🖤 🏴 سالروز شهادت سیدة‌السادات، امّ الائمة، حضرت زهراسلام الله علیها را محضر صاحب عصر و زمان، آقا امام مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف و خدمت شما بزرگواران تسلیت و تعزیت عرض می‌کنیم🏴 🏴آجرک الله یا صاحب الزمان🏴 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

#حدیث_روز أثبَتُكُم عَلَى الصِّراطِ أشَدُّكُم حُبًّا لي و لِأَهلِ بَيتي؛ [جامع الأحاديث قمّي، ص231] پيامبر خدا صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏ آله:استوارترين شما بر صراط، كسى است كه علاقه‏ اش نسبت به من و اهل بيتم بيشتر باشد. ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

#همفکری سعادت: سلام برای دوست عزیزی که برای جوش صورت راهکار خواستن پیله ی ابریشم از عطاری بگیر اگه خواستی به آی دی زیر پیام بده .من برای پسرم زدم عالی بود خیلی عالی .کلا برطرف شد @Yase_sepiiid کلا محصولات ارگانیک دارن .خیلی هم منصف و مطمئن هستن 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #همفکری خدیجه فتوحی: سلام خانمی که صورتش دونه قرمزه زده عزیزم سکنجبین عسلی درست کن روزانه دو بار .با اب جوشیده سرد مصرف کن و فصل بهار و پاییز هم حجامت کن .به همین راحتی مشکلت حل میشه.با کمترین هزینه 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #همفکری خودم خودم: سلام خانم گلی ک صورتش جوش قرمزمیزنه عزیزم این نوع جوش مشکل ازخونه باید پاکسازی خون انجام بدین البته تا25دیماه نمیشه پاکسازی کرد منظورم ازپاکسازی یه دارویی به اسم صاف کننده خون هست اگربتونن تهیه کنن اگرم نه عناب وزرشک(عناب ده دانه وزرشک یک قاشق غذاخوری با یک لیوان ونصف اب )بذارن بپزه بعد لهش کنن داخل اب یکم دیگه ک پخت اونوقت ازصافی ردش کنن اخرشب همراه یه قاشق غذاخوری ربع اناربخورن تا ۴۰شب 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

#تقاضایی_همفکری سلام به همگی.من قبلا هم پیام داده بودم ولی کلی نگفته بودم و میخوام راهنماییم کنید.توی بیست ویکسالی که ازدواج کردم شوهرم از خونوادم به خصوص مامانم خوشش نمیاد.توی این چند سال حرفایی که مامانم میزدند به نظر شوهرم دخالت بوده گرچه خیلی وقتا بهونه بوده و منم طرف نمیگرفتم ومیگفتم شما درست میگی گرچه همیشه میگه تو پشت اونا را داری.الان دیگه دو سالی هست خونه مامانم نمیاد ولی خودم با بچه هام میرم.با شوهر خواهرم هم سه سالی بود قهر بود ولی خودش بعد رفت اشتی کرد ولی با هم رفت وامدی نداریم.تا اینکه پارسال گفت اگر پشت من نباشی یه زندگی جدید کنار شما شروع میکنم که یه روز اومد گفت با یکی هستم و خدا میدونه چقدر حالم بد شد و میگفت چرا ناراحت شدی که بعد که دید ناراحتم گفت دروغ گفتم و هیچی نیست ولی میفهمیدم که هست و متاسفانه از فامیل بود که شوهرش فوت شده بود.