eitaa logo
رسای اردکان
2.7هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
86 فایل
کانال رسمی روابط عمومی سپاه اردکان در پیام رسان ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
دیشبی که سر سفره افطار تنها بوده‌ایم یا با رفیق هایمان سرگرم بگو و بخند و حتی تا سحر که با یک موسیقی ملایم زنگ هشدار بیدار شده‌ایم و شاید مهم ترین سوال آن لحظه‌مان این بوده که حالا چه بخوریم؟ یا بعد سیری سر سفره که برای مدتی به دیوار خیره شده‌ایم تا اذان بدهند و بعد که توی رخت خواب به آنی خوابمان برده یا با فکر اینکه فردا کجا بروم و چه بپوشم چشممان را روی هم گذاشته ایم؛ یک گوشه از این وطن پر از زخم، کسانی بی‌صدا جان سپردند؛ برای آرمانشان،برای اعتقادشان، و برای امنیتمان… شادی روحشان دقیقه ای فکر کنیم و دقیقه ای فاتحه بخوانیم و عمری بدویم ان‌شاالله… از تا •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
🌷🌷 انقلاب، هشت سال جنگ و در دفاعِ از وطن سربلند بودست در نــــام آوری ها‌، شهــــرِ من از برای و عاصی زاده و زفــــاکِ مـا جان فــدایی، افتخار و رخت رزم، باشد کفـــن ، تهـــران یا سوریه و قـــدسِ شریف هرکجا حقست می‌ایستیم،ســرویم در چمن تــــا ظهور دولتِ حـــق، پایِ حــق ایستاده ایم مـــا پشِیمان می‌کنیم از این جنایت، اهــرمن امیرحسین‌بهجتی‌‌ ۱۶فروردین۱۴۰۳ •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️
😭«تشنه...» 🔰روایتی از تشییع ساعت را نگاه می‌کنم. ۱:۲۰ ظهر جمعه است. ۱۷ فروردین ۱۴۰۳ و آخرین جمعه رمضان و روز قدس. از ساعت ۱۰:۳۰ این جمعیت زن و مرد در خیابان هستند. زیر آفتاب تیز اردکان و با دهان روزه. بعد از راهپیمایی و نماز جمعه به سمت گلزار شهدا آمده‌اند. برای تشییع شهید حسین انتظاریان. شهیدی که دیروز در و درگیری تروریستی و در دفاع از امنیت این کشور به شهادت رسیده. این همه آدم در این ظهر گرم کویری اردکان و فقط به عشق شهید و لب عطشان ارباب بی کفن آمده‌اند. لب‌ها خشکیده و تشنه است. اما این مردم تشنه آب نیستند تشنه شهادت هستند و مگر نگفت آن شهید قدس عزیز که ملت ما ملت شهادت هستند. نگاهم را می‌گردانم. خانم‌ها با چادر زیر آفتاب گرم و بعضی بچه کوچک در آغوش. بچه‌هایی که صورت آنها از گرمای آفتاب سرخ شده اما مادرها، به عشق علی اصغر حسین(ع) آنها را همراه خود آورده‌اند. مداح «حسین حسین» می‌گوید و همه همراهی می‌کنند. و این حسین حسین زیر آفتاب با دنبال تابوت شهید حسین چقدر می‌چسبد. دلم کربلایی می‌شود. میروم اربعین. زیر آفتاب از نجف تا کربلا. و شاید حسین انتظاریان هم در شهادتش را گرفت. رسیدم کنار آشیخ حسین. دلم روضه می‌خواهد. روضه علی اصغر اما نمی‌شود. در حال و هوای خودم هستم. مداحی می‌خواند. حالم می‌گیرد. دلم تاب ندارد. شهیدان اندک اندک می‌روند و مانده‌ام. حوصله شرح فراق نیست. پایین پای شهید عباس عاصی زاده نشسته‌ام و دارم می‌نویسم. رسیده‌ایم به . دور تا دور شهیدان پر است از مرد و زن و بچه‌ها. حسین انتظاریان امروز برای همیشه مهمان شهیدان است. تلقین میخوانند. زیارت عاشورا زمزمه می‌کنند و من می‌نویسم. دلم اینجا نیست. زمزمه «حسین آرام جانم» می‌آید. ای اهل حرم میر و علمدار نیامد... از سقای حسین میخوانند. اینجا نیستم. دلم تنگ است. کربلا می‌خواهد. شهادت. همین که گذشت. او با ما بود و حالا ما مانده و او رسیده. نگاهم را می‌گردانم بین قبور شهدا. روزه ام مثل همه این مردم. تشنه ام. عطش دارم. او را میخواهم و نمی‌یابم. در دلم زمزمه می‌شود. «خدایا ببخش... جان سقای حرم... از همه تشنه ترم...» کاش رفیقی می‌رسید و و طفل رباب می‌خواند. تمام شد. دفن شهید حسین هم تمام شد. اندک اندک می‌روند. اما تمام نشد. کار شهید تازه شروع شد. و مگر نه اینکه شهید زنده است و زنده میشود و زنده می‌کند. «احیاء عند ربهم...» انگار اردکان می‌خواهد دوباره زنده شود. بهار طبیعت و بهار معنویت است و با شهید و خون او و تشییع و حضور او، بهاری تازه برای و انقلابی شروع شده است. نمیدانم. می‌نویسم شاید و یقین دارم که همین حالا در این ظهر جمعه، تمامی شهیدان اردکان اینجا حضور دارند. را حس می‌کنم. آخرین شهید که در این مکان دفن شد. و اخیرا در خواب یکی از دوستان از شهادتی به زودی در اردکان خبر داده بود. را حس می‌کنم که فرماندهی می‌کند و خوش آمد میگوید و همه شهیدان. قصه این شهید و شهادت و تشییع در روز قدس در اردکان زیاد است اما خسته ام از نوشتن و گفتن و هرچند باید گفت و نوشت از شهیدان و راهشان و کارشان. او شهادت و ما روایت. اما تشنه ام. من هم میخواهم. ... آرام می‌خواند... «حسین... حسین...» و با حسین حسین زنده می‌شویم... ✍ ظهر جمعه روز قدس، گلزار شهدای اردکان، مراسم تدفین شهید انتظاریان •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️