eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
37.8هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
4.1هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🍎 🔸 خواص درمانی برگ : ✔️برای درمان سیاتیک از عصاره حاصل از برگ ها استفاده نمایید. (ضماد) ✔️ ده گرم از آن را در آب انگور مخلوط کرده و پس از بیست روز صاف کنید، برای استسقا و طحال نافع است. ✔️خوردن آن با سرکه و مالیدن آن برای ورم طحال مفید است و ضماد آن برای تسکین درد پهلو موثر می باشد. (سمت چپ شکم) ✔️برای ضد عفونی کردن جای دندان سگ هار دم کرده ی آن را با روغن زیتون در حدی که به صورت مرهم در آید، بر محل آن بگذارید، مفید است. 🔸 گياه در تسكين دندان درد و درمان بيماری های كليوی موثر است. 🔸 مقوی اعصاب ضعیف می باشد و در عین حال چون اعتدال دهنده است، مضعف اعصاب قوی نیز خواهد بود، ضد سم است، برای بیماری سرد بلغمی خصوصا بیماری های اعصاب و بیماری های دماغی نظیر سردرد، فلج، لقوه، صرع، صرع کودکان، رعشه ی حاصل از کثرت جماع و برای درد مفاصل، کوفتگی و درد استخوان شکسته و ترمیم آن، درد پهلو، رفع خون ریزی و تسکین سرفه های بلغمی نافع است. 🔸اگر قدری از آن در دندان پوسیده گذارده یا مالیده شود برای تسکین  نافع است، مالیدن آن به چشم برای افزایش بینایی مفید است. ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#درد_دل_اعضا یه شب منتظر حسین نشسته بودم که با قیافه ی خسته برگشت خونه...! به استقبالش رفتم و بهش
لبخندی بهم زدو گفت: سلام... من همسایه طبقه پایینتونم الهام... دیروز دیدم اسباب آوردید.. گفتم از آشی که پختم براتون بیارم بهونه شه باهم آشناشیم... با خوشحالی آش و ازش گرفتم گفتم: منم نگینم.. خوشبختم از آشناییت... و تعارف کردم بیاد داخل ولی قبول نکردو گفت سر فرصت مناسب و رفت! با ذوق درو بستم و اومدم داخل، خیلی خوشحال بودم که تونستم دوست پیدا کنم و دیگه تنها نباشم! برای ناهار همون آشو گرم کردم و خوردم و تصمیم‌گرفتم فردا شله زرد درست کنم و بریزم تو کاسه ای که برام توش آش آورده بودو براش ببرم! برای شام هم زرشک پلو با مرغ درست کردم، غذای مورد علاقه ی حسین... میخواستم یه جوری ازش تشکر کنم بابت این خونه که انقدر خوشگله... انگار با دیدن این خونه روستا و دلتنگی برای خانوادم و فراموش کرده بودم...! شب که حسین اومد با مهربونی به استقبالش رفتم... اونم لبخندی زدو گفت: به به... چه بوی غذایی راه انداختی... کتشو ازش گرفتم و گفتم: تا تو دستو صورتتو بشوری منم سفره رو میندازم...! بعد شام از اومدن الهام بهش گفتم... حسینم چشماش برقی زدو گفت: خیلی خوبه دوست پیدا کنی و دیگه تنها نباشی.