*🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#همفکری ❤️🌺
خدمت خانم بارداری که هفته ۲۸ بارداری هستن لطفا بهش بگید منم توی ماه ۵ تا۷ بارداری درگیر این مشکل بودم ولی دکتر زنان هم یک کارتن سرم واسم تجویز کرد که یک روز درمیون میزدم وهم کلی سفارش که غذاهای آبدار مثل آبگوشت سوپ و ...ومیوههای آبدار مثل خربزه وهندوانه .ولی الان که فصل این میوه ها نیست به جاش مرکبات استفاده کن مثل کسی رفتار کن که میخواد سونو بده ومایعات زیاد میخوره ولی ممتد تا به نتیجه مطلوب برسی چون اگه آب کیسه جنین کم بشه خدایی ناکرده چسبندگی به وجود میاد.موفق باشی گلم
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#همفکری ❤️🌺
سلام. برای قوس پاـباید به دکتر ارتوپد مراجعهدکردـمیفرستن قالب طبی. قوس دار براتون تهیه میکنن. داخل کفش میزارید. به مرور کف پا قوس دار میشه. اگه شیراز هستین دکتر فرپور. درمانگاه مطهری برید.
🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃
سلام خوبی فاطمه خانوم اون خانومی که پتو میخواست تو بلوار توحید بره بگیره
🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃
سلام فاطمه خانم برا اون خانمی که میخوان پرده بشورن اول پودر صابون بچه رو با آب داغ حل کنن بعد پرده رو بزار توش دو تا سه ساعت بزار خیس بخوره وقتی سیاهیش رو گرفت آبکشی کنن بعدش تو یه وان واکتس یا همون سفیده کننده لباس رو با پودر ماشین لباسشویی قاطی کنن بعد پرده رو بزار چند ساعت بمونه تا سفید بشه بعدش آبکشی کنن البته اگه این مراحلی رو که من میگن برن بعدش باید پرده رو اتو بزن یه کم سخت هست ولی پرده مثل روز اولش سفید میشه
🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃
سلام رفع عفونت خانمها
اگر دختر هستند نشستن در جوشانده داروی اذخیر
اگر خانم هستند داروی تطهیر ،داروی ماریانا شیاف هر شبه
داروی شیاف لیابل یک بسته خیلی موثر هست و بزنید تو اینترنت ببینید که چقدر عفونت وکیست وفیبروم دفع میکنه ،،،بنده بارها تجویز کردن به افراد و شنیدم از خانمها چقدر مفیده ،،زاج به تنهایی استفاده نکنید
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#تقاضای_همفکری ❓
سلام فاطمه ی عزیز امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشی
یک سوال اورژانسی داشتم اگه میشه بزار تو گروه
من کبد چرب گرید دو دارم میخواستم بدونم میتونم روزه بگیرم؟
بیزحمت هرکی اطلاعی در این زمینه داره بهم بگه ممنون میشم از همه دوستان گلم.
چون الان شرایطش ندارم برم دکتر و سونو که ببینم کبدم تغییری کرده یا نه.
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
#همفکری
#حرف_دل
#تقاضای_همفکری
آیدی ادمین: @Fatemee113
منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊
در این #دورهمی_بزرگ_همراه_ما_باشید
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
21.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا ❤️🌺
🔴🎥کلیپ کامل از اتفاقات و ماجرای درگیری خانم جوان و روحانی در درمانگاه قم
🔹قضاوت با شما مخاطبان ....
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
هدایت شده از تبلیغ های خصوصی رنج کشیده ها ❤️
🏥 مرکز تخصصی ناباروری ایمان 🏥
✅تنظیم برنامه غذایی برای بارداری😍
✅مشاوره رایگان نازایی و ناباروری 😍
✅ مشاوره تخصصی مزاج شناسی😍
https://eitaa.com/joinchat/382796163C585caac244
ناباروری بانوان (تنبلی تخمدان،کیست،فیبروم،ذخیره تخمدان و .
بدون ivf. و iui بدون عمل جراحی
ناباروری اقایان (واریکوسل،آزو اسپرم.هیدروسل و ...)