صیغه نبودند ولی چند بار از حرفای شوهرم فهمیدم،از چیزایی که میدیدم چون ما باغ داریم اونجا رفته بود.ولی دیر فهمیدم وگرنه میرفتم سراغش برای همین مدرکی نداشتم .چند ماهی حالم بد بود حتی پای طلاق هم رفتیم وفقط خونواده خودش متوجه این موضوع شدند.حالا دیگه باهاش نیست. تا اینکه برای اربعین خونوادش رفتند کربلا ما هم قرار بود بریم ولی چون اول مدارس اونا هنوز اونجا بودند و شوهرم میگفت باید باهاشون برگردم و من میگفتم ما زودتر برگردیم باهم حرفمون شد و قهر کرد و حدود یک ماهی خونه نیمد.ما طبقه بالا مادرشوهرم زندگی میکنیم چون حال وروحیه خوبی نداشتم نمیدونستم کدوم کارم درسته کدوم اشتباه.میدونستم برادر شوهرم با یه خانمی هست از روی نادونی رفتم و به جاریم گفتم میگم واقعا حالم خوب نبود.تا اینکه از کربلا اومدند و فهمیدند من چی کار کردم .من با خونواده شوهرم خیلی خوب بودیم حرف بود ولی همیشه گذشت میکردم.حالا همشون باهام قهر هستند ولی اونا هم بعد این همه سال که همه جوره براشون بودم خیلی بهم بی احترامی کردند.خداییش برادر شوهرم خیلی در حقمون خوبی کرده ولی این اشتباه به وجود اومد.حالا موندم چی کار کنم از اونطرف شوهرم با خونوادم خوب نیست،تازه هم میگه تو ابرو برای من نزاشتی دیگه تو فامیلتم نمیام.شما هم نرید.از اونطرف با فامیل شوهرم قطع رابطم.شوهرم میگند خونوادم همیشه بهت احترام گذاشتند درسته،ولی گفتم اگر چیزی هم ناراحتم میکرد به شما نمیگفتم ببخشید طولانی شد.از راهنماییتون ممنونم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #تقاضایی_همفکری سلام وقت همه شما بخیر از شما عزیزان صمیمانه تقاضای کمک و همفکری دارم. همون طور که متوجه هستید درحال نزدیک شدن به سومین سالگرد حاج قاسم سلیمانی عزیز ❤️❤️هستیم. قراره من و خواهرم به نیت ایشون و برای شادی روحشون کارهای خیر و فرهنگی بکنیم و یا به محرومها کمک کنیم. ما دوست داریم کار های متفاوت و جذابی رو انجام بدیم. از شما عزیزان درخواست دارم که ایده های زیباتون رو با ما به اشتراک بگذارید تا در ثواب این کار سهیم باشید. ممنون از شما عزیزان و بزرگواران🙏🏻🌺 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #تقاضایی_همفکری سلام ببخشید اگه برای رشد موی بچه پنج ساله چیزی میدونید بگید من موهای بچم ماشین کردم الان چندماهه ولی اصلا رشد ندارن لطفا راهنمایی کنید باتشکر🙏🙏 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #همفکری #حرف_دل #تقاضایی_همفکری آیدی @Fatemee113 منتظر نظرات زیبا و گره‌گشای شما عزیزان هستیم.😍😊 لطفا در این دورهمی بزرگ ما را یاری کنید. 🌺همراه ما باشید🌺