‌‌..! لبخندی زدم و چیزی نگفتم... ولی برام عجیب بود که انقدر خوشحال شد..! صبح روز بعد زود بیدار شدم و مشغول پختن شله زرد شدم... نزدیکای ظهر بود که کارم تموم شدو ریختمش تو ظرف...! چادرمو سرم کردم و رفتم طبقه ی پایین... در زدم و منتظر وایسادم... الهام با تاپ و شلوارک بدون چادر اومد درو باز کرد... با دیدنش تو اون وضع تعجب کردم ولی سریع به خودم اومدم... لبخندی زدم و گفتم: دستتون درد نکنه... آش خیلی خوشمزه بود...! کاسه رو ازم گرفت و گفت: وای عزیزم... چرا زحمت کشیدی...! و بعد با مهربونی نگاهی بهم کرد و گفت: اگه کار نداری بیا داخل...! آروم گفتم: نه کارم ندارم ولی مزاحم نمیشم...! الهام خنده ی شیرینی کرد و گفت: چه مزاحمتی... بیا تو.. اگه نیای ناراحت میشما....! دیگه مخالفت نکردم و وارد خونشون شدم... خونه ی قشنگی داشتن... ولی کسی بجز الهام خونه نبود...! رفت چای دم کردو اومد کنادم نشست.... شروع کرد به سوال پرسیدن راجبم... منم یه چیزایی از خودم و زندگیم بهش گفتم و بعدش ازش پرسیدم: ازدواج کردی؟؟ رنگش پرید و بریده بریده جواب داد: نه... ازدواج نکردم... پدرمادرم یه مدت رفتن شهرستان... چند روز دیگه برمیگردن...! لبخندی زدم و گفتم: پس توهم فعلا تنهایی.. منم شوهرم صبح میره و شب میاد... راستی چند سالته که هنوز ازدواج نکردی...؟ لبخند تلخی زد و گفت: ۲۴ سالمه...! برام عجیب بود... الهام مثل قرص ماه بود...! چشمای رنگی و موهای روشن...! چجوری تا الان ازدواج نکرده بود؟؟ تا نزدیکای غروب پیشش بودم و غرق حرف زدن بودیم که یهو صدای در اومد...! با تعجب بهش نگاه کردم.. مگه نگفته بود تنهاس...! با هول به سمت در رفت... جایی نشسته بودم که به در دید نداشتم ولی صدای پچ پچ میشنیدم... بعد یک دقیقه یهو صدای بلند پسری اومد که داد کشید: داری چه غلطی میکنی؟؟؟ از جام پریدم و به سمت در رفتم... با دیدن یه پسر غریبه که یقه ی حسینو گرفته بود با بهت بهشون زل زدم... الهام جیغ میزدو چیزیو تند تند تکرار میکرد... با دیدن من رو به اون پسره گفت: سامان... داداش... نگاه کن... ایشون نگینه... همسایه جدید... خونمون بود... شوهرش الان اومد دنبالش....! سامان با دیدن من یقه ی حسینو ول کردو گفت: معذرت میخوام... نمیدونستم همسرتونن... بعد روبه حسین ادامه داد: ببخشید داداش... و بعد رفت داخل خونه... با الهام خداحافظی کردم و با حسین راه افتادیم سمت خونمون... تا خونه فکرم درگیر بود... حسین روزای قبل دیرتر میومد... امروز چجوری دم غروب اومد خونه؟! از کجا میدونست من پیش الهامم...! ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃 سلام. من فرزند یه خونواده ی معمولی هستم. مادرم زن قوی ای هستش. توی مشکلات تا جایی که میتونه خودشو کنترل میکنه تا راه حل مناسب رو پیدا کنه. ولی پدرم نه! برعکس! روحیه ی ضعیفی داره. خیلی زود ناامید میشه و به قول خودمون پنجر میشه! پدر و مادرم خیلی به هم علاقه دارن. پدرم یه مرد احساسی هستش. همیشه با عزیزم و جونم و… با منو خواهرم حرف میزنه اما مشکل من روحیه ی ضعیفش هست! که متاسفانه من و خواهرم هم شبیهش شدیم! وقتی مشکلی پیش میاد خیلی بهم میریزه( منظورم مشکلات بزرگ هستش. مثلا خواهر من رماتیسم داشت. بعد از ۶ سال معالجه، همه ی علایم بیماری از بین رفت ولی الان دوباره عود کرده و پدرم خییییییییلی خسته و عصبی به نظر میرسه) تو خونه راه میره آه میکشه یا مثلا به خواهرم میگه تو باید خوب شی. نباید همش مریض باشی. مگه من چقد پول دارم که هی خرج دکتر کنم! مطمئنم که قصدی از این حرفش نداره و فقط بخاطر تحت فشار بودنش این حرفا رو میزنه.