بیایید داخل کانال و پدر و مادر شدن رو به خودتون هدیه کنید..👨👩👧 👨👩👧👦👨👩👦👦👨👩👧👧
‼️مراجعه و رزرو تایم از طریق سایت
به صورت رایگان *سهمیه ای و دولتی*
https://forms.formool.ir/aqh15
https://forms.formool.ir/aqh15
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞
متعهدم ❣
به دوست داشتن تُ❣
تا ابد ...😘😍💕❣💕🍃
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
°•°•°
آرامشیعنے(:
قایقزندگیترا🛶
دستڪسۍبسپارڪہ
صاحبساحلآرامشاست🌊🍓🌱
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
هدایت شده از تبلیغ های خصوصی رنج کشیده ها ❤️
🥩#کبدچرب اگر پاکسازی نشود تبدیل به سرطان کبد و در نهایت مرگ میشود😔
💥کبد چرب=مرگ خاموش💥
🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
https://formafzar.com/form/vt1i0
https://formafzar.com/form/vt1i0
🔴 پاکسازی ۱۰۰٪ کبد چرب
✅گرید ۱
✅گرید ۲
✅گرید ۳
🔴برای اینکه بدونی کبدت چربه یا نه همین الان وارد لینک زیر بشید و تست کبد چرب رو توی ۳ دقیقه انجام بده🥩
🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑
🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
https://formafzar.com/form/vt1i0
https://formafzar.com/form/vt1i0
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا ❤️🌺
سلام بردوستان گل وفاطمه بانوی عزیزومهربان دوستی که گفتن نباید به پزشکان اعتماد کرد-ومیخان شیعه نباشه وازبین بره-دوست عزیزم این حرفت خیلی مسخره البته ببخشیدا ما در چه قرنی زندگی میکنیم؟؟؟ این حرفا چیه؟؟؟ من نمیگم دکترا اشتباه نمیکنن چرامیکنن ولی درصد اشتباه اونا اول به خاطر دستگاهای قدیمیه وبعد به خاطر اینه ی سری دکتروپرستار الان بدون دانشگاهای سراسری ازطریق دانشگاه ازاد وارد بازار کار شدن وعلم کمی دارن ولی نمیخان شیعه رو بکشن وحالا دراین بین یکی ام میشه ازهر۱۰۰۰نفر دکتر ی بار اشتباه کنه مطمعن باش منه پدرو مادر پیشه حداقل۷و۸تادکتر میرم ببینم نظر همشون سقطه وبعد سقط میکنم-بعدم تاحالا همه ی دوستان دقت کردن به اینکه درگذشته چقدر تعداد کودکان عقب افتاده وکودکان مهربان وخندان سندروم دان زیاد بود؟؟ ولی این ده سال اخیر تعدادشون چقدر کم شده به نطرتون علتش چیه ؟؟؟؟دوستان عزیزامیدوارم کسی ازاین حرفای من ناراحت نشه ولی مانباید بزاریم ی سری حرفا الکی بینمون بپیچه- دشمن میدونید کجا داره ایرانو ایرانی رو میکشه وعقب مونده بار می یاره اونجایی که به محظ اینکه نتایج کنکور اعلام میشه و دوستانی که رطبه های بالا اوردن رو سریع بورسیه میکنه و میبره کشورهای دیگه با امکانات بالا و حقوقهای خوب تحصیلات خوب ودراخر کارخوب-اونا میرن وما می مانیم ویک سری دکتر دانشگاه ازادی وسواد کمو این اتفاقات وپشتش این حرفای عجیبمون-یکم فکر کنیم خاهشن ببخشید که طولانی شد-التماس دعا برای تمام کودکان ونوجوانان وجوانان کشور عزیزمون به امید فردایی درخشان😍😍😍😍
راستی یادم رفت دوست عزیزگفتن جنینی که قلب نداره خودش سقط میشه نه عزیزم اینطور نیست من خودم بار اول که بار دارشدم جنینم قلب نداشت خیلی منتظر موندم حتی تا ۳ماه و ی هفته ولی قلبی تشکیل نشد ودر اخر دکترم گفت ی چیزه خونت رفته بالا- الان یادم نیست گفت چیه خونت رفته بالا- واگر تو این هفته سقط نکنی ممکنه باعث بشه مسمومیت بارداری ورفتن توی کما رو برات به هنراه داشته باشه ومن توهمون هفته خوده دکتر ۴عدد قرص برام نوشت وتوی بیمارستان خوردمشون وسقط شد وخداروشکر ۴ماه بعدباردارشدم وخدا ی فرشته زیبا بهم داد😀
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#تجربه_بارداری_اعضا
سلام یاس جون به خانم هایی که برا تولید اسپرم پیام دادن بگید برای شوهر هاشون #نخود آب بپزن بهترین درمان هست شب موقع خواب نخود رو بدون خیس کردن بذارید بپزه می تونید بعضی وقتها توش یه تیکه گوشت گوسفند یا گوشت بوقلمون محلی هم بندازید
صبحانه میل کنن تا ۴۰ روز
فصل کاسنی روزی ۷ برگ کاسنی با عسل بخورن
سعی کنید گوجه و رب گوجه استفاده نکنید بجاش رب فلفل دلمه قرمز
برای درمان واریکوسل هم نوره (واجبی بو دار ) با حنا به طور مساوی خیس کنید هفته ای یکبار تو حمام از زیر شکم تا زانو بذارن (گوجه و رب ممنوع)
#طب_اسلامی
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
🌿🌺﷽🌿🌺
🦋اندوه، نگرانی و ترس، بهطور طبیعی و دائمی در دل انسان پدید میآید و مثل علف هرز در دل انسان رشد میکند، لذا جلوگیری از اندوه نیاز به یک برنامۀ دائمی دارد. هر روز باید از دلمان اندوهزدایی، ترسزدایی یا حسرتزدایی کنیم.
🌻هر روز صبح که بلند شدی، اول یکمقدار از دلت اندوهزدایی کن. اتفاقاً در تعقیبات نماز صبح، اذکاری هست که برای رفع اندوه از دل بسیار مؤثر است؛ مثلاً این تعقیباتی که امام جواد(ع) توصیه فرمودهاند:
«حَسْبِيَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِينَ...؛ منلایحضرهالفقیه/1/327)
🚨ذکر گفتنهای ما کِی اثر دارد؟
وقتی که همراه با ایمان باشد؛ وقتی مرور ایمان و اعتقاد ما باشد.
🌻 مثلاً وقتی میگویی «لَا قُوَّةَ إِلَّا بِالله» عمیقاً توجه کنی به اینکه واقعاً هیچ کسی جز خدا قدرت ندارد! عمیقاً اینرا مرور کن تا اعتقادت بالا برود.
❤️پس همیشه بگو خدایا شکرت خدایا شکرت
#استاد_پناهیان
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 سلام من یه کارمندم با یه بچه دوساله که از وقتی به دنیا اومد زندگی منو کن فیکون کرد.
