eitaa logo
رصدنما 🚩
2هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
7.6هزار ویدیو
253 فایل
ˇ﷽ ما استراحت نخواهیم ڪرد این انقلاب و جامعہ آنقدر ڪار درش هست ڪه دیگر استراحت بـےاستراحت. بےآنڪه هیچ پست وسمت وحڪمے درڪار باشد. #شهید_بهشتے♥️🌱 #نَحنُ_جُنودُڪَ_بَقیَّةَ_الله³¹³ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
رصدنما 🚩
⇜‌[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #بینایی #قسمت_هفدهم فقط افرادی که همیشه با صداقت درحرفه ی روزنامه نگا
⇜‌[ 😍📚 ]⇝ ﷽ خوب بازگردیم به موضوع نمک. برای این که غذای مورد نظر شما مطبوع شود چه میزان نمک لازم دارد؟🧐 خسته شدید؟ می خواهید به منزل برگردید؟ عجله نکنید عجله کار درستی نیست چون ممکن است جوابی بدهید که عواقب بدی برای شما داشته باشد نترسید آرام باشید خوب حالا بگویید چگونه و به چه کسی رای دادید یعنی چه رایی واریز کردید🤔 پانصد مورد مضنون برای بازجویی احضار شده بودند موارد اتهامی همه مشابه بود تحریک مردم به واریز رای سفید مدارک موجود برای باز جویان همان نوارهایی حاوی سخنان ضبط شده ی آن ها بود درصد کمی از متهمان جواب دادند به حزب راست گرا رای داده اند تعداد آن ها از چهل نفر فراتر نمی رفت. برخی هم اظهار کردند آرای خود را به نفع حزب مخالف میانه رو به صندوق ریخته اند و پنج نفر فقط پنج نفر در حالی که به دیوار چسبیده بودند با صراحت گفتند که به حزب چپ گرا رای داده اند😌 و بقیه چهارصد و پنجاه نفر آرای سفید دادند این پاسخ با اطلاعات رایانه و انفورماتیک هم خوانی داشت تمام موضوعات بالادرصورتی درست بود که انسان وجودی دیگر داشت اما ما از آدمی حرف میزنیم که همه او را می شناسیم انسان تنها مخلوقی است که قادر به دروغگویی است انسان گاهی از ترس و گاهی با رغبت دروغ میگویند اما غالباً ادعا می کند برای دفاع از راستی این عمل از او سر می زند به همین علت طرح وزیر کشور مغلوب شد تمام بازجویان دچار حیرت و سرگشتگی خجالت آوری شده بودند این طور پیدا بود که هیچ راه چاره ای برای فرار از آن دام خودساخته ندارند تنها به یک مسئله فکر می‌کردند تبعیت از راه‌های غیر اصولی همان راه های قدیمی...😞 در چنین اوضاع سختی وزیر کشور دو تصمیم بسیار مهم گرفت و ابتدا انجام اقدامات ماکیاو لیستی با صدور اطلاعیه ای برای چاپ در تمام روزنامه ها که طی آن به اسم دولت و با متنی سرشار از نگرانی از شهروندانی که با رغبت و به میل خود به یاری دولت آمدند و در تحقیقات در مورد رمزگشایی ماجرا و معرفی عوامل غیر طبیعی شدن آرا در دو انتخابات پی در پی شرکت کردند بسیار قدر دانی می‌کرد و دوم برای شناسایی عوامل دگرگونی کامل در برنامه قبلی ارائه کرد و بازجویان را به دو دسته تقسیم کرد گروهی کوچک برای انجام کار در اطراف شهر که باخبر بود پیروزی در آن عبث است و گروهی بزرگتر برای ادامه بازجویی از دستگیر شوندگان نه دستگیر شدگان....👌 بازجویی ها باید پیوسته ادامه یابد و تا هر وقت که لازم باشد از تمام عوامل فشار مانند زندان شکنجه و آزار های روحی استفاده شود مطابق یک ضرب المثل قدیمی پانصد پرنده اسیر بهتر است پانصدو یک پرنده آزاد است 😌تایید دو تصمیم و به اجرا درآمدن آنها طولی نکشید بعد از محاسبات و تفسیر و توجیه های بسیار هم گروه حومه و هم گروه شهری کار خود را به طور همزمان شروع کردند و اولین سوال آنان این بود شما به چه کسی رای دادید؟ اما همه باخبر بودند که مطابق قوانین کشور کسی مجاز به پرسیدن چنین سوالی نیست و تحت هیچ عذر و بهانه ای نمی‌تواند بقیه را ناگزیر به روشن ساختن نام حزب مورد علاقه بکند بنابراین سریع در سوال دوم جمله را تصحیح کردند و می گفتند گستاخی و مداخله ما را ببخشید منظور ما این بود که شما احتمالاً رای سفید ندادید؟🤔 اما جواب این سوال اغلب تکراری بود: خیر آقا رای سفید ندادم اما اگر هم هم داده باشم بسیار قانونی بود همان قدر قانونی که گویی به یک نماینده رای داده ام حتی قادر بودم کاریکاتور رئیس جمهور را بکشم...دادن رای سفید حتی قانونی است هیچ منعی ندارد و قانون اجازه داده و رای دهندگان تحت پیگرد قرار نگیرند با این حال برای آسودگی خیال شما میگویم که رای سفید نداده ام.😕 ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ 😌👌.•░از ڪسے‌ڪه ڪتاب نمےخونه بترس از اونے‌ڪه فڪر میڪنه خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ .↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama
