eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
37.9هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
4.1هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
❣😍 سلام ایام به کام❤️ راستش چند روزیه دنبال یه موضوع برای صحبت کردن باهاتون میگردم چند تا مورد هم پیدا کردم براش ولی دیروز خیلی اتفاقی یکی از دوستامو دیدم پکر و بی حوصله بود و دل و دماغ حرف زدن نداشت اصلا☹️ دیگه خلاصه با روشهای مخصوص به خودم از زیر زبونش حرف کشیدم😬😅 چند تا مشکل براش پیش اومده بود که حسابی ناراحتش کرده بود از اینکه مدام کم میارن توی هزینه هاشون و مغازه ای که تازه زدن خیلی کم رونقه و تعریفی نداره درامدش دو ساعتی حرف زدیم باهم و سعی کردم توی این تایم یکمی حالشو بهتر کنم بهش گفتم به معجزه اعتقاد داری؟؟☺️ خندید گفت معجزه؟؟؟ نمیدونم نه شاید اما امیدوار به معجزه نیستم😔 من اما خودم خیلی معجزه رو باور دارم دوستان اما نه به معنای امروزی و مصطلحش من میگم وقتی به خدا بسپاری وقتی دعا کنی وقتی یقین کنی که خدا تنهات نذاشته معجزه رخ میده فقط باید صبور باشی❤️ کلی باهاش حرف زدم حس کردم یکمی انگیزه پیدا کرد گفت من میسپرم به خدا کار خوبه خدا درست کنه ❤️ دوستم رفت و من اومدم اینجا که درباره ی همین موضوع باهاتون حرف بزنم😌 شما چی؟؟ به معجزه اعتقاد دارین؟؟؟؟ اتفاقی توی زندگیتون افتاده که از نظر شما معجزه باشه؟؟؟؟ برام حتما تعریف کنید😍 زیاد طولانی نباشه 🙏🏻🌱 ادمین 👇🌹 @baharakjan منتظریم ❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#چالش_پانزدهم❣😍 سلام ایام به کام❤️ راستش چند روزیه دنبال یه موضوع برای صحبت کردن باهاتون میگردم
😍❣ برا چندروز اخر عید رفتیم شیراز،دوروز موندیم،شب جا برا موندن نبود،تو شاه چراغ ک نماز میخوندم به شهید بابک نوری(رفیق شهیدم)توسل کردم،هتل ها گروه ن بود و مسافر خونه ها پر،جلو یه مغازه ک بودیم بابام پرسید ،آقاهه گفت مسافر خونه روبه روتون اتاق خالی داره ... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 مگه میشه به معجزه اعتقاد نداشت ؟ اصلا زندگی یعنی معجزه آیا تولد یک انسان معجزه نیست ؟ آیا رشد و نمو ما و همه موجودات معجزه نیست ؟ آیا روشنی روز و تاریکی شب معجزه نیست ؟ برف و سرمای زمستان بعد از گرمای طاقت فرسای تابستان معجزه نیست ؟ آیا سیب سرخ آبدار خوشمزه ای که از چوب درخت بیرون میاد معجزه نیست ؟ آیا مرگ گیاهان در پاییز و تولد دوباره آنها در بهار معجزه نیست ؟ روزانه هزاران بلکه میلیونها معجزه دور و بر ما رخ میده که ما از کنارش میگذریم و توجه نمیکنیم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 پرونده ای در دادگاه داشتم همه مدارک بر علیه من بود چهار سال محاکمه طول کشید رای نهایی دادگاه این شد : پنج سال حبس و جزای نقدی و اخراج از محل کار از دادگاه بیرون آمدم مثل دیوانه ها تو خیابان راه میرفتم و دنیا دور سرم می‌چرخید یکدفعه یکی زنگ زد گفت شما فلانی هستی گفتم بله گفت بیا دادگاه گفتم من شما رو نمی‌شناسم گفت کاری نداشته باش فقط بیا خلاصه اون آقا که من در عمرم ندیده بودمش اومد دادگاه شهادت داد ظرف نیم ساعت رای برگشت حکم قبلی لغو شد و رای شد تبرئه از کلیه اتهامات فهمیدین ؟ ظرف نیم ساعت 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 معجزه زندگی ما این بود که ،،،، سال ۹۱ ساکن تهران بودیم خونه نداشتیم ومستاجر بودیم هیچ وقتم نمیتونستیم خونه بخریم پول پیش خونمون هم بابت اجاره های عقب افتاده کم شد،،فقط ۱۰ میلیون داشتیم 🙈🙈🙈 مجبور به مهاجرت شدیم به البرز اما بعد یه سال دعا ونذر و نیاز معجزه شد ،، فامیل شوهرم که قهر بود باهاش براحلالیت و جبران هدیه ای که مادرش به همسرم میخواسته از ارث بده وبه دستش نرسیده بود به همسرم ۱۰۰ میلیون داد وما در عرض یک هفته یه خونه سه طبقه خریدیم وطبقه اولش رو هم اجاره دادیم و باگرفتن ۲۰ تومان وام این خونه را خریدیم ،،من وهمسرم همیشه می‌گفتیم ما کی خونه دار میشیم مگر اینکه خدا یه ۱۰۰ میلیونی برامون بفرسته وخدا فرستاد ممنون خدا جون ❤️❤️❤️❤️ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من به معجزه اعتقاد دارم ولی قرار نیست همچی با معجزه درست بشه زندگی روال عادی خودش رو داره گاهی که نیاز باشه معجزه میشه اگه همیشه قرار بود معجزه بشه خدا برای بهترین بندهاش این کار رو میکرد مثلاً موقعی که حضرت زهرا بادست خونی داشتند اسبان میچرخوندن البته جاهایی که نیاز باشه معجزه هم رخ میده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#چالش_پانزدهم❣😍 سلام ایام به کام❤️ راستش چند روزیه دنبال یه موضوع برای صحبت کردن باهاتون میگردم
😍❣ بابام سرطان خون داشت دکترا دیر تشخیص دادند روزی که بردند برا شیمی درمانی دکتر شیمی درمانی نمیکرد میگفت مهمان یکی دوروزست اینقدر گریه زاری کردیم که یه امپول مسکن قوی زد به بابام که کمتر درد بکشه ولی معجزه شد بابام خوب شده الان 13سال سایش بالا سرمونه😍😍😍 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من باردار نمی شدم و یه عیدی میخاستم با خانواده شوهر برم امام رضا دعوا کردن و ما رو هم نبردن بعدش خواهرشوهرم پیام داد که باردار نمیشی از مشهد اومدم طلاقت رو میگیرم برا داداشم زن میگیرم من خیلی ناراحت شدم و گریه کردم و دقیقا ماه بعد فهمیدم حامله هستم و یک ماهم هست بهترین معجزه زندگیم و بهترین کادو که از امام رضا گرفتم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 داداشم ۸ ساله بود سر عمل آپاندیس دچار فلج مغزی شد و کاملا قطع امید کرده بودیم ولی خواب دید و شفا گرفت الان کارمنده وقتی بعد از ۶ ماه رفت همون بیمارستان راه می رفت و حرف میزد همه کادر درمان اون بخش به پاش افتاده بودند 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 پسر عمم لال مادر زاد بود یه روز توی دسته که همه داشتن سینه میزدن محکم گفت یا حسین.. و الان دیگه حرف میزنه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 طلاق گرفته بودم و دخترم میگفت چرا خونه نداریم دعا کردیم یه خونه و ماشین و.. داشته باشیم سال بعد ازدواج کردم صاحب همه چی شدم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 شوهرم منو دید گرفتم خانواده خیلی فقیری داشتم خیلی خوشبختم کرده خونه زندگی ماشین پول زیاد، قیافه کلید خوشبختیم بوده 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 با ۵ نفر تو ماشین بودیم چپ کردیم ولی همه سالم از ماشین بیرون اومدیم و یک قطره خون از بینی کسی حتی نیومد واقعا خداروشکر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#چالش_پانزدهم❣😍 سلام ایام به کام❤️ راستش چند روزیه دنبال یه موضوع برای صحبت کردن باهاتون میگردم