#یک_نکته_از_هزاران #پارت_اول داستان عجیب توسل به حضرت زهرا(س) در جلد هفتم گنجینه دانشمندان از مرحوم حجت الاسلام آخوند ملا عباس سیبویه یزدی نقل شده است که گفت: من پسر عمویی به نام حاج شیخ علی داشتم که از علما و روحانیون یزد بود . یک سال آن مرحوم با چند نفر از دوستان یزدی برای تشرف به حج به کربلا مشرف شده و به منزل ما وارد شدند و پس از چند روز به مکه عزیمت نمودند . من بعد از انجام مراسم حج ، انتظار مراجعت پسر عمویم را داشتم ولی مدتها گذشت و خبری نشد. خیال کردم که از مکه برگشته و به یزد رفته است . تا اینکه روزی در حرم مطهر حضرت سیدالشهدا به دوستان و رفقای او برخوردم اصرار کردم مگر چه شده ، اگر فوت کرده است بگویید . گفتند واقع قضیه این است که روزی حاج شیخ علی به عزم طواف مستحبی و زیارت خانه خدا ، از منزل بیرون رفت و دیگر نیامد . ما هر چه انتظار بردیم و درباره او تجسس کردیم ، از او خبری به دست نیاوردیم . مأیوس شده حرکت نمودیم و اینک اثاثیه او را با خود به یزد می بریم که به خانواده اش تحویل دهیم : احتمال می دهیم که اهل سنت او را هلاک کرده باشند . من از شنیدن این خبر بسیار متأثر شدم . بعد از چند سال روزی دیدم در منزل را می زنند . در را باز کردم ، دیدم پسر عموست . بسیار تعجب کردم و پس از معانقه و روبوسی گفتم : فلانی کجا بودی و از کجا می آیی ؟ گفت : اکنون از یزد می آیم . گفتم : چنانچه نقل کردند تو در مکه مفقود شده بودی ، چطور از یزد می آیی ؟ گفت : پسر عمو ، دستور بده قلیان را حاضر کنند تا رفع خستگی کنم ، شرح حال خود را برای شما خواهم گفت. بعد از صرف قلیان و استراحت ، گفت : آری روزی پس از انجام مراسم حج از منزل بیرون آمدم و به مسجدالحرام مشرف شدم . طواف کرده و نماز طواف خواندم و به منزل باز گشتم . در راه ، مردی با ریش تراشیده و سبیلهای بلند دیدم که با لباس افندیها ایستاده بود . تا مرا دید قدری به صورت من نگاه کرد و بعد جلو آمد و گفت : تو شیخ علی یزدی نیستی ؟ گفتم : چرا . گفت : سلام علیکم ، اهلا و مرحبا ، و دست به گردن من انداخت و مرا بوسید و دعوت کرد که به منزلش بروم . با آنکه وی را نمی شناختم با اصرار مرا به منزلش برد و هر چه به او گفتم شما کیستید ، من شما را به جا نمی آورم ، گفت : خواهی شناخت ، مرا فراموش کرده ای ، من از دوستان و رفقای شما هستم . خلاصه ظهر شد خواستم بیایم نگذاشت . گفت : مکه همه جای آن حرم است . همین جا نماز بخوان و برایم ناهار آورد و من هر چه گفتم رفقایم نگران و ناراحت می شوند ، گفت : چه نگرانی ؟ اینجا حریم امن خداست . خلاصه شب شد و نگذاشت من بیایم . بعد از نماز عشا دیدم افراد مختلفی به آن منزل می آیند تا جماعتی شدند و آن شخص شروع کرد به بد گفتن و مذمت کردن شیعه ها . گفت : این شیعه ها با شیخین میانه خوبی ندارند ، مخصوصا با خلیفه دوم ، و اینها شبی را در ماه ربیع الاول به نام عیدالزهرا دارند که مراسمی را در آن شب انجام می دهند و از وی برائت و تبری می جویند و این هم یکی از آنها است و اشاره به من نمود و چندان مذمت از شیعه کرد و آنها را بر علیه من تحریک نمود که همه آنها بر من خشمناک شده و بر قتل من متفق گردیدند . من هر چه مطالب او را انکار کردم ، وی بر اصرار خود افزود و در آخر گفت : شیخ علی ، مدرسه مصلی یزد یادت رفته ؟ تا این جمله را گفت به خاطرم آمد که در زمان طلبگی در مدرسه مصلی همسایه ای به نام شیخ جابر کردستانی داشتم که سنی بود و از ما تقیه می کرد و در شب مذکور که طلبه ها جلسه جشن داشتند او به حجره خود می رفت و در را به روی خود می بست ، ولی بعضی از طلبه ها می رفتند و در حجره او را باز می کردند و او را می آوردند و در مقابل او شوخی می کردند و بعضی از حرفها را می زدند و او چون تنها بود سکوت و تحمل می کرد . پس گفتم : تو شیخ جابر نیستی ؟ گفت : چرا شیخ جابرم ! گفتم : تو که می دانی ، من با آنها موافق نبودم . گفت : بلی ، اما چون شیعه و رافضی هستی ، ما امشب از تو انتقام خواهیم گرفت . هر چه التماس کردم و گفتم خدا می فرماید : ((و من دخله کان آمنا)) گفت : جرم شما بزرگ است و تو مأمون نیستی . گفتم : خدا می فرماید : ((و ان احد من المشرکین استجارک فاجره …….)))،...... #ادامه_دارد ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

