🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸
#ارسالی_اعضا ❤️🌸
سلام به همه دوستان ... امیدوارم حالتون خوب باشه 🌱
در مورد موضوع فرزند اوری که چند روزه تو کانال بحثش هست میخواستم یه چیزایی رو بگم ...
ببینید بچه گل و گیاه یا نخود و لوبیا نیس که فقط اب و کود و نور خورشید لازم داشته باشه بچه اونقد مسئولیت ها داره که وقتی هم که بزرگتر میشه مسئولیت پدر و مادرا صد برابر میشه پس خواهشا خودتونو با این حرفا که خدا روزی رسونه و فلان گول نزنید
خدا به انسان ها عقل داده که درست تصمیم بگیرن دیگه نگفته شما پشت سر هم بدون فکر کردن به وضعیتت بچه بیار من روزی همشون رو میدم ..
الان مثل ۳۰،۴۰ سال قبل نیس که خانواده ها ۷،۸ تا بچه میاوردن اصلا خبر هم نداشتن بچه چجوری درس میخونه ، غذا چی میخوره و ... و بچه ها بیشتر با فقر و ... بزرگ میشدن اونقدر که خانواده ها پر جمعیت بودن با درامد های کم ...
بچه تغذیه سالم ... زندگی ارام ... تفریح ، امکانات ، محبت خانواده ، تربیت درست و ... هزار چیز میخواد ☺️
میبینی طرف نه درامد نه خونه زندگی درست حسابی داره ولی با این حال ۴،۵ تا بچه میاره که چی بشه واقعا ؟! بچه ها تو این دنیا بی گناه ترینن چرا باید زن و شوهر ها همچین بی فکری کنن و وقتی که حتی تو خرج خودشون هم موندن بچه بیارن !!
یا میبینی طرف شوهرش به زندگیش پایبند نیس و خیانت میکنه و فلان و ... زنه میگه بچه دار بشیم درست میشه که بچه هم به دنیا میاد و وضع هم درست نمیشه که هیچ ... یه بچه بی گناه رو هم تو هچل میندازن 😕
یا اصلا علاوه بر امکانات مادی ... پدر و مادرا باید اول فک کنن ببینن وقتی بچه به دنیا بیارن میتونن اونو با مهربونی بزرگش کنن یا هر روز قراره بچه اعصاب خوردی بکشه و کتک بخوره واقعا این سلامت روحی روانی پدر و مادرا هم این وسط خیلی مهمه که داشته باشن 🙃
خواهشا به عقلتون رجوع کنید و ببینید اگه شرایطش رو داشتید بچه به دنیا بیارید بچه ها نباید تو زندگی حساب بی عقلی های شما رو پس بدن ... هر بچه ای حق اینو داره که از زندگی خوب برخوردار باشه
پس خواهشا با حرف این و اون زود تصمیم نگیرید بشینید به شرایط زندگیتون فکر کنید بعد تصمیم درست رو بگیرید 🙂
و در آخر با تشکر از کانال خوبتون 🧡
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#حیفا
🔵 گفتم: موضوع ماموریتم شیخ نیست... وگرنه دوتاتون را مثل دوتای اتاق کناری ...
🔴 حفصه یک اشتباه کرد که فکر میکرد نجاتش بده اما کارش را دشوارتر کرد... لیوانی که اونجا بود را برداشت و به طرف لامپی که روشن بود پرتاب کرد...
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #حیفا 🔵 گفتم: موضوع ماموریتم شیخ نیست... وگرنه دوتاتون را مثل دوتای اتاق کناری ... 🔴
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#حیفا-
🔵 گفتم: موضوع ماموریتم شیخ نیست... وگرنه دوتاتون را مثل دوتای اتاق کناری ...
🔴 حفصه یک اشتباه کرد که فکر میکرد نجاتش بده اما کارش را دشوارتر کرد... لیوانی که اونجا بود را برداشت و به طرف لامپی که روشن بود پرتاب کرد... میخواست اتاق را تاریک کنه تا بتونه یا از چنگم فرار کنه یا بهم حمله ور بشه...
⚫️ حساب یک چیزی را نکرده بود... حساب اینو که بدنش در اون تاریکی، حکم یک جسم منیر را پیدا کرده بود... باز هم هرجا میرفت برق میزد و به راحتی قابل تشخیص بود... به راحتی که نه ... اما میشد تشخیص داد که الان کجاست...