😍❣ وای نگم از معجزه بزرگترین معجزه زندگیم که یادش میفتم تمام وجودم به لرزه در میاد. حفظ جون پسر بازیگوش و وروجک من که یک سال و خورده داشت. من داخل آشپزخونه مشغول ظرف شستن بودم. آمد پیشم گفت مامانم دستم سوخت خدا رو هزارمرتبه شکر که ادامه ندادم و آمدم بیرون که ببینم دست به چی زده که این طوری میگه. آمده بود دوتا میخ فولادی 5 سانتی کرده بود تو پریز برق و با چکش و انبر پلاستیکی اسباب بازی نمیدونم چی پیش خدا داشتم که بچمو برق نگرفت داداشم برق کار هس سریع کنتور برق رو زدم و زنگش زدم آمد با فاز متر امتحان کرد داخل هر دو میخ برق بود 😭😭😭 خدا رو شکر که سریع از ظرف شستن دست کشیدم برق دستشو لرزوند بوده که آمد پیشم گفت مامان دستم سوخت سریع هفته بعد قربونی کردیم و عقیقه اش کردیم برا حفظ سلامتیش. قربون خدا برم اگر این معجزه نیست پس چی هس. اللهی هیچ مادری نبینه ی خار تو پای بچش میره. من به وجود خدا و معجزه تو تک تک زندگیم ایمان دارم. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 در سال ۹۹ بود که ریه همسرم ۶۰ درصد درگیر بیماری کرونا شد همه دکترا قطع امید کرده بودن و میگفتن هیچ کاری از دست ما ساخته نیست فقط تا جایی که میتونید بهش امید بدید بعد از یک ماه که همسرم زیر اکسیژن بود و نمیتونست بدون اون نفس بکشه یکی از این شبا که من بیرون از اتاق بودم پدرم و مادرم در کنار همسرم بودن و ایشون هم خواب بود که مادرم میبینه همسرم تو خواب شکلات میخوره پدرم عصبی میشه میگه کی بهش شیرینی داده مگه نمیدونید شیرینی جات براش مضره مامانم میگه ما خبر نداریم و میره همسرمو از خواب بیدار میکنه و میگه تو خواب داشتی شیرینی میخوردی کی بهت شیرینی داد که اونم میگه تو خواب یه مردی اومد پیشم و منو برد حسینیه و گف تو از دهنت اسم امام حسین بیرون میاد اجرت رو این دنیا میخوای یا اون دنیا منم گفتم همسرم تنهاست من اجرم رو این دنیا میخوام اونم بهم یه شکلات داد و گفت اینو بخور حالت خوب میشه مادرم از شنیدن این حرف اشکاش بند نمی اومد و همین طور پدرم از اون شب به بعد همسرم سلامتیش رو به دست اورد اینم بگم که همسر من مداح هستش معجزه هست و من بهش ایمان دارم (A ; S) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#چالش_پانزدهم❣😍 سلام ایام به کام❤️ راستش چند روزیه دنبال یه موضوع برای صحبت کردن باهاتون میگردم
😍❣ من خیلی خیلی به معجزه و کارای خدا ک حکمت داره اعتقاد دارم بابام چند سال پیش محل کارش دستش شکست دم عیدی بعد ما هممون میگفتیم ای خدا این جه بلایی بود دم عیدی و.... .مثل اینک تو بیمارستان یه سوزن ک تو دست بایام خورده میخوره به دست پرستار (جالا دقیق این قضیشو نمیدونم)خلاصه یه طوری میشه میگن ک ازمایش خون بدین ک هیچکدومتون بیماری نداشته باشین.وقتی بابام ازمایش میده میفهمه هپاتیت داره و گفته بودن خیلی وقته داشته و متوجه نشده اگ دیرتر میومدین شاید کبد کلا از کار میفتاد و.. .ققربون بزرگی خدا برم من اصلا به ذهن کی خطور میکنه ک دست یکی بشکنه از اون طریق به بیماریش پی ببره.اگ اینجوری نمیشد معلوم نیس اصلا بابام ازمایش خون میداد یا نه.تو هر کار خدا حکمته معجزس.و قیمت داروهایی ک باید میخورد خلی بالا بود چچندین سال پیش هر قرصی ۳۵ و خدا به صورت معجزه اسا پولشم جور کزد.خدایااا هزاران مرتبه شکرتت.وقتی خدای به این مهربونی داریم بی انصافیه از رحمتش نا امید بشیم. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 معجزه‌‌ای‌که‌من‌ازشهدای‌گمنام‌گرفتم‌شوهرم ‌۲۳ساعت‌توی‌کمابودمنم‌پشت‌درب‌ای‌سی‌یو بودم‌که‌برادرشوهرم‌اسرارداشت‌بروخونه‌ استراحت‌کن‌وسری‌به‌بچه‌هات‌بزن‌‌داخل‌بخش‌ ای‌سی‌یوشدم‌وحال‌شوهرم‌راپرسیدم‌گفت‌ خانم‌دوسه‌روزدیگه‌طول‌میکشه‌تابه‌هوش‌بیادخلاصه‌اومدم‌برم‌خونه‌تومسیرچشمم‌به‌ قبور دوتاشهیدگمنام‌شهرم‌افتادرفتم‌کنارقبرشون‌ گریه‌کردم‌گفتم‌شماغریبیدامام‌رضاتون‌هم‌ غریب‌‌منم‌بی‌کس‌ویتیم‌واسطه‌بشید‌شوهرم‌ خوب‌بشه‌شبی‌باحال‌زاررفتم‌خونه‌خواهرم‌ پیش‌بچه‌هام‌خداشاهده‌۶ازکنارشوهرم‌اومدم‌ ساعت‌۷به‌من‌زنگ‌زدن‌بیاشوهرت‌به‌هوش‌اومده‌خواهرم‌چای‌برام‌اورده‌بودرانخوردم‌دوباره‌ برگشتم‌بیمارستان‌‌دکترقبلش‌به‌برادرم‌گفته‌بودمرگ‌مغزی‌میشه‌اگه‌بهوشم‌بیادفلج‌امابه‌لطف‌ خداونظرامام‌رضاوشهدای‌گمنام‌ازلحظه‌ای‌که‌ بهوش‌اومدکلااوکی‌بود۱۲ساعت‌بعدهوشیاری‌ توای‌سی‌یوبود همش‌درحال خوردن‌ وخاطرات‌ قدیم‌تعریف‌کردن‌بود 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 معجزه ای که من میخوام بگم برای زمان جنگه ما توی خوزستان زندگی میکردیم از خونه رفتیم بیرون موقع برگشت یهویی ماشین خاموش شد و روشن نمیشد که صدای آژیر قرمز بلند شد و موشک باران شد وقتی اوضاع سفید شد با اولین استارت ماشین بدون دردسر روشن شد برگشتیم دیدیم موشک دوازده متری خورده وسط خونه امون و هیچ اثری از خونه نمونده بود اگه ماشین خاموش نمیشد دقیقا زمان اصابت موشک ما دم در خونه بودیم اما به خواست خدا ما همه مون سالم بودیم.من اون زمان پنج ساله بودم ولی تصویرش هنوز جلوی چشمامه. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 در مورد معجزه....مربوط به خواهرمه که ماله چند سال پیشه خواهرم هر سال تو خونش روضه میزاره اون موقع پسرش کوچیک بود وفضول....توی اشپزخونه کاری داشتن که صندلی که روضه خون روش مینشسته رو میارن تو اشپزخونه دیگه نمیبرن بزارن سر جاش تو پذیرایی یدفه میبینن صدای جرقه بلندی اومد میان تو اشپزخونه میبینن بچه دستش سیخه وازپریز داره دود میادوبچه افتاده وسط اشپزخونه....این معجزه بزرگی بود امام حسین کمکشون کرد ونخواست تو خونه وروصندلی که براش روضه میخونن اتفاقی برا بچه بیفته ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#چالش_پانزدهم❣😍 سلام ایام به کام❤️ راستش چند روزیه دنبال یه موضوع برای صحبت کردن باهاتون میگردم
😍❣ سنگ نما سرشوهرم افتاد از طبقه ۵ جمجمه خورد شد ضربه مغزی شد ناامید از همه جا متوسل به خدا و ابلفضل شدم الان پیشمه ، شکرخدا 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سال۸۸ مامانم سکته مغزی کرد و دکترها جوابش کردن ولی بعداز سه ماه حالش خوب خوب شد حتی تونست راه بره و حرف بزنه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خیلی، یکیش شفای دخترم ک تو ۵ ماهگی رفتم تست سلامت جنین گفتن ا ب ۹۹ سندروم دان داره و بی بی رقیه خاتون شفای دخترمو داد‌ . یکیشم ۲تا برادرزاده و یه خواهرزاده درست روبروی ماشین نشسته بودن منم از کنجکاوی رفتم استارت زدم ماشین یه تکون خورد ایستاد بچه‌ها سریع بلند شدن همینکه بلند شدن ماشین با سرعت خورد ب دیوار ینی اگر یه لحظه ماشین نمی ایستاد الان من قاتل سه از عزیزانم بودم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 پدرم تو سن 82سالگی سکته مغزی کرد و تو کما بود بعد از یک ماه بهوش اومد و حالش خوب شد دکترا گفتند معجزه است . متاسفانه پدرم بعد از 5 سال دقیقا همون روزی که بهوش اومد فوت کرد الان 8ماهه که ندیدمش دلم تنگ شده براش😔 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خواهرم با شکم هفت ماهه از بیست پله افتاد و لگنش از چندجا شکست ولی بچش سالم موند😍😍 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 توی خونه هیچی نداشتیم.. شوهرم بعد از نماز جمعه با امام جمعه ک دادستان شهر هم بود باهم واسه نهار اومدن خونه مون.. البته بی خبر خودش بعد نماز گفته بود منم میام نهار پیشتون.. وقتی دیدمش.. گفتم خدایا آبروم.. اشک تو چشمام جمع شد.. تا چایی خورد یکی در خونه رو زد.. وگفت این غذاهارو آدرس دادن بیارم اینجا... هنوزم چند ساله نفهمیدم از کجا اومد یهویی... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 یکی از فامیلامون پسرش سرطان داشت. تحت شیمی درمانی بوده می گفت تو خونه نشسته بودم یه آقای قد بلند اومدو یه چیزی گذاشت روی یخچال و گفت اینو بخون ولی من نتونستم چیزی بهش بگم یا اینکه چرا اومدی خونم زبونم بند اومده بود وقتی رفتم نگاه کردم دیدم ارتباط با خدا رو یخچاله و قسمت حدیث کساء علامت گذاری شده بوده بعد اون رفتن دکتر و آزمایش اینا گفتن اصلا اثری از سرطان نیست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
😍❣ سلام ستاره جونم در مورد چالش معجزه زندگی میخواستم داستان زندگیم بگم وقتی تقریبا ۴ یا ۵ ساله بودم تقریبا نزدیکی های بهار بود قرار شد روز تعطیل بیرون از منزل باشیم وپدرم میخواست به سر زمینش بره ماهم برای تفریح رفتیم اون سال زمستان سختی رو پشت سر گذاشته بودیم وچندین بار به خاطر بارندگی زیاد سیل اومده بود روز تعطیل بود (وپدرم ی زمین کشاورزی که داخل اون کوره آجر پزی هم داشت وپایین اون قسمت زمین رودخونه بود ی رودخونه پر از آب) ظهر بود بعد از صرف ناهار من وخواهر بزرگم تازه چند سال بود ازدواج کرده بود وبرادری که تقریبا یکسال خورده ای از من بزرگتر بود رفتیم که ظرف بشوریم البته خواهرم بشوره من که بچه بودم برادرم خیلی کنجکاو شیطون بود( ولی من از بچگی همه چیز رو درنظر میگیرم وخیلی باهوش بودم چون تمام خاطرات بچگیم با جزییات کامل یادم هست) رفت نزدیک رودخونه رو ی تخته سنگ بزرگ نشست دست کرد تو کاپشنش اسمارتیشاش در بیاره باهم بخوریم ی دفعه ی سکه ۲ تومنی از جیبش افتاد تو آب تا به سمت سکه پول خرد چرخید لیز خورد وآب خروشان بچه رو برد خواهرم رفت بچه رو از اب بگیره کل ظرفا رو اب برد فقط به من گفت به کسی نگو همین جا وایسا بعد از رب یا نیم ساعت شایدم یک ساعت بعدش مامانم اومد ببینه چرا دیر کردیم دید اب خواهرم برادرم برده ساعت ها بود که هردو داخل رودخونه بودن معجزه بزرگ اینجا بود که ی کاپشن بادگیر تن داداشم بود ودستش تو جیبش بود باد افتاده تو کاپشن نمیذاشت بره زیر آب خروشان رودخونه ساعتا بالای رودخونه دنبال اب وهمراه خواهر برادرم بودیم دیگه نزدیکای غروب ی قسمت رودخونه آب کم عمق تر بود مامانم منو سوار ماشین کرده بود بالای رودخونه حرکت میکردیم تا برسیم وبچه ها زیر پل نرن مامانم ماشین نگه داشت از بالا ارتفاع ۵متری یا بیشتر پرید تو آب وبرادرم گرفت بماند چه خاطره بدی شد ولی معجزه خدا رو با چشم دیدم (آب سرد .رودخونه پراز آب .نزدیک ۴ ساعت بچه ای که تو آب بوده با خواهرم ) وقتی که پدرم شوهر خواهرم اومدن ودیگه ما رونجات دادن خواهرم از سردی آب تمام پاهاش دونه ریخته بود ونای رو پا وایسادن نداشت وخداروشکر همگی سالم برگشتیم خونه پدرم ۳ تا گوسفند بزرگ فردای همون روز قربانی کرد به نظر شما دوستان معجزه بودیا نه ؟؟؟ ولی من از آب میترسم وحاضر نیستم حتی پام تو اب بزنم حالا استخر باشه رودخونه یا دریا واین ترس ونفرت از آب با من هست خدا روشکر که معجزه خدا وند باچشم دیدم ویاد اوری اون منو به خدا نزدیک تر میکنه خدایا بابت تمام معجزات کوچیک بزرگ زندگیمون شکرت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#چالش_پانزدهم❣😍 سلام ایام به کام❤️ راستش چند روزیه دنبال یه موضوع برای صحبت کردن باهاتون میگردم