با ۲ قلم بهترین جایگزینِ قند، واسه کنار چایی درست کن!😍 سیصد گرم کنجد رو داخل تابه مقداری تفت بدید. یکم که تغییر رنگ داد یک فنجان شیره انگور اضافه کنید و خوب مخلوط کنید. زیرگاز رو خاموش کنید یکم که از حرارت افتاد به اندازه گردو بردارید و شکل بدید. اینم از خوشمزههای سه سوتمون. حتما درست کنید. نوش جان.🤤 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

#سیاست_های_شوهرداری 💞وقتى ميخوايد همسرتون رو نقد كنيد؛ يا با يه تصميم و يا نظر مخالف هستيد؛ اول يه قسمتى از حرفشون كه درسته رو تاييد كنيد و بعد حرف خودتون رو هم بزنيد. 💞اگر با مخالفت شروع كنيد مقاومت ايجاد ميشه و حتى طرف مقابل ديگه دلايل شما رو نمى شنوه! 💞بهتره اول تاييد كنيد تا مقاومت بشكنه؛ احساس نزديكى به وجود بياد و بعد نظرتون رو بگيد و توضيح بديد. اينجورى پذيرش حرف شما بالاتر ميره و زودتر نتيجه مى رسيم. بدون بحث👌 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

من همیشه دوست دارم مرغ مغزپخت و طعمدار باشه اگر شما هم با من هم نظرید تا آخر آموزش ببینید🤩🤩 ۵ عدد ساق مرغ رو مطابق ویدیو برش بدید به ران های مرغ ۱.۵ لیوان شیر ۱ قاشق چایخوری نمک نصف قاشق چایخوری فلفل سیاه ۱ قاشق چایخوری پاپریکا و پودر سیر نوک قاشق چایخوری پودر کاری ۱ قاشق چایخوری پودر آویشن اضافه کنید روشو بپوشونید ،۱ ساعت داخل یخچال استراحت بدید از قبل ۱.۵ پیمانه برنج رو با نمک خیس کنید، ۱ پیمانه مخلوط سبزیجات( نخود فرنگی، هویج، ذرت ) اضافه کنید بذارید تا بجوش بیاد و آبش کشیده بشه، درش رو بذارید تا دم بکشه مرغ های مزه دار شده رو داخل روغن داغ سرخ کنید وقتی دو طرفش سرخ شد، ۲ ملاقه از موادی که باهاش مرغ رو مزه دار کردید، بریزید درشُ ببندید، بذارید ۲۵ دقیقه بمونه آبش که کشیده شد و روغنش موند یعنی حاضرِ ، بریم برای سرو برنج مخلوط حاضر شد برای اینکه قالبی دربیاد، کاسه رو یه مقدار چرب کنید از برنج بریزید و فشرده کنید تو ظرف سرو برگردونید اینم از ران های مغزپخت و جذابمون اینسری اینطوری درست کنید که مطمئنم عاشقش میشید ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

#یک_نکته_از_هزاران ابوخالد روایت می‌کند: زمانی که در سامرا بودم خبر آوردند که مردی را که مدعی نبوت است در غل و زنجیر از شام آورده و زندانی کرده‌اند. به درب زندان رفتم و تصمیم گرفتم به زندان‌بانان پول بدهم (تا به من اجازه ورود به زندان بدهند). وارد زندان شدم دیدم چون به نزد او رفتم او را فردی عاقل و فرهیخته و با ادب یافتم. به او گفتم: داستان تو چیست؟ وی گفت: من در موضع معروف به راس الحسین شام، جایی که (در زمان یزید ملعون) سر مبارک امام حسین (علیه‌السّلام) را در آنجا قرار کرده‌اند، خدا را عبادت می‌کردم، یکی از شب‌ها که در محرابم خدا را عبادت می‌کردم ناگهان شخصی نزد من آمد و گفت بر خیز برویم. بلند شدم و مقدار کمی با حرکت کرد ناگهان خودم را در مسجد کوفه دیدم، فرمود: این مسجد را می‌شناسی؟ گفتم: بله مسجد کوفه است. او در آنجا نماز خواند من هم نماز خواندم. سپس از آنجا بیرون آمدیم. کمی راه رفت، ناگهان خود را در مسجد مدینه مشاهده کردم. ایشان به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سلام کرد و نماز خواند، من نیز با او نماز خواندم. سپس از آنجا خارج شدیم. مقداری با هم قدم زدیم که ناگاه خود را در مکه دیدم، او کعبه را طواف کرد، من نیز طواف کردم. سپس از آنجا خارج شدیم، چند قدمی راه نرفته بودیم، که خود را در جای نخست، در شام مشاهده کردم. سپس از دیده‌گانم پنهان شد و من از آنچه دیدم در شگفتی بودم. یک سال از این واقعه گذشت که باز همان مرد آمد. از دیدن او خوشحال شدم. از من خواست که با وی همراه شوم و چون سال گذشته مرا به کوفه، مدینه و مکه برد و به شام بازگرداند. وقتی خواست برود به او گفتم: تو را به کسی که چنین قدرتی را به تو عطا کرده است سوگند می‌دهم که بگویی کیستی؟ فرمود من محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب هستم. من این ماجرا را برای دوستان و اطرافیان بازگو کردم، خبر به گوش محمد بن عبدالملک زیات رسید او نیز عده‌ای را فرستاد مرا در غل و زنجیر کردند و به عراق آوردند و همان‌گونه که می‌بینی در اینجا زندانی کردند و مرا متهم به حلول کردند (گفتند تو اعتقاد داری پیامبر در تو حلول کرده و ادعای نبوت داری). گفتم: ماجرای تو را با محمد بن عبدالملک زیات مطرح ‌کنم؟ گفت: انجام بده. ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