ولی خب… خواهر من با این حرفاش گریش میگیره و لب به غذا نمیزنه پدرم همیشه رفتارش خوبه و تا جایی که میتونه هرچی که لازم داریم رو برامون فراهم میکنه. ولی امان از وقتی که یه مشکلی توی زندگی ما وارد بشه… با این که دوسش دارم و میدونم که ته دلش چیزی نیست ولی بازم وقتی اینجوری رفتار میکنه خیلی ناراحت میشم و از شدت بغض سر درد و گلو درد هم میگیرم حتی! خب اون پدر خونوادس! باید بتونه به بچه هاش انرژی بده! ولی توی بحران ها نمیتونه وظیفشو انجام بده. کم میاره به عنوان دختر بزرگ خونواده خودمو مسئول میدونم که به مامانم کمک کنم که این بار رو تنهایی به دوش نکشه. الان تنها کسی که به همه ی خونواده روحیه میده مادرم هستش ولی خب آدم یه حدی داره! میترسم از روزی که مادرم از این شرایط خسته بشه! بگید من توی این موقعیت بهتزین کاری که باید انجام بدم چیه؟؟ هم برای پدرم هم مادرم هم خواهر کوچیکتر و مریضم خواهش میکنم کامل جوابم رو بدین ممنونم ازتون ❤️👇 @nabat1389 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❤️🍃 بخواه که وابسته نباشی؛ به هیچ چیز و به هیچ کس! اشیاء و آدم ها را فارغ از سهمِ خودت بودن، بپذیر؛ جسم ها و شئ هایی جدا از تو که برای بودن ؛ نیازی به تعلق داشتن، ندارند! که نیامده اند سهم کسی باشند! و هستند برای زیبایی و تکامل جهان و مقصد و هدفی که برایش آمده اند. اما وابستگی، یک مانع است، وابستگی و اصرار برای داشتن ها، لجاجتِ بی حاصلی ست که نظم جهان را به هم می ریزد! پس هیچ چیز و هیچ کس را برای خودت نخواه! تو نیامده ای که کیسه ی دارایی ات را پر از چیزها و آدم ها کنی، وقتی خودت در این مسیر، رهگذری و قرار نیست تا همیشه بمانی! تو نیامده ای که این فرصت کوتاهِ حضور را به اندوهِ نداشتن ها و از دست دادن ها بگذرانی، بخواه که رها باشی... چونان رهگذری سرخوش و آرام، زیبایی های مسیر را ببین، لذت ببر و برای زیباتر شدنش بکوش، و عبور کن... وقتی به هیچ چیز و هیچ کس تعلق نداشته و وابسته نباشی؛ آرامی! که اندوهِ بی پایانِ آدمی از همین ناشیانه خواستن ها و اجبار برای داشتن هاست... ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃 سلام، خانم 27 ساله ای که 2 ساله از همسرت جدا شدی عزیزم توصیفی که از شوهرت کردی، همون خوب که جدا شدی چرا میخوای دوباره برگردی؟؟؟؟؟ میدونی اگه برگردی فشار و ظلمش بر روی شما بیشتر میشه؟ چون میدونه مجبوری بخاطر بچه هات برگردی بیشتر اذیتت میکنه خوبه حالا بچه هات بزرگ شدن و خوب و بد رو ازهم تشخیص میدن اگر شرایطشو داری از بچه ها بخواه بیان با شما زندگی کنن ولی شما به هیچ دلیلی دیگه وارد اون زندگی نشو تازه داری روی آرامش میبینی ولی با بچه هات همش در تماس باش، مثل مادر دلسوخته از زندگی، راهنماشون باش، بهشون محبت کن تا از شما ناراحت نباشن و دور نشن، اظهار دلتنگی آنها رو بکن همش بیان به دیدنتون این سیم ارتباطی با بچه هاتو هیچوقت قطع نکن ولی بازم میگم ؛ به اون زندگی برنگرد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام دوست عزیزی که صدای شوهرتون ضبط کردید سوره مزمل روزی ۳باربه شربت بخونید باهمسرتون بخوریدخیلی مجرب کلاخانم هامداومت درسوره مزمل برای مهرومحبت دوم به طلاق فکرنکن خیلی ارتباط باخدانزدیک کن فقط برای خدابه همسرت محبت کن ودرجبهه خداباش ببین زندگیت وشوهرت چطورخواستنی میشه ایناحرف هامن نیست حرف هااستادنیلچی زاده درارتباط باهمسرهایی که خیانت میکنن یه روزی میادتوآغوشت ومیگه ببخشیدخداهمیشه حق به حق دار میده بعدم شب که میره بیرون بدرقه اش کن بگونمیخابم منتظرت هستم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام ستاره خانم برا دوست عزیزی که فرزندشون. از دست دادن خدا رحمت کنه پسرتونو. با علی اکبر حسین محشور بشن منم ی مادرم مثل شما پسرم دوسال نیمه از دست دادم ناشکری نمی کنم ولی هنوز باور ندارم سخترین امتحان خدا داغ میوه دل انسان که که رو جیگر آدم می مونه وهیچ وقت خوب نمیشه عزیزم شما برا پسرتون هرشب قرآن بخونین زیارت عاشورا بخونین صدقه به نیابتش به فقرا بدین من که گاهی خواب پسرم می بینم حتی وقتی چیزی می خاد. میاد به خوارزم بهم میگه حتی ی بار آمده بود می گفت مامان پول بده که من پرسیدم گفتن براش صدقه بده آن شا الله شما هم خواب پسرتونو. ببینین. التماس دعا ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃 سلام خداقوت خدمت ادمین جواب خواهر عزیزی که با شوهرش تامرز طلاق رفتی برای من هم پیش اومد چند سال قبل سریه جریانی ولی من به خدا توکل کردم خانواده اون پشتم بودن ومن برگشتم به خونه فقط به خاطر یه سوع تفاهم هروقت چیزی باعث ناراحتم میشدبه خدا میگفتم واقعا معجزه دیدم چون اگه من بازبون خودم میگفتم عذاب وجدان می‌گرفتم باگناه غیبت بدونه که من بگم خودش متوجه میشد خیلی بهش محبت و احترام میکنم نیتم برام به خاطر رضای خداست سوره نور حتی شده یه صفحه بااین ۳۹روروی غذا بدم شوهرت بخوره هرشب سوره مزمل برای جلب محبت سوره نور قلبت آروم میکنه کانال همسران خوب هنر زن بودن خیانت طلاق عاطفی فایلشون بگیر هروقت داشتی میتونی ۳۰تومان واریز کنی هنوز پول ندادی برات باز میشه حتما گوش کنید واقعا آرامش بخش انشالله که مشکلت حل میشه به نماز من برای سلامتی امام زمان هدیه به اموات دورکعتی هم خیلی خوبه 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سلام در مورد خانمی که صدای شوهرشو ضبط کرده بود. 🌸بوده کسایی که تو زندگیشون دعواهای شدید داشتند حتی تا پای طلاق رفتند .بعد ش همه چیز خوب شده . بخواه هرچی که در ذهنت میگذره یا به زبون میاری همون اتفاق میوفته پس بخواه و شک نکن . رویه خواستت تمرکز داشته باش مطمئن باش همه چی درست میشه. اینم بدون هر کس هر کاری تویه این دنیا انجام بده ، چه خوب چه بد ، به خودش بر میگرده. شده حتی چندییین سال طول بکشه. 🌺 زندگی خیلی زیباست. شاد باش و زندگی کن. در هر شرایطی شاد باش و همه کارها رو به خدا بسپار.