😍❣ معجزه از این بزرگتر که خدا همیشه و همه جا پشتم بود کمکم کرد حتی تو اوج سختی خیلی کمک کرد همیشه توکلم به خودشه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 بزرگترین معجزه ای که دیدم این بود که دکتر گفت شش ماه دیگه بیشتر زنده نیستی بخاطر سرطان ولی یازده ساله که دارم زندگی میکنم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 دکترا گفتن فقط با ای وی اف باردار میشی ولی من بدون هیچ درمانی خدا بهم ۳ قلو داد😍 و شد معجزه ی زندگیم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 یه مادری چندماهی میشد پسرش رو ندیده بود توی یه شهر زندگی نمیکردن بخاطر کرونا و اینها نمیتونستند چون مادرشون بیماری قند و ناراحتی قلبی داشت رعایت میکردن. بعدش دید مادرش خیلی بیتابی میکنه بهش قول داد که تا دوروز آینده حتما بره بهش سربزنه با خانمو بچه هاش که حسابی دلتنگشون بود دقیقا یکروز قبل از اومدن پسرش سکته کرد و رفت تو کما وقتی پسرش اومد بالای سرش که دیگه هیچی ازین دنیا نمیفهمید ولی به لطف و معجزه ی خدا به هوش اومد دو سه روزی بچه هاشو بالای سرش دید خوب از دیدنشون سیراب شد و برای همیشه چشماشو بست هنوزم که هنوزه بچه هاش میگن خودمونم توی کار خدا موندیم چطوری این معجزه رخ داد مامانمون مارو ببینه چون خیلی چشم انتظار بچه هاش بود😔 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 دوران دانشجویی تو مصاحبه استخدام بين 100 نفر انتخاب شدم گفته بودن دانشجو قبول نمیکنن واقعاً معجزه بود برای من😍 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 هیچی همیشه باخدا حرف میزنم و میگم خدایا پس کو نمیشه یبار واسه منم معجزه رخ بده 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 جواب کنکورم بود البته خیلی وقت پیش هستش میخواستم برم سربازی واسه کنکورم هیچی نخوندم رتبم ۱۰ هزار شد😊🤲🏻 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 وام مسکن برامون در اومد خونه خریدیم ۷سال پیش خیلی به موقع بودن😊😊😊 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 پسر ۵ سالم با شوهرم افتادن تو چاه، جلوی چشام افتادن، هیچ کاری نمیتونستم انجام بدم، فقط جیغ میزدم، فکر کردم دیگه تموم شد و از دستشون دادم، اما داییم آمد نجاتشان داد، و من معجزه رو دیدم، پسرم کاملا سالم بود، شوهرم دماغش شکسته بود، خدا همیشه حواسش هست بهمون، همیشه جای شکرش و باقی میذاره، خدایا شکرت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
😍❣ در مورد معجزه میخواستم بگم من شش سالم بود با مامانم و خانواده داییم رفته بودیم جایی که سبزه بود داشتیم راه میرفتیم من خوشحال بودم و جلو جلو میدویدم با سرعت زیاد هم میدویدم اما ناگهان پای من از حرکت وایساد مثل ماشینی که با سرعت زیاد ترمز کنه و کاملا ناخوداگاه بود انگار کسی منو محکم نگه داشته بود نا خوداگاه پایین پام رو نگاه کردم دیدم یک چاه بسیار بسیار عمیقی جلوی پامه که اگه کوچکترین قدمی برداشته بودم افتاده بودم تو چاه و کسی خبر پیدا نمیکرد خیلی برام معجزه بزرگیه که خدا فرصت زندگی کردن داد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من معجزه بسیار بسیار دیدم که مطمعنم تمام زندگی ما پر از معجزست پسرم نه ماهش بود مریض بود دکتر براش امپول نوشت و پرستار پنیسلین رو بدون اینکه تست کنه دو تا هم زمان یکیش رو به یک پاش و یکی رو به اون پاش زد پسرم نفسش رفت و کلا سیاه و کمبود مثل یک گوشت افتاد اونقدر تو مطب گریه کردم جیغ زدم منشی دست پاچه شد اورد تو مطب همه گریه کردند چون تموم کرد دکتر دوید و منشی رو فحش داد و شونه های پسرم رو ماساژ داد و نفسش برگشت من تا حالا ازش عکس نداشتم بردم بلافاصله ازش عکس گرفتم بزرگترین معجزه زندگیم بود 