رصدنما 🚩
[• #قصص_المبین✨ •] (هشتگ مخصوص رمان هاے امنیتے،سیاسے) رمان #نقاب_ابلیس #قسمت_هفدهم (حسن) به قول
[• ✨ •] (هشتگ مخصوص رمان هاے امنیتے،سیاسے) رمان (الهام) کتاب‌هایی که داده هم بیشتر درباره سکولاریسم است و از زبان اندیشمندان خارجی و معدودی مثلا اندیشمند ایرانی، تلاش دارد اثبات کند دین یک تجربه و احساس شخصی است نه نیاز جامعه! بعد هم خیلی نرم به تبلیغ و ترویج عقاید بنیادین بهاییت مانند میثاق و مظهر الهی و... می‌پردازد (به دلیل خطر شدید انحراف این کتب ضاله، از نامبردن آنها معذوریم). اصلا دردمان همان وقت شروع شد که دین را از زندگی‌مان کنار زدیم و الان به جایی رسیده‌ایم که باید توی سرمان بزنیم و بگوییم چرا انقدر آمار افسردگی در جوامع مدرن بالا رفته؟ دلیلش هم واضح است. دین را اگر از جامعه حذف کرد، کفاف نیازهای فردی را هم نمی‌دهد؛ چون انسان درون غار زندگی نمی‌کند که فقط نیاز فردی داشته باشد! با وجود اینکه مطمئن شده‌ایم خانم حسینی سعی دارد عقاید بهایی را به شکلی فریبنده به خورد مردم بدهد، چندان ناامید نیستیم. مریم برای عادی کردن ماجرا، چندبار دیگر هم به مراسم می‌رود، اما درحال طراحی سوالات مسابقه کتاب‌خوانی هستیم. پول هم از نذرها و کمک‌های مردم جور شده و توانسته‌ایم تعداد قابل توجهی کتاب بخریم. مریم تمام وقتش را گذاشته تا کتاب را خلاصه کند و بریده‌های کتاب را به صورت بروشور چاپ کنیم. در کل، با هزار و یک بدبختی بسته فرهنگی مختصری آماده کرده‌ایم برای بیست و هشت صفر. سعی کرده‌ایم شبهات را تا جایی که شده به زبان ساده پاسخ بدهیم. مصطفی جعبه‌ها را پشت صندوق عقب ماشین پدرش -که الان دست ماست- می‌گذارد و مریم صندلی عقب می‌نشیند. راه می‌افتیم برای پخش بسته. در خانه‌ها را می‌زنیم و ضمن تسلیت ایام، درباره مسابقه کتاب‌خوانی توضیح می‌دهیم. چند کوچه پایین‌تر که می‌رویم -حوالی خانه همان مثلا مادر شهید- خانمی با گرفتن بسته می‌پرسد: -ممنون ولی دیروز بهم کتاب دادین. بی آن که بخواهم، اخم‌هایم درهم می‌رود؛ اما سعی دارم عادی جلوه دهم و به زور می‌خندم: -ما امروز شروع کردیم به کتاب دادن. کی کتاب بهتون داد؟ -گفتن از طرف موسسه (...) اومدن. می‌گفتن یه موسسه خیریه‌ست و اینا. خدا خیرشون بده، یه صدقه‌ای هم دادم که بدن به بچه‌های بی بضاعت. -شما ازشون کارت خواستین؟ -نه... می‌گفتن برای فقرای اقلیتهای مذهبی هم کمک جمع می‌کنن. خمس و زکات و فطریه هم می‌گیرن. حس می‌کنم شاخ‌هایم درحال روییدن است. تعجبم را به روی خودم نمی‌آورم چون باید زیر زبانش را بکشم: -آفرین... حالا چی دادن بهتون؟ -چه میدونم مادر... بذار برم بیارم. خداراشکر که همکاری می‌کند. می‌رود و چندلحظه بعد با یک کتاب برمی‌گردد. کتاب باریکی است. با خواندن عنوان کتاب، چشمانم از حدقه بیرون می‌زند. یکی از ضاله‌ترین کتاب‌هایی که به مریم هم داده بود؛ وای من! باید بر خودم مسلط شوم. آرام می‌پرسم: - به همه همسایه‌ها میدادن؟ -آره. گفتن هدیه‌ست. -آهان... حالا شما این هدیه ما رو هم بگیرین بخونین... ما از طرف مسجدیم؛ ولی حاج خانم، هرکسی اومد گفت از موسسه خیریه‌ام اول مدارکش رو دقیق ببینین. چون من چیزی درباره این موسسه نشنیدم و فکر نکنم معتبر باشن. -خدا خیرت بده دخترم. بیا، این کتابش رو بگیر، ببین چیه؟ یه موقع حرفای ضاله نداشته باشه! خدا به چنین آدم‌های هوشیاری خیر بدهد. لبخند می‌زنم و تشکر می‌کنم که حواسش هست هرکتابی ارزش خواندن ندارد! ادامه دارد... ✍️نویسنده خانم فاطمه شکیبا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ باخوندن، خیلــے چیزا دستت میاد😉👇 °• 📖 •° Eitaa.com/Rasad_Nama