👈 یادمه که بانو حنانه میگفت: جنگ تن به تن، جنگ ثانیه هاست... یا زمان بخر یا جلوتر از زمان حریفت باش... حتی اگر به اندازه دو سه ثانیه ...
🔵 تا حفصه این کار را کرد و لامپ را شکوند، خیلی سریع از اون پیرمرد جدا شد و در یک چشم به هم زدن به طرف لباسش پرید... اما ... اما من چون حساب اینو کرده بودم که اسلحه اش یا با خودش توی رختخوابه یا توی لباسشه ... دو سه ثانیه قبل از حفصه واکنش نشون دادم و به طرف لباسش رفتم...
🔴 ینی تا حفصه به لباسش رسید، تازه جلوی نقطه ثقل ضربه یدان (اصطلاحی در ورزش های رزمی که قدرتمندترین ضربات پا را به همراه دارد) من قرار گرفته بود ... منم بالاخره باید یه جوری زمینگیرش میکردم تا بتونم بقیه کارام را انجام بدم ... از همون نقطه ثقل ضربه یدان، چنان ضربه محکمی به صورت کثیفش زدم که نوک تیز پوتین چریکی را بین دندوناش احساس کردم...
⚫️ داد بلندی زد ... اما فورا پریدم و روی سینه اش نشستم ... خوابیدم روش ... دست چپم را محکم گذاشتم جلوی دهنش... پیرمرد بلند شد تا فرار کنه ... خیلی وحشت کرده بود... با خشم و غضب حیدری بهش گفتم: از سر جات تکون نخور وگرنه سرت را گوش تا گوش میبرم... پیرمرد هم که داشت میلرزید گوشه تخت کز کرد و خفه خون گرفت...
🔵 هنوز دستم را محکم جلوی دهان حفصه گذاشته بودم... در دست راستم هم خنجر داشتم ... جوری دستم را جلوی دهانش گرفته بودم که بینی حفصه را هم شامل شده بود... مجرای نفس نداشت... فکرش هم نمیکرد که وسط اون صحنه های حیوانی، عزرائیلش از راه برسه و اینجوری خفتش کنه...
🔴 اینقدر طولش دادم که داشت خفه میشد ... دست و پا میزد... چون دو تا دستش را زیر زانوهام گذاشته بودم فقط به زانوهام چنگ میزد ... داشت برای زنده موندنش تلاش میکرد... داشت میلرزید و مثل ماری که سنگ گذاشته باشی روی سرش، خودش را روی زمین میکشید و میچرخید ... احساس میکردم تمام اسرائیل زیر زانوها و دست و خنجرم هست ... احساس میکردم این اسرائیل هست که داره برای یک لحظه بیشتر زنده موندن، همه زورش را جمع میکنه و به طرف بالا فشار میاره...
⚫️ اما میدونستم که در چنین موقع هایی نباید احساسی باشم ... خیلی با حوصله، تمام وزنم را روی بدنش انداخته بودم ... مثل ببری که روباهی را چنان زیر چنگال گرفته که روباه، راهی جز خورده شدن نداره... یا باید به زمین فرو میرفت یا باید منو از روی خودش برمیداشت...
🔵 پیرمرد کثیف وهابی که وحشت کرده بود، داشت ناله میکرد که دیگه صداش نیومد... سرم را بالا کردم و یه نگاه به اون انداختم ... دیدم از دیدن این صحنه، وحشت زده شده و غش کرده ... حیف شد ... چون برای اون هم برنامه ای خارج از دستور داشتم اما فرصت نشد...
😷 بوی بدی میومد ... احساس کردم داره علاوه بر خون، زمین خیس میشه ... همینجوری که مثل مارگزیده روی زمین کشیده میشد و میچرخید و نمیتونست از دست من فرار کنه، فهمیدم که خودش را خیس کرده ... فقط وقتی چنین آدمی به این روز و وضعیت میفته که هم خیلی ترسیده باشه و هم تا حدودی، حرکات ارادی نداشته باشه...😡
👈 این دقیقا اون چیزی بود که من میخواستم... داشت صورتش و گردنش سیاه میشد ... انگشتام توی صورت کثییفش فرو رفته بود... خون و نفس بهش نمیرسید... کم کم حرکاتش کمتر شد ... داشت چشماش نیمه بسته میشد ... واقعا چیزی به مردنش نمونده بود که دستم را کمی شل تر کردم و صورتمو بهش نزدیک کردم ...