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 پسرم که به دنیا اومد دخترم خیلی حسودی کرد و چند روز بعد تشنج کرد دست و پاهاش کج شده بود منو میدید میگفت از مامان میترسم یعنی تا دو سه هفته از من میترسید سخت ترین شرایط رو گذروندم اما اونقدر حضرت فاطمه رو صدا کردم بچم بدون قرص و دارو کاملا خوب خوب شد پنج سالش بود اصلا رو پاهاش نمیتونست وایسه خدا رو شکر کلا خوب شد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ما تازه به خونه‌ی جدید اسباب‌کشی کرده بودیم، در بالکن وقتی بسته می‌شد، از بیرون هر کاری می‌کردی باز نمی‌شد. تا به حال چند بار تو بالکن گیر افتاده بودم و از تو خونه با کلید از اعضای خانواده باز کرده بودند. یه روز که از سر کار اومدم خونه، با همون لباس بیرون رفتم تو بالکن تا لباس‌ها رو جمع کنم. پسرم رو هم که از مدرسه آمده بود اومد بالکن و در رو بست. هیچ کس هم خونه نبود. ما حدود دو سه ساعت همونجا گیر افتادیم. هر چی با دستگیره ور رفتم در باز نشد. همسایه‌مون هم انگار خونه نبود. هر چی صداش زدم جوابی نیومد. خسته و ناامید یه گوشه نشستیم. صدای اذان اومد. تو دلم گفتم خدایا خودت می‌دونی من چندین ساله تمام تلاشم رو کردم که نمازم رو اول وقت بخونم حالا هم به خاطر نماز اول وقت کمک کن در باز بشه. باورتون نمی‌شه دستگیره رو که گرفتم در باز شد و حالا از اون موقع که ۱۲سال می‌گذره بدون اینکه در رو درست کنیم از اون روز دیگه گیر نکرده. اسمش رو گذاشتم معجزه‌ی نماز اول وقت، که هر در بسته‌ای رو باز می‌کنه.😄 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
😍❣ سلام منم میخوام معجزه زندگی مو نو بگم یه بار خواهرم بچه بود به زور تازه میتونست بشینه مامانمم داشت طرف میشست من آوردمش گذاشتم رو کابینت مامانم گفت بزار پایین میخوره زمین گفتم حواسم هست گرم صحبت با مامانم شدم خواهرم با سر خورد زپین دودقیقه گریه کرد بردیم دکتر ولی هیچیش نشده بود یه بار دیگه تازه از بیرون اومده بودیم ظهر همه مون گشنه بابام نبود خواهرم عادت کرده بود میرفت می‌نشست رو در گاز مون که باز می‌شد چند با هم نزدیک بود گاز بیوفته دعواش میکردیم ولی دوست داشت اینجا میتونست راه بره یه سال و خورده ای بود مامانمم غذا برنج درست کرده بود برنج سفید که با خورشت دیروز بخوریم اومدیم اشپز خونه مامانم رفت نگاه برنج کرد گفت خوب پخته داشتیم حرف میزدیم خواهرم در گاز و باز کرد نشست توش که برنج ریخت زمین گاز هم افتاد رو خواهرم ما دوتا با زور گاز و برداشتیم خواهرمو بغل کردم مامانمم گاز و بست از منبع بعد همه جا برنج داغ ریخته بود رو زمین همه جاااااااها ولی خواهرم بدنش حتی یه ذره ام نسوخته بود حتی یه برنج هم بهش نخورده بود یه بار دیگه یه مرد اومد خونه مون گفت به به عجب تمیزه چه زن خوبی داری مامانم داشت خورشت میورد سرش گیج رفت خورد به تیزی گلخونه مون ولی بالا ابروش خورد با اینکه میتونست چشمش بخوره و کور بشه خدای نکرده یا مثلا من خودم به خاطر چشم زخم لکنت زبون گرفتم مامانم دعا گرفت برام رسیدیم خونه مون انگار ن انگار که لکنتی بوده خدا میتونست خوبم نکنه ولی معجزه کرد برام یا یه بار با نامزدم دعوا شدید داشتیم تهدید کرد و اینا البته جدا شده بودیم اومده بود به قصد چزوندن منم زد به سرم اینقدر فشار روحی روم گذاشت که داشتم میمردم میخواستم رگ مو بزنم خودمو راحت کنم رفتم حموم گفتم خدایا اگه مصلحت هست من زنده بمونم اگه واقعا حکمت داره زنده موندنم کمکم کن خواهش میکنم اونقدر از ته دل صداش زدم که اصلا نمیدونم چه جوری از اون همه عمق صداش