عکسهای تکمیلی از روز اول اعتکاف
دخترانهی بنـات الزهـرا (س) (: ✨
#اعتکاف ، همزمان با #میلاد_امام_علی
#اعتکافبناتالزهرا
@ranyaa_313
عکسهای تکمیلی از روز اول اعتکاف
دخترانهی بنـات الزهـرا (س) (: ✨
#اعتکاف ، همزمان با #میلاد_امام_علی
#اعتکافبناتالزهرا
@ranyaa_313
18.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
که حلال زاده فقط میزنه فریاد علی (:
مولودیخوانیمیلادامیرالمؤمنین 💛
#اعتکاف ، همزمان با #میلاد_امام_علی
#اعتکافبناتالزهرا
@ranyaa_313
اعتکاف، بهترین فرصت برای بندگی است؛ بهترین فرصت برای حیات، رشد و بالندگی... (: ✨
#اعتکاف ،همزمان با #میلاد_امام_علی
#اعتکافبناتالزهرا
@ranyaa_313
🇵🇸 Ranyaa | رانیا
-
وقارش به مادربزرگش خدیجه،
میماند. حیایش به مادرش فاطمه،
حرف زدن و فصاحتش به پدرش
علی، صبرش به برادرش حسن و
شجاعت و قوت قلبش به برادرِ
دیگرش حسین...
انگار همه خانواده را جمع کرده باشند
یک جا کنار هم، زینب.
#وفات_حضرت_زینب 🖤
چه خوب فرصتی است، اعتکاف
برای دلهای عاشق و چشمهای مشتاق... (:
@ranyaa_313
سلام رفقا :)✨
همونطور که میدونید ما همه تلاشمون رو میکنیم که کانال رو به بهترین شکل ممکن اداره کنیم،
حالا میخوام نظر شما رو بپرسم، به
نظرتون، کانال توی این چند وقت اخیر
چطور بوده؟🙂
هم رفقایی که جدید به جمعمون اضافه شدن، هم رفقای قدیمیتر که خیلی وقته کنارمون هستن🌱
لطفا توی ناشناس، نظرتون درباره کانال رو بهمون بگید🙃🪴
https://daigo.ir/secret/38196686
پیامها داخل کانال گذاشته نمیشه
فقط واسه اطلاع خودمونه💕
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو میآید
نفسهایم گواهی میدهد بوی تو میآید...
#وفات_حضرت_زینب #شهادت_حضرت_زینب #حضرت_زینب
@ranyaa_313
🇵🇸 Ranyaa | رانیا
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو میآید نفسهایم گواهی میدهد بوی تو میآید... #وفات_حضرت_زینب #شهادت_حضر
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو میآید
نفس هایم گواهی میدهد بوی تو میآید
شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده
و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده :)
زمین را غرق در خون خدا کردی، خبر داری ؟
تو اسرار خدا را بر ملا کردی، خبر داری -
- جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانتچ
از این عالم چه میخواهی؟ همه عالم به قربانت (:
مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم
جهان را جان بده ، پلکی بزن ، یا حیُّ یا قیوم!
خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی
و عیسی را به آیین مسلمانی در آوردی...
خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی
از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی
تو میرفتی و میدیدم که چشمم تیره شد کمکم
به صحرایی سراسر از تو خالی خیره شد کمکم
تو را تا لحظهی آخر نگاه من صدا میزد
چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا میزد...
حدود ساعت سه ، جان من میرفت آهسته
برای غرق در دریا شدن میرفت آهسته
بخوان ! آهسته از این جا به بعدِ ماجرا با من
خیالت جمع ای دریای غیرت! خیمهها با من
تمام راه بر پا داشتم بزم عزا در خود
ولی از پا نیفتادم ، شکستم بیصدا در خود...
شکستم بیصدا در خود که باید بی تو برگردم
قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم (:
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو میآید
نفس هایم گواهی میدهد بوی تو میآید...
#وفات_حضرت_زینب #شهادت_حضرت_زینب #حضرت_زینب
@ranyaa_313
به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی است...
#اعتکافبناتالزهرا
@ranyaa_313