💐 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سلام، وقت تون بخیروخوشی 🌸 خانمی که دوست داره بره شلمچه از بسیج محلشون بپرسه. هر سال کاروان میبرن شلمچه 🌹 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سلام خانم گلی که دوره خیاطی گذروندی و گواهینامه نداری اگر شما به مرکز فنی و حرفه ای مراجعه کنی و در کلاس خیاطی ثبت نام کنی، میتونی در کلاسهای رایگان شرکت کنی،،مربی شما به شما جزوه و کتاب معرفی خواهد کرد و در آزمون پایان دوره شرکت میکنید و گواهینامه می گیرید.. اگر مرکز فنی و حرفه ای نزدیک شماست، بهترین کار این بود که از اول از همین کلاسها استفاده کنید.. یه مطلب دیگه اگر شما خیاط خوبی شدید، خودتون را درگیر مدرک نکنید،با اعتماد به نفس کار کنید و البته در فرصت مناسب مدرک هم بگیرید.. ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
وقتی که رفتن خونشون زنگ زدن به مرتضی که مرتضی یه دختر خوب مذهبی و خانوادشم مذهبین و پدرش روحانیه  و
بعد رفتن مرتضی و مادرش من کلا نظرم به مرتضی شد وادیگه اصلا به اون طلبه فک نمیکردم به مامانم گفتم مامان این از اون یکی بهتره  مامانم گفت خودت میدونی قراره خودت باهاش زندگی کنی شبای محرم بود منم میرفتم مسجدمون هیات داشتیم و زیارت عاشورا میخوندم . به دوست صمیمیم طاهره عکسشو نشون دادم طاهره هم هر روز ازم می پرسید چی شد تقریبا یکروز در میان شبا وقتی که میرفتم هیات زنگ میزد به بهانه ی میگفت که الان میخواید برید هیات منم میگفت بله و یه چیزای می  پرسید  مثلا میگفت اگه من بیام همه چی تموم میشه منم میگفتم مونده به بزرگترامون بهش گفتم که یک جلسه کافی نیست برا اشناییمون قرار شد وقتی که اومد یک جلسه هم با هم حرف بزنیم   شب عاشورا بود که بهم اس عاشورایی داد  منم جوابش اس عاشورایی دادم انگار اون شب مرتضی نخوابیده شب ساعت۴ بود که بهم اس زده بوده ترو قسم به مادرت زهرا دعا کن خدا یه حالی بهم بده دارم دغ میکنم که من اسش رو صب خونده بودم با خودم میگفتم این شبو بیدارمونده  و احیا کرده  و منم خوابیدم برا خودم افسوس خوردم که چرا شب عاشورا رو احیا نکردم.... وقتیکه مرتضی اومد قرار بود که باهام یه جلسه هم حرف بزنیم زنگ درو زدن خواهرم جواب داد مرتضی بود اومد خونه تنها بود اومد تو اتاق منم رفتم بعد چای و میوه اوردم بعضی از صحبتهامون یادم رفته ... یادمه در مورد مهریه حرف میزدیم مرتضی بهم گفت مهریه ۱۴ سکه باشه من تو بیت رهبری آشنا دارم  تا عقدمون رو آقا بخونه منم گفتم ۱۴ خیلی پایینه مرتضی گفت اونایی که ۱۴هستن زندگیشون یک برکت خاصی داره خواهرم ۱۴ هست زندگیش خیلی خوبه منم گفتم ما هم استادی داریم که میگه اصلا ۱۴ نزدید تو این زمانه خوب نیست مرتضی گفت که اگه ۱۴ رو نمیخواید بشه ۱۱۴ تعداد سوره های قرآنه منم گفتم منو خواهرم قبل ازدواجش باهم میگفتیم که مهریمون۳۱۳ باشه منم میخوام مهریه ام ۳۱۳ باشه گفت نظر حاج اقا چیه ؟منم گفتم حاج اقا میگه هر چی دخترم بگه من نمیتونم اجباری بهش بگم هرچی نظرش باشه منم راضیم به توافق نرسیدیم رفت و زنگ زد شبش .بهم گفت من از شما انتظار نداشتم شما ازم هیچی در مورد مادیات نپرسیدید.