😡 در همون حالتی که فقط چند ثانیه با مرگ حتمی فاصله داشت، دستم را کلا از جلوی دهانش برداشتم و دو تا فوت به دهانش کردم تا نمیره... صورتمو چسبوندم به صورتش و لبانمو به گوشاش نزدیک کردم و بهش گفتم: ببین دختر! من اجازه کشتن تو را ندارم ... به من گفتن نکشش ... فقط باهاش کاری کن که مرده متحرک بشه ... گفتن باهات کاری کنم که گنده های اداره متساوا و سازمان موساد، با دیدن حال و روز تو به رعشه بیفتند... پس دختر خوبی باش و شقیقه و پشت گردنت را به من بسپار ... من فقط با شقیقه و گودی پشت گردنت کار دارم ... ماموریت تو اینجا تموم شده ... پس بذار منم کارم و بکنم و برگردم پیش مامانم ... آفرین دختر خوب!
ادامه دارد...
#نویسنده:محمدرضا حدادپور جهرمی
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
سلام خدمت همه عزیزان در مورد فرزند بیشتر من ۳۶ ساله هستم و معلم وقتی که ازدواج کردم فقط دیپلم داشتم و بعد از ازدواجم درسم رو ادامه دادم
و همزمان بچه هام بزرگ میکردم ۴ تا بچه دارم درس خون و زرنگ وخودمم دو تا لیسانس و یه فوق لیسانس دارم
و دوتا تولیدی پوشاک و نماینده کار آفرینان شهرمون هستن به نظر من هر چه سرت شلوغ تر باشه از زمانت بیشتر استفاده میکنی من همیشه با بچه هام هم درس کار میکنم و همیشه بچه هام مرتب تر حتی از بچه های که یکی یا دوتا هستن و مادرشون خانه دار
من همیشه برای بچه هام که زحمت میکشم حس میکنم برای خدا هست چون یه وظیفه بزرگ هست که به دوش ما والدین هست و درسته وضعیت اقتصادی بد هست ولی همیشه توکل به خدا کردم و الگوی خیلی از آشناها شدم
که خودشون بارها بهم گفتن حالا هم شما ها برام دعا کنید خدا بیشتر بهم کمک کنه و موفق تر بشم که بیشتر و بیشتر ایجاد اشتغال کنم
و باعث بشم خیلی ها به واسطه من نون سر سفرشون بره و ثواب کنم
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
💚حضرت سلطان علی بن موسی الرضا عليه آلاف التّحیّة و الثّناء فرمودند:
مَن زارَها بِقُمَّ كَمَن زارَني.
هر كس (حضرت معصومه عليهاالسلام) را در قم زيارت كند، چنان است كه مرا زيارت كرده است.
📗كامل الزيارات، صفحهی ۵۳۶
#شنبه_ها_با_حدیث
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🌸ویژه میلاد مظهر عفت و نجابت،
بهترین دختر دنیا
حضرت معصومه (س)🍃🌸
📥 نسخه باکیفیت↙️
🆔http://eitaa.com/joinchat/463011849C82ff13abaf
#استوری | #وضعیت
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا 🌸🌷
#استاد_فیاض_بخش
📌عاقبت رفاه زدگی...
وقتی ما کودکانمان را از سر محبت عادت به رفاه فراوان دادیم و هر آنچه خواست، بلافاصله و به هر قیمت در اختیار او قرار دادیم، عملاً ذائقهی احساس لذت را به واسطهی انبوه لذتهایی که دائماً درک میکند از بین بردهایم.
کودکی که تا اراده کرد و پشت ویترین هر مغازه هر اسباب بازی و خوراکی و پوشاکی را دید در اختیارش گذاشته شد، و هر روز با رنگی جدید و اسباب بازی جدیدتر در میان کودکان ظاهر شد، دیگر احساس کمبودی نمیکند تا با داشتن آن لذت ببرد
و لذا رو به بهانهجویی میبرد و از داشتههای خود شکایت میکند و ناشکرانه انبوه نعمتهای اطراف خود را نمیبیند تا نوبت به تشکر از والدین و لذت بردن از زندگی برسد.