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا ❤️🌺
#حرفهای_زنانگی_خودمونی😊
✔️سلام من یه کارمندم با یه بچه دوساله که از وقتی به دنیا اومد زندگی منو کن فیکون کرد.رابطه من با همسری در حد عالی بود.ولی زمانی که این وروجک به دنیا اومد، به خاطر مشکلات و دردسر هایی که داشتم تبدیل شده بودم به یه آدم عصبی. فقط داد و فریاد می کردم تو خونه.در حدی که همسرم (که یک آدم صبوره) از خونه فراری شده بود.سعی می کرد تا دیر وقت سر کار باشه و حتی پنج. شنبه ها هم بره سره کار(در حالی که تا قبل از به دنیا ااومدن بچه فقط در صورتی که کار ضروری داشت پنج شنبه ها سرکار بود)
دقیقا بعد از تولد دو سالگی پسرم بود که به خودم اومدم دیدم چقدر از همسرم فاصله گرفتم،کسی که تا قبل از به دنیا اومدن بچه هرروز سرکار بهم زنگ میزد و دلش واسم تنگ می سد الان حتی وقتی من باهاش تماس می گرفتم حوصله حرف زدن باهام رو هم نداشت.
من هم هی غر میزدم که تو چرا تو روز حالی از من نمی گیری یا شبا زودتر از من میری می خوابی و حتی حاظر نیستی بهم بگی(در حالی که قبلا روزی صد بار این جمله رو تکرار می کرد) دوستت دارم.
اونم وقتی من این جوری بهش می گفتم انگار سعی می کرد بیشتر با من لج کنه و بیشتر بی محلی می کرد.
یه روز تصمیم گرفتم سیستم زندگیم رو عوض کنم.
از خودم شروع کردم. تا میرسیدم خونه سریع بچه رو می خوابوندم و یه دوش می گرفتم و تو فرصت کمی که داشتم تا همسری بیاد مقدمات شام روآماده می کردم و یه لباس مرتب می پوشیدم و کمی به خودم می رسیدم. وقتی می رسید خونه می بوسیدمش و بهش می گفتم دوستت دارم و بدون اینکه انتظار داشته باشم اون هم این جمله رو به من بگه می رفتم بچه م رو بغل می کردم و تو آشپزخونه بقیه کارهای شام رو انجام می دادم و میزو آماده می کردم. اوایل براش مهم نبود که من بچه بغل دارم کار می کنم(البته بعضی وقت ها هم بچهرو با وسایل اشپزخونه سرگرم می کردم تا به کارام برسم) و می زاشتم استراحت کنه و کمتر غر می زدم که خستم و بیا کمکم کن. تو روز واسش اس ام اس عشقولانه می فرستادم و دیگه انتظار نداشتم بهم جواب بده. (بدون هیچ چشم داشتی).
بعد یه مدت دیدم خودش می اومد کمکم بچه رو نگه می کرد تا من شام رو اماده کنم. من هم دیگه تقریبا غر زدن هام به صفر رسیده بود. هر وقت بچه اذیتم می کرد به این فکر می کردم که خیلی ها آرزو دارن که یه بچه سالم مثل بچه من داشته باشن و خدا رو شکر می کردم.
اس ام اس زدن هام نتیجه داد و دیدم اون هم بعد از یک ماه از هر ده اس ام اسی که می فرستادم یکی رو جواب میداد. سعی می کرد ساعت کارش رو کمتر کنه و بیشتر تو خونه باش.
سعی کردم یکم به حاله خود بزارمش و هی از نخوام که منو بغل کنه و بوسم کنه. خودم رو با بچه سرگرم می کردم و کاری بهش نداشتم. بعد یه مدت این همسرم بود که میومد دستم رو می گرفت و می گفت بیا پیشم بشین و با هم تلوزیون نگاه کنیم یا بیا بغلم دلم برای بغل کردنت تنگ شده.
الان خدا رو شکر همه چی عالیه.
ولی من یه چیزی فهمیدم اونم اینکه زن قلب خونس اگه زن سرحال باشه وانرژی داشته باشه این انرژی رو بقیه هم می گیرن و دیگه اینکه مردها از اینکه یه چیزی رو مدام ازشون بخوای و مثل اره بری رو اعصابشون بدشون میاد و بیشتر لج می کنن و زن می تونه با محبتش سنگ رو آب کنه چه برسه به مردها که انسانن
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#قسمت_دوم (۲ / ۲)
#نجات_مجروحان_در_ثانیههای_آخر!!!
🌷بلافاصله بعد از رد شدن از کوه مجدداً ارتفاع هواپیما را کم کردم. همین مدت کافی بود که جنگندههای دشمن از موقعیت من مطلع شوند ثانیههایی نگذشته بود که مجدداً صدای متصدی رادار را میشنیدم که مرتب به ما اخطار میداد و فاصله هواپیماهای دشمن را تا هواپیمای ما نزدیک اعلام میکرد. ۴۰ مایل، ۳۰ مایل، ۲۰ مایل ۱۰ مایل. من بعد از این دیگر صدای ایشان را نشنیدم. در همین حین متوجه شیئی نورانی شدم که با عبور از سمت چپ هواپیما در جلوی ما با زمین برخورد کرد. مانده بودم چرا دیگر متصدی رادار حرف نمیزند. خود هم هیچ صحبتی روی رادیو نمیکردم. ثانیههایی بعد مجدداً صدای متصدی رادار را شندیم که میگفت:...
🌷که میگفت: «شما سالم هستید؟» گفتم: «بله.» گفت: «هواپیمای دشمن به سمت شما موشک شلیک کرد.» گفتم: «حتماً معجزه آسمانی رخ داده چون ما سالم هستیم و موشکی هم به ما برخورد نکرده است.» ایشان ضمن شکر کردن خدا گفتند: «دیگر کسی شما را تعقیب نمیکند، میتوانید به سمت امیدیه گردش کنید.» دقایقی بعد در امیدیه به زمین نشستیم و مجروحان را انتقال دادیم. در پایگاه برای مصاحبه با ما آمده بودند و به ما گفتند که شما متوجه شیئی نورانی نشدید که من گفتم چرا از کنار ما رد شد و به زمین برخورد کرد. متصدی راداری که در آنجا بود گفت: «آن شیئ نورانی موشک حرارتی هواپیمای دشمن بود که به سمت شما شلیک شده بود و با لطف خداوند به خطا رفت و به شما برخورد نکرد.»