#همفکری فاطمه جانم سلام خواهر عزیزی که گفتید صورتتون کک ومک داره دکتر فیلی شیراز هستن من تعریفشون رو خیلی شنیدم تو گوگل سرچ کنید میاد ولی خیلی سرشون شلوغه و چندین ماهه نوبت میدن تو سایتشون برید و نوبت بگیرید و مطمئن باشید از کارشون 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #همفکری خانم محترمی که گفتن سر بچه شون شپش گرفته من دخترم همینطور شد با سس مایونز رژیمی مثل رنگ مو به موهاش مالیدم و کلاه رنگ سرش گزاشتم بعد ۲ ساعت شستیم ولی کلا باید ملافه تشک ، پتو ، رو بابشتی و اگه مدرسه میره لباس های مدرسه رو کامل بندازی تو ماشین تا شسته بشه . شپش اگه ۸ ساعت بهش خون نرسه میمیره تا چتد روز اینکار رو بکن بعد از حمام هم با شانه دندونه ریز موهاش رو به خوبی شانه کن که تخم های شپش از روی موها جدا بشه اگه شپش موها زیاده بهترین راه کوتاه کردن موهاست چون شپش روی ساقه مو زندگی میکنه کامل کامل کوتاه کن بعد دوسه روز سس مایونز رژیمی بزن انشاءالله رفع میشه . ببخشید طولانی شد 🙏 برای سلامتی آقا امام زمان وسلامتی خودتون و خانواده گلتون صلواتی بفرستید 🌹 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #همفکری سلام درجواب خواهری که سینه های بزرگی دارن.ومیخادعمل کنه....گلم خاله ی منم مشکل شمارو داشت ایشون سینه هاشو از سایز 90هم بزرگتربود.وکم رو قلبشون فشار می آورد.دکترزیبایی رفتن براشون عمل کرد.وبعد ی مدت هم سوتین طبی استفاده می کرد...بسیار عالی شده بود.اصلا نترسید عملش سنگین نیست زود خوب میشی...حتما اقدام کنید 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 علی: سلام خانمی واسه شپش و راه درمانش سوال پرسیدن ...اولین راه کوتاه کردن مو هست ...دومین راه،پودر شپش کش آرش رو که گرونم نیست بخرید و شب موقع خواب به سر دخترتون بزنید و با روسری ببندید به رختخواب و لباساشم بزنید ،صب حمام کنن چند بار تکرار کنید انشالله شپشا میرن لباساشونم توی اب جوش بخیسونید و بشورید

#سیاست_های_شوهرداری 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 لازم نیست برای دیگران، ویژگی‌های اخلاقی شوهرت رو توضیح بدی...! 👈 چون اگر بدی‌هاش رو بگی؛ با دست خودت شوهرت رو از چشم دیگران میندازی... 👈 اگر هم خوبی‌هاش رو بگی، باعث حسادت میشه و این خیلی بده!!! 👈 بعد هم واقعا به دیگران چه ربطی داره؟! تازه مگه خواهر و دوست و دخترخاله و... مشاورِ متخصصن که بتونن کمکت کنن؟!!! ✅ اصلاً یک قانون رو همیشه رعایت کن؛ چیزی از زندگیت که اگر به کسی بگی باعث بشه اون شخص تو دلش بگه «خوش به حالش...» رو سعی کن هیچوقت نگی. ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱ "‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

#تقاضایی_همفکری سمیه کماسی: سلام خدمت همه ی عزیزان .کسی رومیشناسیدک استخاره ی تلفنی بگیره اگه هست لطف کنید شماره شوتوی گروه بزارید. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #همفکری a.kalantari: سلام ممنون از کانال خوبتون برای اون خانم که میگه عصبی شده و شوهرش نمیزاره بره دکتر عزیزم قرص پروپرانول ۱۰ بگیر آروم میشی نگران نباش خواب آور نیست بعد یه مدت که خوب شدی میتونی کمش کنی وبعد دیگه نخوری بچه هات عصبی بشن خیلی بد میشه حتما این قرص رو بخور 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #همفکری محمد حسن تیموری: سلام، راجع به اون خانمي که میگن فرزند خودشونواز شیر گرفتند. میخوان شیرشون زود خشک بشه. گیاه مریم گلی رو از عطاری بگیرید. وچایش رو روزانه دو سه مرتبه‌ بخورید. با عسل مخلوط کنید. 🙏 🙏 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #همفکری محمد حسین: سلام ممنون از کانال خوبتون برای درمان شپش سر یکی از اقوام دچارش شده بود خیلی ناراحت بود وخجالت می‌کشید راهای طبیعی رو هم امتحان کرد جواب نداد رفت دکتر یه شامپوی مخصوص شپش بهش داد که شونه شپش هم داخلش داشت وفقط یه بار استفاده کردو خوب شد. اسم شامپو یادم نیست اما دکتر عمومی هم میتونه کمکتون کنه عزیزان.