به تعداد نیست که؛
به معرفته!
یوسف یازده تا برادر داشت؛ حسین یه عباس :)
#حضرت_عباس
#تاسوعا
🇵🇸 Ranyaa | رانیا
✨| چشم امید ابالفضل من! علمدار من توان سپاه حسین و حسن :) #حضرت_عباس #تاسوعا @ranyaa_313
نقل شده...
حضرت امیرالمومنین تو اون ساعتهای آخر زندگیشون
که بین بستر افتاده بودن؛
میگن همه اتاق رو ترک کننو فقط بچههای فاطمه بمونن...
همه از اتاق خارج شدنو پشت سرشون هم حضرت عباس.
سرشو انداخت پایین، یه آهی کشید و از اتاق رفت بیرون :)
یهو دیدن حضرت فرمود نه! به عباس بگین بیاد...
همونجا دست حسینو زینبو گذاشت تو دستای عباس و گفت عباسم! جونتو و خواهر و برادرت...
نذاری یه وقت دخترمو به اسیری ببرن عباسجان...
#حضرت_عباس
#تاسوعا
چه ناممرثیهواری است ”مادرِپسران“
برای ”مادرِ تنهایِ بیپسر شدهای“...
#حضرت_عباس
#تاسوعا
@ranyaa_313
این که میگن ارمنیها میان درِ خونهات، یه حرف احساسی و همینطوری نیست؛ عینِ حقیقته (:
#تاسوعا - #محرم
@ranyaa_313
اهلمعرفتی میگفت:
گمان نمیکنم این که میگویند
دستش را زیرِ آب برد تا آب بنوشد،
آنگاه «فَذَکَرَ عَطَشَ الحُسَینِ»
( تشنگی حسین را به یاد آورد )
درست باشد؛ فعل را اشتباه گفتهاند
چه بسا باشد ((فَذَکّر))
تشنگی حسین را به آب یادآوری کرد!
یعنی همان
به من سراب تعارف نکن! که دریایم..
و سیدحمیدرضابرقعی چه قدر زیبا
این مفهوم را در این چند بیت، به تصویر کشیده...
#تاسوعا - #محرم
🇵🇸 Ranyaa | رانیا
ایاهلحرممیروعلمدارنیامد..
حاجقاسمعزیز،علمدارانقلاب،در
کنارِشهیدمصطفیصدرزاده،شهیدِ
تاسوعا...
#تاسوعا
ـ2⃣ـ
عصرِ #تاسوعا ، زمینه ها برایِجنگ کاملا آماده بود. عمربنسعد مصمم به جنگ، بعد از نمازِعصرِلشکر خود را آماده کرد و شعار پیغمبرصلیاللهعلیهوآله را سرداد که:
‹ای لشکر خدا سوار شوید و مژده بهشتتان باد!›
همه لشکر او سواربراسب شدند و حرکت خودرا به سمتِلشکرگاهامامحسینعلیهالسلام شروع کردند.