🌷....من هم گفتم: «لطف خداوند همیشه شامل حال ما بوده است.» بهراستی که معجزه الهی رخ داده بود، شاید اگر هزاران بار دیگر این اتفاق میافتاد و این موشک شلیک به درستی میشد به طور حتم به هواپیما برخورد میکرد ولی ما از این حادثه جان سالم بدر بردیم و قدرت خداوند را بیشتر از بیش باور کردیم. با رخ دادن این حادثه ما نه تنها دلسرد و مضطرب نشده بودیم بلکه قدرتی دو چندان گرفته بودیم و میدانستیم که خداوند خود مراقب ما است و کارهایی را که در نجات جان هموطنانمان انجام میدهیم میبیند.
#راوی: سرهنگ خلبان ابراهیم نامور از پیشکسوتان نیروی هوایی ارتش
منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
30 جز قرآن بصورت فایل صوتی و نیاز به دانلود ندارد، فقط کافيست روی لینک بزنید.
این هم هدیه ما به شما برای ماه نزول قرآن، از دعای خیرتان ما را فراموش نفرمائید.
جزء 1 ⇨ http://j.mp/2b8SiNO
جزء 2 ⇨ http://j.mp/2b8RJmQ
جزء 3 ⇨ http://j.mp/2bFSrtF
جزء 4 ⇨ http://j.mp/2b8SXi3
جزء 5 ⇨ http://j.mp/2b8RZm3
جزء 6 ⇨ http://j.mp/28MBohs
جزء 7 ⇨ http://j.mp/2bFRIZC
جزء 8 ⇨ http://j.mp/2bufF7o
جزء 9 ⇨ http://j.mp/2byr1bu
جزء 10 ⇨ http://j.mp/2bHfyUH
جزء 11 ⇨ http://j.mp/2bHf80y
جزء 12 ⇨ http://j.mp/2bWnTby
جزء 13 ⇨ http://j.mp/2bFTiKQ
جزء 14 ⇨ http://j.mp/2b8SUTA
جزء 15 ⇨ http://j.mp/2bFRQIM
جزء 16 ⇨ http://j.mp/2b8SegG
جزء 17 ⇨ http://j.mp/2brHsFz
جزء 18 ⇨ http://j.mp/2b8SCfc
جزء 19 ⇨ http://j.mp/2bFSq95
جزء 20 ⇨ http://j.mp/2brI1zc
جزء 21 ⇨ http://j.mp/2b8VcBO
جزء 22 ⇨ http://j.mp/2bFRxNP
جزء 23 ⇨ http://j.mp/2brItxm
جزء 24 ⇨ http://j.mp/2brHKw5
جزء 25 ⇨ http://j.mp/2brImlf
جزء 26 ⇨ http://j.mp/2bFRHF2
جزء 27 ⇨ http://j.mp/2bFRXno
جزء 28 ⇨ http://j.mp/2brI3ai
جزء 29 ⇨ http://j.mp/2bFRyBF
جزء 30 ⇨ http://j.mp/2bFREcc
30 جز قرآن بصورت فایل صوتی و نیاز به دانلود ندارد، فقط کافيست روی لینک بزنید.
این هم هدیه ما به شما برای ماه نزول قرآن، از دعای خیرتان ما را فراموش نفرمائید.
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا ❤️🌺
با سلام و احترام
✍️هشت توصیه امام هشتم برای روزهای آخر شعبان خدمت شما
#اعمال
💫 اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ
🔹 خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا ❤️🌺
🔴 هنجارشکنی و ترویج فساد و فحشای سازمان یافته در جزیره هرمز توسط گردشگران!!!
✍ما به همراه چند خانواده مذهبی برای بازدید از جزیره هرمز،با کشتی تردد کردیم و همان ساحل سرخ رنگ رفتیم.
متاسفانه شاهد چنین صحنه هایی در کشتی و ساحل بودیم ولی هنوز غالبیت نداره و با حضور جمع خانوادگی مذهبی و امر به معروف عادی ما، خیلی فضا عوض میشد و مردم بومی از ما تشکر میکردن و میگفتن این افراد مسئله دار(معدود زنان وقیح...)توسط برخی تورهای معلوم الحال به این مکان آورده میشوند و معمولا مواد مخدر صنعتی مصرف کرده و با حالت غیرعادی در فضای عمومی گردانده میشوند.
▪️برای بنده جالب بود که در مسیر تهران، یزد،کرمان،بندرعباس و جزیره هرمز و هرجا که اقامتگاه بومگردی مبتذل مسئله دار(موسیقی زنده و زنان بی حجاب پای قلیان...)بود،توسط افراد غیربومی و تهرانی راه اندازی و اداره میشد و همگی اجاره ای در یک سال اخیر فعال شده بودند.