کردم اومدم بیرون گفتم خدا کنه درست شده باشه وقتی رفتم سر وقت چت گفت خودتو نکشتی که هنوز میدونستم ادم این حرفا نیستی من باز داغ کردم خدا شاهده ۵ دقیقه نشد به خودم اومدم تا منی که داشتم التماس میکردم بهش الان اون داشت بهم التماس میکرد همونجا خدارو شکر کردم یا حتی وقتی به دنیا اومدم من ۸ ماهه به دنیا اومدم و مو و ناخن نداشتم دکتر میگه اگه تا ۱۳ روز زنده بمونه و برسی کنیم ببینیم مو و ناخن در آورده میمونه اگه ن میمیره بابام بعد ۱۳ روز میاد نگاه میکنه میبینه هیچ خبری نیست میره پیش دکتر دکتر بهش میگه هم مو در آورده هم ناخن با میکروسکوپ نگاه کردیم اگه بخوام از معجزه هاش خدا بگم یه دنیاااااااااا باید بنویسم اگه بخوام از حکمت هاش بگم بیشتر از یه دنیا لازمه اگه به ریز ریز زندگی مون توجه کنیم همه اش حتی نگاه کردن به ساعت گوشی مون هم جز حکمت ها و معجزه های خدا ست از همینجا میخوام بگم خدایا به خاطر چیزایی که دادی و ندادی و ازم گرفتی یا هر چیز دیگه ازت ممنونم و عاشقتم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#چالش_پانزدهم❣😍 سلام ایام به کام❤️ راستش چند روزیه دنبال یه موضوع برای صحبت کردن باهاتون میگردم
😍❣ دوستای گلم چند تا ارسالی از چالش قبلی جا مونده بود امروز به چشمم خورد از بس شلوغه گروه ارسالیها🤦🏻‍♀😢 به احترام دوستانی که لطف کردن و فرستادن میزارم کانال😘 خواهرم با سن کم زن پسرعموم شد با15سال اختلاف سنی بعد فهمیدم مواد مصرف میکنه جدا شد همیشه براش دعا میکردیم ازدواج کنه، خیلی زنعموم شکنجه امون داد بعد طلاق هزارتا حرف درمی آورد خواهرم خیلی خواستگار داشت ولی جور نمیشد هرچی نذر دعا سفره، بمیرم خودش تو سال سه ماه روزه میرفت ولی امان....از یه خواستگار درست. بعداز 8سال یه نفر وارد زندگیش شد ک کل دنیای یه خونواده رو تغییر داد اصلا ب این فکر نکنید خدا نمیشنوه. خدا بهترینها رو درزمان خودش بهتون میده 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من ده سال با شوهرم زندگی میکردم همه میگفتن معتاده، خانم باز هست، قاچاقچیه بااینکه اصلا زندگیه خوبی نداشتم ولی نمیخواستم باور کنم بابام مریض شد اینقد دعا کردم ،نذر،سفره. خدا اون برد پیش خودش ... همش صدای خدا میزدم میگفتم همچی دروغه الکیه نه معجزه هست نه چیزی چند روز قبل از چهلم بابام بخاطر یه سری مسائل کاری برگشتم جایی ک زندگی میکردم با صحنه هایی روبرو شدم ک فکرشم نمیکردم تا رسیدم شهر خودمون درخواست طلاق دادم اونجا بود ک فهمیدم مرگ پدرمن قسمتش بود و پیاله عمرش در بود ولی اگه پدرم فوت نشده بود هیچوقت دست شوهرم برا من رو نمیشد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 هفت ماه به دنیا میام خیلی کوچیک بودم تو تابستون هم به دنیا اومدم مامانم با یه روسری روم میکشه که باد کولر اذیتم نکنه ولی من نفسم بند میاد کبود میشم میبرنم دکتر مامانم گفت معجزه بود که خوب شدی دکترم گفت گرمایی کوچیک اصلا روش نکشید 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 تو زیارت اینبار می دونستم غذای حضرتی می گیرم ولی روز آخر که شد تو حرم گفتم قسمت نشد دیگه حتما همون لحظه از پشت منو صدا زدن و خادم آقا یه چلو مرغ نذری که برای چایخونه بود داد بهم... خیلی حس قشنگی بود که صدامو آقا شنید 😍 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 بله دکترا گفتن پدرم ۲ ماه فقط مهمون هستش روز تولد امام جواد تمام سلول های سرطانی از بین رفتن الان سه سال شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha} ••-••-••-••-••-••-••-••