم رنگے رنگے [✨] https://eitaa.com/joinchat/2644836409Ca33d89f0ad
مشاهده در ایتا
دانلود
😑💔 🦋@rangirangia 🦋
💜🎈بِسْمِ رَبِّ الْشَّهیدْ... 📝🍃یکبار با احمدآقا و بچه‌ها به بهشت‌زهرا مےرفتیم، با ترافیکِ شدیدے مواجه شدیم! احمدآقا درمورد نمازِ اول‌وقت صحبت کرد، اما کسے او را تحویل نگرفت!😔 بعد از ماشین پیاده شد و معذرت‌خواهے کرد. پرسیدیم: کجا میروے؟🤔 گفت: این راه‌بندان حالا حالاها باز نمیشه، ما هم به نمازِ اول‌وقت نمےرسیم، من میرم اون سمتِ جاده، یک مسجد هست نمازم رو میخونم و‌ برمےگردم.😊 . . شهید احمدعلے نیرے🕊 ⛅تاریخ تولد: ۲۹\۴\۱۳۴۵ 🌈محل تولد: تهران سن:9⃣1⃣ سال 🥀تاریخ شهادت: ۲۷\۱۱\۱۳۶۴ 🇮🇷کشور شهادت: ایران 🎈محل شهادت: فاو 🍂عملیات: والفجر ۸ ✨محل مزار: بهشت‌زهرا(س) قطعهٔ ۲۴\ ردیف۸۶\ شمارهٔ ۳۲ 🕊🌷 📿 🦋@rangirangia 🦋
شهید احمدعلے نیرے: چهل روز گناه نڪنید مطمئن باشید ڪه گوش و چشم(باطن) شما باز خواهد شد... 🦋@rangirangia 🦋
🚨شهیدی که در می‌رفت 💠 شهید احمدعلی یکی از شاگردان خاص مرحوم آیت الله حق شناس بود؛ وقتی مردم دیدند که آیت‌الله حق شناس در مراسم ترحیم این شهید بزگوار حضور یافت و ابعادی از شخصیت او را برای مردم بیان کرد، تازه فهمیدند که چه گوهری از دست رفته است! مرحوم آیت‌الله حق شناس درباره شهید نیّری گفت: در این تهران بگردید. ببینید کسی مانند این احمد آقا پیدا می‌شود یا نه؟ ایشان در مجلس ختم این شهید با آهی از حسرت که در فراق احمد بود، بیان داشتند: رفقا! آیت الله بروجردی حساب و کتاب داشتند. اما من نمی‌دانم این چه کرده بود؟ چه کرد که به اینجا رسید؟ سپس در همان شب در منزل این شهید بزرگوار روبه برادرش اظهار داشتند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم. به جز بنده وخادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم ، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است. اما نه روی زمین بلکه بین مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمد آقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت به کسی حرفی نزنید. 📙 کتاب عارفانه‌ 🦋@rangirangia 🦋
پیشنهاد فرداشب باشما😉 @banoo_talabeh10
اگر قبلا درخواست معرفی شهید کرده بودید باز هم میتونید شهید پیشنهاد بدید😊
دوستان توی معرفی شهید کم کاری نکنید.دستتون رو میگیرن❤️
نظر اعضا🙈😍 🦋@rangirangia 🦋
رمانو بزارم الان؟😍
هدایت شده از رمان ها
۷ دوڪوهه حسینیه باصفایـےداشت ڪه اگر انجا سربه سجده میگذاشتـےبوی عطراز زمینش به جانت مینشست سرروی مهرمیگذارم و بوی خوش را با تمام روح و جانم میبلعم... اگراینجا هستم همه از لطف ... الهـے... فاطمه گوشه ای دراز ڪشیده و چادرش را روی صورتش انداخته... _ فاطمه؟!!...فاطمه!!...هوی! _ هوی... الالله اال الله .... اینجا اومدی ادم شے! _ هر وقت تو شدی منم میشم! _ خو حالا چته؟ _ تشنمه... _ وای تو چراهمش تشنته!ڪله پاچه خوردی مگه؟ _ واع بخیل!.. یه اب میخواما... _ منم میخوام ... اتفاقا برادرا جلو در ب معدنـے باڪس اب میدن... قربونت برو بگیر! خدا اجرت بده بلند میشوم و یڪ لگد ارام به پایش میزن _خعلـےپررویـے از زیر چادر میخندد... * سمت در حسینیه میروم و به بیرون سرڪ میڪشم،چندقدم اب مقابلت چیده شده ان طرف ترایستاده ای و باڪسهای اب . ـ ـ ـ ــــے؟! اب دهانم را قورت میدهم و به سمتت مےایم .... _ ببخشیدمیشه لطفا اب بدید؟ یڪ باڪس برمیداری و سمتم میگیری _ علیڪم السلالم!... بفرمایید خشڪ میشوم ... سالم نڪرده بودم! ... دستهایم میلرزد،انگشتهایم جمع نمیشودتا بتوانم بطری ها را ازدستت بگیرم... یڪ لحظه شل میگیرم و ازدستم رها میشود... چهره ات درهم میشود،از جا میپری و پایترا میگیری... _ آخ اخ روی پایت افتاده بود! محڪم به پیشانـےام میزنم _ وای وای... ترو خدا ببخشید... چیزی شد؟ پشت به من میڪنـے،میدانم میخواهـےنگاهت را از من بدزدی... _ نه خواهرم خوبم!.... بفرمایید داخل _ ترو خدا ببخشید....! الا خوبید؟... ببینم پا تونو!.... بازهم به پیشانـےمیڪوبم! با خجالت سمت در حسینیه میدوم. صدایت را از پشت سرمیشنوم: _ خانوم علیزاده...! لب میگزم و برمیگردم سمتت... لنگ لنگان سمتم می ایی ... _ اینو جا گذاشتید... نزدیک ترڪه مےایی خم میشوی تا بگذاری جلوی پایم... ڪه عطرت را بخوبـےاحساس میڪنم ... * همه وجودم میشود استشمام عطرت... چقدر ارام است.... ....