▪️ گویی سرکردگان میدانی اغتشاشات زن،بردگی،فحشا بطور هدفمند در این فضاها «جایابی» و مشغول شده اند تا فساد را به عمق مناطق بکر کشور ببرند.(از محل حمایتهای وزارت گردشگری)
❌ مسئواین محترم حواستون به پروژه نرمِ عوامل زن بردگی فحشا هست؟
#نشر_حداکثری_باشما
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#لطف_محبت_اعضا❤️😍
سلام فاطمه جان خسته نباشی تونبودی ما چکارمیکردیم ممنون از کانال خوبتون 🙏🙏خیلی تجربه های قشنگ وبروز ی داره خیلی استفاده میکنیم 🌹باخواندن سرگذشت اعضاخوشحال وناراحت میشیم بعضاافسوس میخوریم😔🥺🥹بعضااسترس میگیریم درهمه حال وابسته این کانال زیباشدیم 🥹من خودم ایتارو به خاطراین کانال دارم وخیلی خیلی ممنونم ازبابت زحمتهایی که برای ماوعزیزان عضوکانال میکشید اجرتون باخدا ❤️🌹وحالا یه خواهشی دارم داستان کیمیاراهم مانند داستانهای قبلی مشتاقانه دنبال میکنیم فقط خیلی کم میزارید اگر ممکنه اسلایدهای داستان کیمیارو بیشتر کنید دستتون رو میبوسم 😘بازم ممنون مرسی که هستی 🙏🙏🧿🧿
فریباهستم دوستدارکانال زیبای رنج کشیده ها
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُنِيرًا ﴿۶۱﴾
🔸 بزرگوار آن خدایی که در آسمان برجها مقرر داشت و در آن چراغ روشن خورشید و ماه تابان را روشن ساخت.
🔅 وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ خِلْفَةً لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يَذَّكَّرَ أَوْ أَرَادَ شُكُورًا ﴿۶۲﴾
🔸 و او خدایی است که شب و روز را جانشین یکدیگر قرار داد برای آن کس که خواهد به شب یا روز متذکر (خدا) شود یا شکر او به جای آرد.
🔅 وَعِبَادُ الرَّحْمَٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ﴿۶۳﴾
🔸 و بندگان خاص خدای رحمان آنان هستند که بر روی زمین به تواضع و فروتنی راه روند و هرگاه مردم جاهل به آنها خطاب (و عتابی) کنند با سلامت نفس (و زبان خوش) جواب دهند.
🔅 وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا ﴿۶۴﴾
🔸 و آنان هستند که شب را به سجده و قیام نماز در برابر خدایشان روز کنند.
🔅 وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ ۖ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا ﴿۶۵﴾
🔸 و آنان هستند که دایم (به دعا و تضرّع) گویند: پروردگارا عذاب جهنم را از ما بگردان، که سخت عذاب مهلک و دایمی است.
💭 سوره: فرقان
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #سرنوشت🌱 اوضاع خونه خوب نیست و کیمیا تمرکزی روی درس دانشگاه نداره بی حوصله تو محوط
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#سرنوشت
ترلان با تعجب گفت
_وااا اینکه سالم بود یهو چی شد
تو مطمئنی الهام
_آره بابا وقتی داشتن میومدم این طرف
صدای دوستاشو شنیدم که با هم حرف میزدن
امروز هم می خوان برم ملاقاتش
گلی_ شاید اشتباه می کنی راهبر با اون همه انرژی که داره فکر نکنم آخه تو مطمئنی
_ آره ولی اگه باور نمیکنید من با ایلیا رابطهام بد نیست بپرسم ازش
همه دوباره با تعجب به الهام نگاه کردن
_ تو چی گفتی ؟؟
الهام کلافه گفت
_ بچه ها اینجوری نگاه نکنید دیگه
خیلی نگام میکرد آخرشم اومد گفت بهم علاقه دار
یه مدت برای آشنایی میخوایم باهم در ارتباط باشیم
همه خندیدن و هورا کشیدن
ترلان _زبل خان پس چرا الان به ما میگی
الهام _آخه تازه اوکی شدیم دیگه
_اینجوری نمیشه باید شیرینی بدی
بچه ها با هم شوخی میکردن و میخندیدن ولی کیمیا پر از سبحان شده بود
خودشم نمیدونست چرا با یادآوری خاطره دیروزش و مسخره بازی سبحان لحظه عصبانی میشد
ولی بعد صدای دوست دارم سبحان تو سرش اکو میشد
بی اختیار کلافه و عصبی گفت
_ سبحان مریضه
همه نگاش کردن
الهام دوباره فاز غم گرفت و گفت
_ وای اصلا یادمون رفت
بچه ها توروخدا مسخره بازی در نیارین
زنگ بزنم ایلیا ببینیم درست شنیدم یا نه
گلی که کنار کیمیا نشسته بود گفت
_پس که سبحان ...و بعد ریز ریز خندید
الهام شماره ایلیارو گرفت و کمی از جمع دوستانشان دور شد
چند دقیقه بعد برگشت و گفت
_بچه ها خبر درسته
حال سبحان خوب نیست
دوستاشم بعد از ظهر میرن ملاقاتش...
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
محبت افراطی نکنیم
نهی از زیاده روی در محبت می تواند اشاره به برخی از کارها باشد که نه تنها واقعیت آن محبت نیست؛ بلکه جفا در حق فرزند است.
مثلاً به اسم محبت، استقلال را از بچه ها بگیریم؛ به گونه ای که در انجام کارهای خود به قدری وابسته به والدین باشند که از عهدهٔ کارهای خودشان برنیایند یا به بهانهٔ محبت، اجازهٔ هر کاری را به آنها بدهیم؛ حتی کارهایی که برایشان خطرناک است، چه خطر جسمی و چه خطر روحی.
گاهی فرزند کار اشتباهی انجام می دهد که به برخورد تند از سوی ما نیاز دارد؛ اما محبت اجازهٔ تندی به ما نمی دهد. این دلسوزی خود نوعی افراط در محبت محسوب می شود.