حالا هم به تعداد مهریه  اهمیت میدید گفت شما که به ۱۴ راضی نیستید  لااقل به ۱۱۴راضی باشید منم گفتم فک میکنم بهتون میگم تو اتاق اون ور حیاطمون تنها بودم که باهاش حرف میزدم و قرار شد بهش جواب بدم راستش با حرفش بخودم اومدم انگار تلنگری بود برام  یه نیم ساعت یداشتم فک میکردم بلاخره خودم به ۱۱۴  راضی شدم رفتم پیش مادرم گفتم که میخوام مهریه ام ۱۱۴ باشه مامانم گفت هرجور خودت میدونی  بعد چند ساعت بهش گفتم که ۱۱۴ باشه اونم خوشحال شد قرار شد یک شبی خانواده اونا بیان و حرفامونو بزنیم  پدر ومادر و خواهر وبرادرش و زنداداشش اومدن منم تو یه کاغذ داشتم مینوشتم که مهریه من اینا باشه  نوشتم: ۱۱۴ سکه+سفر زیازتی مکه+کربلا. که مامانم گفت چون ماه محرمه  به تعداد۷۲ تن شهید کربلا ۷۲تا گل رز بذار منم خیلی خوشم اومدنوشتم۷۲تا گل رز به نیت۷۲تن شهید کربلا  دادم دست حاج آقا که اونجا بخونه و بگه که دخترم نظرش اینه   ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💜🍃 یه رفیقی داشتیم قدیما که هیچ‌وقت نمی‌ذاشت براش تولد بگیریم، خودشم تولد خودشو جشن نمی‌گرفت حتی! بدش می‌اومد از این بند و بساطِ سورپرایز کردن و کادو گرفتن و تولد بازی... می‌گفت از سر اجبار به دنیا اومدن و زندگی کردنِ زوری، ارزش جشن گرفتن نداره! تا اون سنشم کسی حریفش نشده بود برای تغییرِ عقیده و یه عمر با همون افکارش زندگی کرده بود‌‌‌... تا این‌که یه بار زد و در عینِ ناباوری ما، یه مراسمِ مفصل برای تولدش تدارک دید و همه‌رو هم دعوت کرد، اونم نه توی روزی که به دنیا اومده بود، یه چند ماه بعد ترش... رفتم، دوست و آشناها همه‌مون رفتیم، از سرِ کنجکاوی، از روی تعجب!  کاشف به عمل اومد دل لاکردار رفیقمون رفته و بدم رفته! برای یه آدمِ معمولی، مثلِ خیلیای دیگه... اما خاص برای رفیقِ ما! هرکی ازش می‌پرسیدچی شد پس؟ اصلا چرا این موقع؟ تولدت که امروز نبود تو! می‌گفت نمی‌دونم! ولی حالا زندگی ارزششو داره! اجباری نیست، زوری نیست... حالا عشقو داره، ذوقِ دیدنشو داره، شوقِ داشتنشو داره، می‌ارزه هر لحظه ی  این زندگی رو جشن بگیرم... حالا که به باهم بودن می‌گذره! می‌گفت مهم نیست آدم توی شناسنامه چه روزی به دنیا بیاد، مهم اینه که زندگیش برای خودش از چه زمانی معنادار شده، خواستنی شده، با ارزش شده... اون روز، روزیه که اون آدم واقعا به دنیا اومده! زندگی منم از امروز شروع شده، آغازِ بودنِ من همین امروزه، روزی که عشقو پیدا کردم... روزی که دلیلِ زنده بودنمو پیدا کردم! اگه قرار به جشن گرفتنم باشه، وقتش همین روزیه که بهترین بهونه رو پیدا کردم... برای زنده موندن و زندگی کردن؛ و روی حرفشم موند! از اون به بعد هرسال جشن گرفت، مفصل‌تر از سالِ قبلش، با کلی مهمون و دبدبه و کبکبه... روز تولد عشقشو! ما هم عادت کردیم به دیوونه بازیاش، به عاشقیت بی حد و مرزش، به فلسفه ی زندگیش... خیلی سال می‌گذره از این جریان ولی من گاهی توی دلم، برای همه ی آدم‌های دنیا آرزو می‌کنم، یه دیوونه ی عاشق، از جنس رفیقمو! ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#درد_دل_اعضا 🌸🍃 سلام ...اولا ممنونم از ادمین محترم ک این کانال را ایجاد کردند تا مشکلاتمون رو بیان