📚 کرامت نفس در تربیت کودک
#تربیت_فرزند
#ساده_زیستی
#سبک_زندگی_اسلامی
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
🍃🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃🍃
🌿خاصیت دمنوش مرزه برای افراد دیابتی 🌿
مرزه دارای خاصیت ضد ادرار آوری بوده و در اروپا از قدیم به عنوان ضدتشنگی زیاد به خصوص در افراد مبتلا به دیابت مورد استفاده بوده است.
👈مواد لازم
مرزه کوهی ۱ قاشق غذاخوری
آب جوش ۲ لیوان
👈طرز تهیه:
1. داخل قوری چینی، مرزه کوهی و آب جوش را بریزید و روی سماور یا کتری بگذارید تا 20 دقیقه با بخار آب دم بکشد.
2. نوشیدنی حاصل را میتوانید با توت خشک یا سایر شرین کننده هایی که قند شما را بالا نبرد میل کنید
قبل از استفاده با پزشک خود مشورت نمایید.
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🐚
سلام فاطمه جان
ممنون از مطالب عالیت
تازه به گروهتون اد شدم
من کاملا برون گرا هستم،حساس و زود رنج و حسابی کلافه از حس قربانی داشتن و دردهای مفصلی و بدون درآمد هستم
دوسال برای شرکت نیوشا فعالیت کردم و در جلساتشون یادم افتاد مجردی هام چقدر جسور و بی پروا بودم پس سعی کردم دوباره جسور بشم....شوهرم مخالف کار کردنم بود اومدم بیرون
۲سال برای شرکت برادرم در منزل تلفنی ویزیتور بودم....شوهرم مخالف بود گذاشتم کنار
افتادم دنبالش برم تو کار زعفران تا تهش رفتم ....شوهرم مخالف بود بیخیالش شدم
پاییز و زمستان گذشته کلاس کیک پزی و شیرینی پزی رفتم که کار کنم ولی جرات نکردم ریکس کنم از بس دست زیاده ....
برای عید مشتری داشتم ،دوستام و خانواده و فامیل ولی شوهرم گفت نه!!!فوت پسرعموی جوانش را بهانه کردم و همه ی سفارشات را لغو کردم....
الان دنبال پروانه کسب هستم که ان شاءالله نانوایی تاسیس کنم بازهم مخالف
میخواد دوباره بچه دار بشیم
مستاجر برادرشوهرم هستیم
شوهرم کارمند با درآمد ماهیانه ۶میلیون تومان💁🏻♀🤦🏻♀😅
۸ساله ازدواج کردم
افسردگی داشتم پارسال دارو مصرف کردم زیر نظر پزشک روانشناس فلوکستین و قرص خواب و عوارضش ۲۰ کیلو اضافه وزن😅
الان داروهامو گذاشتم کنار البته با مشورت پزشکم💁🏻♀
یه پسر ۵ ساله باادب باشخصیت ...خدا بهمون هدیه کرده🌹
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
🍃🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃🍃
🌿خاصیت دمنوش مرزه برای افراد دیابتی 🌿
مرزه دارای خاصیت ضد ادرار آوری بوده و در اروپا از قدیم به عنوان ضدتشنگی زیاد به خصوص در افراد مبتلا به دیابت مورد استفاده بوده است.
👈مواد لازم
مرزه کوهی ۱ قاشق غذاخوری
آب جوش ۲ لیوان
👈طرز تهیه:
1. داخل قوری چینی، مرزه کوهی و آب جوش را بریزید و روی سماور یا کتری بگذارید تا 20 دقیقه با بخار آب دم بکشد.
2. نوشیدنی حاصل را میتوانید با توت خشک یا سایر شرین کننده هایی که قند شما را بالا نبرد میل کنید
قبل از استفاده با پزشک خود مشورت نمایید.
🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#حیفا
🔷 غافل گیر کردن حفصه، با اون هوش و کارکشتگی بالا اصلا کار راحتی نبود .... حتی معتقدم که کار معمولی و بشری هم نبود ... بلکه فقط لطف خداوند و توسل به حضرت زهرا (سلام الله علیها) سبب شد که اون مامور عالی رتبه رژیم غاصب صهیونیستی به دام افتاد ...
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