گاهی هم مادر باید کار زشت فرزند را به پدر اطلاع دهد تا او از اقتدار خویش برای بازداشتن فرزند از آن کار استفاده کند؛ اما محبت، به او اجازهٔ چنین کاری را نمی دهد و فرزند هم در آن کار زشت، پیش روی می کند. این هم افراط در محبت است.
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c**
☫بِسْـــــمِالـلَّـهِالرَّحْـمَنِالرَّحِیـــــمِ☫
كسى كه خود را فراموش كرده است ،
دنيا و آخرتش هر دو را از دست داده است ،
چنين كسى اهل دنيا هم نيست ،
زندگى دنيا هم براى او لذت بخش نيست .
مشاغل و آرزوهاى دنيوى و خواسته هاى نفسانى ،انسان را مبتلاى به مرض غفلت مى كند كه از توجه به ملکوت ، و سير و سلوك روحانى و نيل به لقاء الله باز مى ماند.
خداوند سبحان در سوره والشمس يازده بار قسم ياد فرمود و جواب قسم اين كه :
(( قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها ))
رستگار كسى است كه نفس را تزكيه كرد و پاك گردانيد و نااميد و زيانكار شد كسى كه نفس را گم كرد و از دست داد و در پى اصلاح و تزكيه آن برنيامد.
📔پندهای حکیمانه
عـــــلامه #حســـن_زاده_آمــلی
📚متن دروس و شرح دستورالعملهای عرفانی و اخلاقیِ سیر و سلوک علامه ذوفنون
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 قصه ی زندگی اعضا... 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
زندگی من
سلام به فاطمه جانم و سلام به همه عضای گروهمون
من در خانواده ی پرجمیعتی به دنیا امدم مادرم همسر سابقش فوت میکنه خواهر شوهرش به اسرار خودش مادرم رو به همسرش خواستگاری میکنه برای همین ما تعداد مون زیاده ۹ تا خواهر ۶تا برادر دارم بین اون بچه ها من دوتا مونده به اخریم ما ۹نفرمون ازدواج نکرده بودیم. در یازده سالگی به شهر اومدیم دو سال بعد یکی از اون ۹ نفر نامزد شد با یکی از فامیلای داماد بزرگمون. منم ۱۴ساله بودم همه فلش ها رو به من بود منو خواهرم باهم قالی بافی میکردیم ما که قالی رو تموم کرده بودیم باید دارقالی جدید جایگزین میکردیم دوتا اقا تقریبا هم محله ی ما میشدن اومده بودن چله کشی یکی از این اقاها زیر چشمش کبود شده بود مادرم گفت زنت بدجوری زدتت دوست اقااسمش جعفر اقا بودگفت نه ننه این زن نداره پسر من قاشق رو پرت کرده بعد چند ساعت چله کشی تموم شد بعد اقا جعفر رفتن کارو سپردن به دوستش که اسمش اصغر اقا بود منم که شروع کرده بودم فرش رو بشمارم این اصغر اقا هر چی میشمرد اشتباه میشد هر کاری کرد نتونست تمرکز نداشت فردا زن جعفر اقا اومد گفت فلانی اصغر اقا از دخترتون خوشش اومده منم تو دلم خیلی خوشحال بودم که خواستگار دارم😂 اصغر خیلی قد بلند خوش تیپ چهار شونه از خوشگلش هر چی بگم کم بود و چشم ابروی مشکی باصورت سفیداز توی ریشای مشکی لب های قرمزش میزد بیرون منم قدم ۱۵۴میشه هم این که لاغر بودم مجبور بودم با لباس اپن دار سر شونه هامو بزرگ نشون بدم مثلا من بزرگم دا بدین برم😜اصغر اقا هر وخ میدید درخونمون بازه روزی چند بار از اونجا رد میشد یه روز منم هوس سیب کردم رفتم دو تا اوردم که بخورم در اولین گاز زدنم از اون طرف اصغر اقا اومد از جلو درمون رد شد منو بگو تا چشمم بهش افتاد داشت قلبم میومد دهنم دیگه سیر شدم انگار چن کیلو سیب خورده باشم خواهرمم پیشم بود هی گیر داد هان اصغرو دیدی نتونسیتی بخوری منم خجالت کشیدم خودمو سرزنش کردم،(ابجی جمیله) میدونم تو این گروه هستی میخونی اون روز از دستت ناراحت شدم میخواستم بکشمت چرا حرف دلمو خوندی 😂با این خواهرم فقط بدنمون جداست 😘چن باری زن جعفراقا اومد با مادرم صحبت میکردن بعضی وقتا هم مشکلی برا قالی پیش میومد مادرم میرفت به جعفراقا که استاد فرش بود میگفت مادرم میگف هروقت من میرفتم اونجا اصغراقا رادیو رو خاموش میکرد که ببینه از خانواده ی من چه خبرع یه روز منو خواهرم داشتیم پتو هارو میتکوندیم که اصغر اقا ۵ بار رفت و اومد تا منو ببینه نگو بیچاره عاشقم شده اما وقتی نزدیک میشد نه من میتونستم نگا کنم نه اون اما قلبم اشوب بود ضربانش مال من نبود اون وقتا تلفن همه جا نبود هیچ نامه ای هم رد