رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#ارسالی_اعضا 🌱 #نگار_پارت_سوم دوسال بعد جشن نامزدی گرفتیم و همه چیز خوب بود من هنوز به نامزدم علاق
#ارسالی_اعضا 🌱
#نگار_پارت_چهارم🌷
.
دنبال کاراهای هنری رفتم و تونستم چنتا مدرک بگیرم و بعضی وقتا به صورت تفریحی کار میکردم و وقتی اذیت میشدم هم کنار میذاشتم و به بچه و زندگیم میرسیدم..خانوادم هم خیلی کمک حالم بودن توی بزرگ کردن پسر اولم
مادرم همیشه بهم سر میزد و خیییلی دوسم داشت همیشه قربون صدقم میرفت و از سختی هایی که از اول زندگی تا الان کشید رو برام میگفت
میفهمیدم که چه زجرهایی کشیده
چون خودم درامد داشتم پس بدون اینکه شوهرم بدونه بعضی وقتا به مادرم اینا کمک میکردم ولی اون ریال به ریالش مینوشت و وقتی دستش میومد بزور بهم پس میداد میگفت باید پس بگیری وگرنه دیگه حتی اگه نیاز داشته باشم هم ازت نمیگیرم براهمین پس میگرفتم که راحت تر باشه
میگفت دوس ندارم هزارتومن به ضرر زندگی بچه هام بزنم و من شرمندش میشدم.
مادرم بعضی وقتا میگه بمیرم برات تو هیچ وقت شکایت نمیکردی برا چیزی چون درک میکردی که نداشتیم مادرم نمیدونه که من درسته چیزی نمیگفتم ولی خودم داغون شدم😔😔😔
پارسال یادمه داشتم با خواهرم حرف میزدم درمورد گذشته من همه این حرفا رو بش زدم همه اینایی که تو دلم بود گفت برامنم بود ولی من فراموش کردم اما من نمیتونم فراموش کنم 😞
مادرم بیچاره خودشم شاید ی روز خوش ندیده باشه مجبور بود با دستمزد کم پدرم خرج چنتا بچه مدرسه ای بده و همه چیز مدیریت کنه تا کم نیاریم برا نیاز های خیلی ضروری.... من مادرمو دوسش دارم عاشقشم ولی گاهی دلم خییییییلی ازش میگیره که چرا ی طور دیگه نبود دست خودم هم نیست ناخوداگاه ازش ناراحت میشم😔.
هیچ وقت پیش شوهرم نگفتم دوران مدرسه چقد بخاطر وضع مالی اذیت شدم چون نمیخوام درمورد خانوادم فکر بد بکنه اونم نمیدونه فک میکنه همه چیز خوب بود.چندین بار شوهرم گفت برو ادامه تحصیل بده حتی دانشگاه آزاد اما من واقعا دیگه حوصله و علاقه ای به درس ندارم.
.............
الان ۲۸سالمه دوتا بچه دارم خداروشکر زندگی خوبی دارم شوهر خوبی دارم که برای رفاه ما همه کار میکنه و از خود گذشتگی میکنه هنوزم دوستم داره جونش برا بچه هامون درمیره.
اما من هر چند وقت ی بار یاد گذشته میفتم یاد تموم کمبود هایی که برام عقده شدن میفتم ناراحت میشم و اشک میریزم
یاد اون آش ،اون مداد رنگی ،اون خوراکی هایی که آرزو داشتم ببرم و هیچ وقت نبردم (خندم میگیره اینا رو میگم ولی بقران دست خودم نیست بعضی وقت بشون فکر میکنم )
دلم برا گذشته خودم میسوزه که چقد تو سرما به خودم می لرزیدم ،یاد بچگی هام که بچگی نکردم
احساس میکنم هیچ وقت نمیتونم اینارو فراموش کنم با اینکه الان همه چیز دارم اما اون عقده ها پاک نمیشن.
ناراحتم چرا درسم الکی بیخیالش شدم
چرا نباید به معلمی که آرزوم بود برسم
چرا باید نتیجه اون همه سختی برای هیچی باشه.
الان هم من هم شوهرم واقعا به فکر بچه هامون هستیم چون هر دو سختی کشیدیم البته شوهر جان نمیدونه من چقد سختی کشیدم ولی اون گاهی صحبت میکرد که خودش به خاطر نداری خیلی زود افتاد توی کار
نمیگم وضع مالیمون خیلی خوبه ولی بدم نیست اما بلدم چطور از داشته هام استفاده کنم و همش نگران روز مبادا نیستم که بخوام به خودم و بچه هام و شوهرم سخت بگیرم که چی جمع کنم برا آینده ؟
آینده ای که شاید اصلا نبینمش
ادامه دارد....
⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱
"« @ranjkeshideha »🍃🌞 ⊰᯽⊱──╌❊╌──⊰᯽⊱"