و خانومم مجددا ماشین زو تحویل داد من سوار شم خلاصه ما داشتیم زندگی میکردیم ک قرار بود ۱۵ مهرماه عروسی بگیرم بدون حضور پدر ومادرم ک دوباره مادر خانومم و خواهر بزرگش شروع کردن دخالت کردن و دوباره میانه ما شکر آب شد و باعث شد من مریض بشم و سرکار نتونم برم ولی من باز تمام تلاشما کردم ک زندگیم را حفظ کنم‌ ولی نشد خلاصه دوباره ایشون ماشین را از دست من گرفت و قهر شروع شد الان من هر کاری میکنم پدر ومادرم راضی نمیشن برن جلو چون میگن نمیتونید باهم زندگی کنید چون حرمت ها از وسط برداشته شده واقعا هم تو این مدت بحث و دعوا خانومم هرچی ک تونستن بار من کردن و توهین های نابجا به خودم و خانوادم و خواهرم ولی من چون دوستش داشتم به دل نمیگرفتم‌.... الان بازهم تلاش کردم ک نزارم بره ولی ۴ جلسه بابت مهریه رفتیم شورا ایشون راضی نشد ک رضایت بده گفته قانونی بریم جلو چون پدر ومادرت نمیان جلو قانونی پیش بریم‌‌.. واینک خانومم و افراد خانوادشون خانواده ای هستن ک حال به حال هستن و یهو خوبن یهویی اعصابشون بهم میریزه....بعد خانومم یک هفته پیش بامادرشون‌ اومده بودن خونه صابخونه پدرم اینا ک آبروشون بازی کنن منم گفتم پس پا روی خط قرمز من گذاشتید منم همین کارو میکنم ولی باز چون خانومم را دوست داشتم فراموش کردم و اینک الان چند روزه پیام میدم ب ایشون معذرت خواهی کردم و گفتم ک واقعا دوستشون دارم ولی جواب ندادن متاسفانه حتی گفتم هرچی نو بگی قبوله یا اینک بیا بریم مشاوره بعد تصمیم بگیریم ولی جواب ندادن . چون واقعا دوستشون دارم ولی ظاهرا ایشون دیگ منو دوست نداره چون قدمی برنمیداره... ولی خدایی من بااین حال ک به طور غیر منصفانه کلا خانوادم را مقصر میدونم هر کار منطقی و غیر منطقی ک فکرشا بکنید کردم تا زندگیم خراب نشه و اینک مشکلات خیلی حادتر بود من خلاصه گفتم و الان بااین شرایط کلا دوستان و فک و فامیل و هرکسی ک خبر داره بما فقط میگ جداشدن بهترین راهه ... الان بااینهمه مشکلات من واقعا تو دو راهی بدی گیر کردم ک‌ خانوادم را انتخاب کتم‌ یاخانومم رو واقعا اگ کسی میتونه راهنماییم کنه چی کار کنم ممنون میشم؟ ؟؟ 👇💜 @nabat1389 : دوستان عزیزم لطفا این برادرمونو راهنمایی کنید منتظر پاسخ های شما هستن🙏❤️ ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌿 گاهی فردی بدون اینکه مشکلات رابطه ی قبلی اش را حل کرده باشد، وارد رابطه ای جدید می شود. در این مدت هرچقدر فرد مقابل زیر بناهای درست رابطه مثل عشق، محبت، صمیمیت، اعتماد، رفاقت، درک و همدلی، انعطاف و صداقت را بیشتر می کند، او بیشتر در توهم شک و گمان و ترس هایش فرو می رود و تنها چیزی که در ذهنش جرقه می زند، اینست که نکند همه ی اینها نمایش بوده است و درگیر این توهم است که روزی فرد مقابلش هم مثل فرد قبلی نقاب خود را کنار می زند و واقعیت ترسناکش رو می شود! بنابراین هیچ رفتاری نمی تواند پاسخگوی غلط بودن تعمیم رابطه ی همراه با شکست برای او باشد! یعنی او همواره در رابطه خود را شکست خورده می یابد! تلاش مضاعف در چنین رابطه ای کاری عبث و بیهوده است. دوست من فرد مقابلت، با گذشته ی شکست خورده ى خود به سمت تو می آید، هرچقدر هم درست عمل کنی تا زمانی که او با گذشته اش به صلح نرسیده باشد، موفق نخواهی بود! بنابراین اگر شما دوست عزیز فرد شکست خورده ای هستی، لطفا ابتدا خودت را مداوا کن و با شکست خود صلح کرده و درس هایش را بگیر و نقاط ضعفت را در روابط قبلی پیدا و برطرف کن و مسئولیت احساسات منفی خودت را به عهده گرفته و آن را به فرد دیگری فرافکن نکن بعد برای ورود به رابطه جدید تصمیم گیری کن! ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌱 از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل شده: مردی از ایشان خواست تعویذی برای سرقت به او تعلیم دهد گفت:هرچند وقت شبانه چیزی از خانه ما می دزدند، امام فرمود: هر وقت خواستی به رختخواب روی این آیات را بخوان.   آیات 110 و 111 سوره اسراء : قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَيًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَم يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُن لَّهُ وَلِيٌّ مِّنَ الذُّلَّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا   📓 منبع : الكافی، ج2، ص626 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃 سلام ممنون میشم سوالم بزارید خانوم هستم خانه دار.بشدت به کاردرخانه نیازمندم کسی هست سراغ داشته باشه بهم معرفی کنه.فقط ازکارای مثل خوردکردن سبزی پیازسرخ کردن اینانباشه یا کارای باگوشی انلاین هم نباشه.یچیزی مثل بسته بندی کردن یاچسبوندن و....مثلن یبار زده بودلباس زیر به ترتیب توپاکت بچینیم ولی راهش دوربودنتونستم قبول کنم اینومیگم چون چندتا بچه کوچیک دارم نمیتونم کارای سختر طولانی قبول کنم.اگ واقعن سراغ دارید یاخودتونم مشغولید ممنون میشم بهم بگید. 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 سلام عزیزان یک راهنمای ازتون میخوام یک طرف لبم ترک خورده چند روزه کسی میدونه باید چکار کنم 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 سلام ممنون میشم این سوالم توگروه بزارید پنبه توگوشم رفته بود هرکاری کردم درنیومدرفتم دکتر باهزاریاعلی برام درش اورد فک کنم پرده گوشم پاره کرد الان هیچ ازاین گوشم نمیشنوم کسی میدونم چه قطره ای استفاده کنم یاداروگیاهی 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 با سلام و خسته نباشید.دختری دارم که امسال پیش دبستانی میره به شدت به من وابسته س بعد حدود یک ماه تقریبا بدون گریه میره مدرسه .مشکلی که دارم اینه که هنوز تو اتاق خودش نمی خوابه به شدت ترس داره حتی اگه تا خوابش ببره پیشش بمونم بعد یه ساعت باگریه و اضطراب میاد پیشم حتی با این حال که چراغ اتاقش روشنه میترسه.دوم اینکه از بسته بودن در میترسه حتی موقع دستشویی رفتن درو کامل نمی بنده .و سوم اینکه بازوی دستش رو میمکه .دخترم تا یک سالگی پستونک وتا یک سال و هفت ماهگی شیر خودمو خورده.ممنون میشم رهنماییم کنید.البته یه بار پیش مشاور رفتم ولی هیچ چیز خاصی نگفت. ❤️👇 @nabat1389 : دوستان گلم لطفا سوالات رو بی پاسخ نزارید😘🙏 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