و بدل نشد عشق ما فقط از طریق نگاه کردن و از دور دیدن بود چند ماه ایجوری گذشت یک روز خانم جعفر اقا اومد با مادرم حرف زد گف اصغر میگه الان دستم خالیه اگه میشه یک ماه و ۲۰روز صب کنین تا فرشم تموم بشه بتونم بیام خواستگاری اصغر اقا مادر نداشت . مادرم داشت ماجرای منو به یکی از فامیلامون تعریف میکرد گفت دخترم خواستگار داره اما پسرع مادر نداره فامیلمون برگشت به مادرم گف تو رو خدا اینو دیگه به پسر یتیم نده اخه خواهرم که نامزد بود اونم مادر شوهر نداشت. اما زن جعفر اقا هر روز میومد پیامی می اورد منم عصرا منتظر بودم که اصغر اقا میاد اونم که کارش همین بود. هوا هم داشت کم کم سرد میشد مادرم میخواست رب درست کنه اون وقتام در کوچه با هیزم رب درست میکردن ما داشتیم گوجه ها رو له میکردیم در خونه ی ما هم باز بود یه خانمی با مادرم سلام احوال پرسی کرد دیدیم داره میاد سمت خونه خانمه سرشو اورد داخل حیاط دید ما کار میکنیم اومد تو با دقت نگا کرد مادرم به شوخی گف چیع با دقت نگا میکنی نکنه میخای عروسشون کنی گفت اره اگه بدین چرا که نه مادر گف اونا بزرگن بدرد تو نمیخورد خانمه دستشو گذاشن رو خواهرم گفت اینو عروسم میکنم مادرم با خنده گف نه او صاحب داره😂بعد خانمه دستشو گذاشت به کمرم گف این چی اینو عروس خودم میکنم مادرم میدونست شوخی میکنن باهم دیگه، خانم خیلی جدی بود نگو این خانم جوان سه تا پسر ناتنی داره برای همین بهش نمی اومد پسر بزرگ داشته باشه اینام دنبال دختر بودن برا پسرشون خلاصه این خانم قصدش جدی بود رفت با شوهرش اومد مادرم مجبور شد به پدرم و داداشام بگه اما طریق اشنا شدنشون رو نگف بخاطر ترس از داداشام این وسطم اصغر اقا منتظر فرشش بود وقتی اون خانم پسرع ناتنی شو اورد همه خانواده اصغر رو ول کردن گفتن این نه سیگار میکشه...
🍃🍃🍃🌼🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
آرزو میکنم ...
تو جیب لباست پول پیدا کنی
آرزو میکنم ...
وقتی دارن ازت تعریف میکنن
تو اتفاقی رد بشی ُبشنوی
آرزو میکنم ...
اونقدر بخندی ُُبخندی که
از چشمات اشک بیاد
آرزو میکنم ...
ته ته ناامیدی یه جمله و حرفی
یه روزنه ی امید ته دلت ایجاد کنه
آرزو میکنم ...
هرموقع ته دلت یه غمه بزرگی نشست
و غصه دار شدی
خدا یه نشونه برات بفرسه و بگه :
بنده جونم یادت نرفته که من هستم
یادت نرفته که تا من رو داری
غصه ای به دلت راه ندی
و زیباترین آرزو :
❤️برایت من خدا را آرزو دارم❤️
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
شبهای بلند زمستان
هر وقت مادر
سفره شام را زودتر پهن میکرد
و کت آقاجون را از کمد بیرون میکشید
میفهمیدیم قرار است جایی برویم
همان سرِ شب
با کلی ذوق و شوق، آماده میشدیم برای رفتن به یک شبنشینی
آقاجون میگفت:
صله ارحام دلِ آدم را شاد نگه میدارد
هیچکس هم نمیگفت نمیآیم!
از این ادا اصولها که من نمیآیم شما خودتان بروید و امتحان و آزمون و کنکور دارم و جَوان است دوست دارد توی خودش باشد هم نداشتیم
همه باهم میرفتیم
تلفن هم نبود که قبلش هماهنگ کنیم
و میزبان و بچههایش را هم کلی ذوقزده میکردیم
به سر کوچهشان که میرسیدیم
جلوتر از مادر و آقاجون
بدو بدو خودمان را به درشان میرساندیم
تا از بودنشان اطمینان پیدا کنیم
با یک چشم از لای در حیاط که اغلب خوب بسته نمیشد
یا از سوراخ کلید به درون خانهشان سرک میکشیدیم
روشن بودنِ یک چراغ، به منزلهی این بود که خانه نیستند و خودشان جایی رفتهاند
حسابی توی ذوقمان میخورد
و قلب و دلمان حسابی میگرفت
اما اگر همهی چراغها روشن بود
بگوبخند تا آخر شبمان جور بود
اما اینروزها چه؟
آخرشب که بغض میکنی
دردها که تلنبار میشود،
میروی سراغ لیست مخاطبانت
یکی حالت روح
یکی لست ریسنتلی
یکی لانگ تایم اِگو!
یکی دلیت اکانت!
آدم نمیداند کِی هستند، کِی نیستند!
اصلا آدم نمیفهمد چراغِ کدام خانه خاموش است و کدام روشن!
تا بیمقدمه برایش تایپ کند:
" تشنهی یک صحبت طولانیام "
و سریع ریپلای شود:
"بگو من کِی کجا باشم؟"
داریم از تنهایی و بیهمزبانی "دق" میکنیم
بعد اسمش را گذاشتهاند "عصر ارتباطات"!
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 زندگی من سلام به فاطمه جانم و سلام به همه عضای گروهمون من در خانواده ی پرجمیعتی به دنی
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
قسمت دوم
سر به زیره قرار شد منو بدن به این واین پسر اسمش میشد سید کاظم وقتی اومد من دیدم ازش زیاد خوشم نیومد قبل اومدن اقا کاظی خواهرم گفته بود پسرع اگه به باباش رفته باشه خیلی زشته همون اقا کاظی اومد دیدیم کپی برابر اصله😳وقتی خواستگاری شد به جای چای من انار دون کرده بودم گرفتم به اقا کاظی در اون لحظه دستم خود به دست اقای کاظی نگو دلش چه غوغایی شده بیچاره طرف کاظی گف بزارین این دوتا حرف بزنن اما داداشم قبول نمیکرد میگفت ما رسم نداریم دختر رو اجازه بدیم با نامحرم حرف بزنه ما رو انداختن تو یه اتاق زنداداشمم پیش من بود نامادری کاظی هم اونجا بود ما هم رو به روی هم وایساده بودیم با یک قدم فاصله ولی از تپش قلب خبری نبود ارومه اروم بودم بعد از اسرار با خجالت خلاصه ی اسممو گفتم بعد معرفی خودم، بهشون گفتم مگه شما نمیدونین اسمم رو🤣🤣رفتن گفت هروقت خاستین بیاین تحقیق به همسایه ها نگین اومدیم تحقیق بگید اومدیم پارچه بدیم چادر بدوزه برامون 😒اوف مادر ساده ی من اینم زن داداشمو خواهرمو برداشته مثلا رفته تحقیق رفته نشسته خونه ی طرف بعد یک ساعتی بدون تحقیق برگشتن پدر کاظی هم رفته حسابی تحقیق کرده از ما ما هم خبر نداشتیم.داداش کوچیکم اومد از من نظر خواست مثلا بهم گف میخوای با اقا کاظی ازدواج کنی منم اصلا بلد نبود چی میگن هیچی نگفتم ساکت وایسادم داداشم گفت سکوت علامت رضاست رفته به همشون گفت بله میخوادش بعد دو هفته انگشتر و چادر اوردن اما من خوشحال نبودم هی میخاستم بگم نه نمیخام اما جرات چنین چیزی رو نداشتم اما تو دلم به خودم میگفتم اگه نه بگم این انگشتر میره حیفع. اون قد که برا انگشتر خوشحال بودم با ازدواجم خوشحال نبودم هر وقت تنها میشدم زل میزدم به انگشترم با دیدن انگشتر خوشحال میشدم که یه انگشتر دارم اخه تا به اون روز طلا ندیده بودم فقط از مادرم اسمشو شنیده بودم که میگف خیلی میدرخشه نگو مادرم مبالغه میکرد اما برام فرقی نمیکرد همون یه تیکه طلا منو زوق زده کرده بود پدر کاظی یه عاقد اورد صیغه ی محرمیت خوندن چرا خوندن نمیدونم؟ چون منو کاظی به هم نگاه هم نمی کریم.پدر کاظی بنا بود ولی وضعیت مالی خیلی بدی داشتن از ما هم عقب بودن حداقل خونه ی ما با ابگرمکن نفتی میشد حموم کرد اونا اونم نداشتن نه اشپزخونه ای نه حمامی فقط دوتا اتاق داشتن با اون همه بچه ی ریزو درشت هشت نفر بودن بزرگه کاظی بود اونم ۱۹سالش بود دانشجو بود سربازی هم نرفته بود اما پدر مادرم انقد ساده بودن هیچ چی براشون مهم نبود چون اون یکیای کع ازدواج کرده بودن اکثرا فامیل بودن بدون تحقیق داده بودن پول ثروت هم براشون مهم نبود معیار اصلیشون پسر پاک و تمیز باشه بودنتیجه ی تحقیق نکردنمون اولین چیزی بود که شنیدیم پدر کاظی ۳تا زن گرفته بود چن تا شو صیغه کرده بود اون زمان که میشد سال ۷۷ پدرسالاری بود بچه حق نداشت چیزی بگه هرچی پدرمادر میگقت همون میشد حداقل تو خونواده منو کاظی این جوری بود منو پا گشا کردن برام یه دست لباس خریدن اون روزم پذیرایی خوبی کردن زنداداشم تو راه گف چه ادامای خوبی بودن مهمونی خوبی دادن درد بلاشون بخوره سر حیدر اقا حیدر میشه پدرشوهر خواهرم که نامزده، داداشم برگشت به زنش گف با یه تیکه نون زود قضاوت نکن اخر معلوم میشع. پدرم مهریه رو خیلی کم گفت به اندازه خواهرم که نامزد بود پدر کاظی هم دید منصفانه اس چیزی نگف هیچی برای خانواده ی من مهم نبود فقط پسره سالم باشه کافیه هیچی هم نداشته باشه مهم نبود ما در پاییز نامزد کردیم عید اون سال یه بلوز یه قران خیلی کوچیک و با یه اینه به اندازه ی کف دست با یه گل ده سانتی کوچولو اورده بودن عید قربان هم یه نلبکی گوشت با یکم شیرینی این اولین و اخرین کادوی من شد بعد از مدتی نامادری کاظی هرروز می اومد خونه ی ما اسم این خانم گلی هس همیشه از زندگیش ناراضی بود همش از خانمای سابق همسرش صحبت میکرد مادر ساده منم مثلا دل داریش میداد میگف مواظب خودت باش مردا اینجوری هستن.... گلی خانم هم میرف برعکسشو به شوهرش میگف یواش یواش بحثا شروع شد منو کاظی تو این زندگی هیچ نقشی نداشتیم نه اون بلد بود نه من هر دوتامون منتظرلب تر کردن پدر مادرامون بودیم من ۸ ماه اول به صورت کاظی هم نگا نکردم نمخواستم مهرش تو دلم بیفته اصلا از خوانوادش خوشم نمی اومد حتی بعضی وقتا از کاظی هم نفرت داشتم اما نمیتونستم به هیچ کس بگم چون حرفم برو نداشت ما در دوران صیغه مون به مسافرتم رفتیم اما پدرش همیشه کنار من بود ب جای پسرش اون منو باخانواده اش به بعضی جاها میبرد به جای پسرش. پسرشم همراهمون بود اما از خجالتمون نمیتونست بهم نگاه کنیم.
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df