eitaa logo
رصدنما 🚩
2هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
7.4هزار ویدیو
253 فایل
ˇ﷽ ما استراحت نخواهیم ڪرد این انقلاب و جامعہ آنقدر ڪار درش هست ڪه دیگر استراحت بـےاستراحت. بےآنڪه هیچ پست وسمت وحڪمے درڪار باشد. #شهید_بهشتے♥️🌱 #نَحنُ_جُنودُڪَ_بَقیَّةَ_الله³¹³ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
26.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[• •] مستند مجموعه مستند "در برابر طوفان" روایتگر تاریخ سیاسی و اجتماعی پهلوی دوم از زمان پادشاهی محمدرضا پهلوی تا انقلاب اسلامی است. در این مجموعه صداها و تصاویر منتشر نشده از تاریخ معاصر کشور نمایش داده می شود. این قسمت : رحلت آیت الله بروجردی و آغاز درگیری های شاه با روحانیت آغاز اصلاحات ارضی و نتایج آن لایحه ایالتی و ولایتی انقلاب سفید اتفاقات سال ۴۲ صـــدا، تصویــــر، حرڪـتـ👇🏻 🎬| Eitaa.com/Rasad_Nama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[• 🔈 •] 👈 برای شناخت شخصیت و افکار سید محمد این کلیپها را از دست ندهید‼️ (فردی که اخیرا نامه سرگشاده به رهبری نوشته است....🤨) 🎬 🎤😎 با توضیحات از اساتیدمهدویت و پژوهشگر تاریخ معاصر و انقلاب نور/صــــدا/تصـــویر/حــــرڪت😌👇 📽 Eitaa.com/Rasad_Nama
⇜‌[ 😍📚 ]⇝ ﷽ رئیس از جا بلند شد چند قدم مردانه برداشت از مقابل میز عبور کرد به صندوق ها نگاهی کرد و بازگشت.🤨 نماینده ی حزب میانه رکسر صحبت را باز کردتا پیش بینی خود را در مورد آرا ممتنع دوباره یادآوری کند. 😌 بعد از او نماینده ی حزب راست گرا سخنانی آرامش بخش را برزبان آورد: علاقه مندان به رای دادن تمام روز وقت دارند حتما در انتظار هستند تاهوا بهتر شود.☺️ نماینده ی چپ گرا بهتر دید سکوت کند به بیانات خود که چند ساعت قبل در زمان ورود قائم مقام حوزه به سالن ابراز داشته بود اندیشید و غمگین شد:😔 بارش چند قطره باران نمی تواند آن ها را خانه نشین کند.🌧 منشی از جا برخاست دیدگان منتظر همه ی حضار را به جان خرید و تصمیم گرفت راهی عملی نشان بدهد: به نظر من بهتر است به وزارت کشور زنگ بزنیم و آن هارا از رویدادهای انتخاباتی مطلع کنیم خوب است در مورد این حوزه به آن ها اخباری را برسانیم ودرباره ی دیگر حوزه ها اطلاعاتی کسب بکنیم در این صورت پی خواهیم برد که این قطع نیروی مدنی فراگیر است یا فقط در این حوزه کسی برای واریز رای نیامده است.🧐🤔 نماینده ی راست گرا با عصبانیت بلند شد:😡 تقاضا می کنم اعتراض شدید مرا در برنامه ی جلسه قرار دهید به عنوان نماینده ی حزب راست گرا به جمله ای که منشی جلسه درباره ی رای دهندگان استفاده کرد شدیدا معترض هستم رای دهندگان در حقیقت افرادی هستند که اگر در صحنه حضور نداشتند انواع ستم ها وتعدی ها بر این سرزمین حاکم می شد. آن ها طرفداران آزادی هستند.😤 منشی شانه هایش را جنباند و پرسید: آقای رئیس لزومی دارد که از بیانات نماینده ی راست کرا یادداشت بردارم؟😒 فکر نمی کنم لازم باشد مسئله این است که همه ی ما عصبانی،متحیر و حیران هستیم ک به خوبی آگاهیم در این وضعیت روحی سخنانی بر زبان می آوریم که در اوضاع عادی ابراز نمی کنیم سپس به نماینده ی راست گرا گفت: شک ندارم که منشی قصد اهانت به کسی را نداشت خود این آقا یکی از رای دهندگان است و درمورد مسئولیت هایش اشراف کامل دارد علت روشن این امر هم به جان خریدن سختی ها و زحمات بسیاری است که برای رسیدن به این حوزه پشت سر گذاشته است.☺️ در هرحال سخنانم مانع از این نمی شود که به منشی تذکر بدهم مسئولیتی را که بر عهده دارد به درستی انجام دهد و تعابیری ارائه نکند که به احساسات فردی یا سیاسی حضار خدشه وارد کند.👌 نماینده ی راست گرا قیافه اش در هم رفت و عکس العملی انعطاف ناپذیر بروز داد اما رئیس حوزه متمایل بود آن حالت را نوعی توافق تلقی کند. 🤨😌 نماینده ی حزب میانه رو با اقتدار وارد بحث شد و گفت: حقیقت این است که ما شبیه کشتی شکستگان درمیان اقیانوس هستیم بدون بادبان ،بدون جهت نما،دکل،پارو و ردون سوخت.🛶 مسئول حوزه گفت: شما کاملا درست می گویید باید به وزارت کشور زنگ بزنیم.👌 در گوشه از از سالن تلفن روی میزی قرار داشت. مسئول حوزه به طرف آن رفت. کاغد اطلاعیه را که از چند روز قبل تحویل گرفته بود و در آن به غیر از اطلاعات خاص تلفن های وزارت کشور هم درج شده بود.☎️ ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ 😌👌.•░از ڪسے‌ڪه ڪتاب نمےخونه بترس از اونے‌ڪه فڪر میڪنه خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ .↯🌱↯. Eitaa.com/Rasad_Nama
|• 🗳 •| 🔰 هاشمے رفسنجانی برای موفقیت در بازسازی اقتصاد ایران، سیاست تنش زدائے در عرصه بین‌الملل و اصلاح اقتصادی در عرصه داخل را اتخاذ کرد. 💹 در شرایط پس از جنگ، دولت سعی کرد تا سیاست‌های اقتصادی خود را با سیاست‌های اقتصادی دنیا هماهنگ نماید چرا که شرایط را برای تلفیق اقتصاد ایران در نظام جهانی مناسب می‌دید. 💹 بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، اجرای فرمول‌های اقتصادی دیکته شده خود را از شرایط پرداخت وام و سرمایه‌گذاری در ایران، اعلام کرد. 💹 دولت هاشمی نیز، در راستای فرمول‌های دیکته شده بانک جهانی و صندوق بین‌الملل پول، سیاست‌های خصوصی‌سازی، شناورکردن قیمت ارز، تشویق صادرات غیر نفتی، تشویق سرمایه‌گذاری خارجی و بهره‌گیری از شوک‌های اقتصادی نظیر برداشتن کنترل از روی قیمت‌ها و کاهش سریع یارانه‌ها و... را در جهت تلفیق هرچه بیشتر اقتصاد کشور در جامعه جهانی، اعمال کرد. 💹این در حالی است که رهبر انقلاب بارها مخالفت خود را با استقراض از سازمانه های پولی بین المللی و اجرای سیاست های لیبرالی آنان در داخل کشور اعلام کردند: 💹 «در طول سالهای گذشته، در دولت های مختلف، چندبار می خواستند از بانک جهانی یا صندوق بین‌المللی پول، وام بگیرند، بنده نگذاشتم؛ ... اینکه ما از بیگانه طلب بکنیم و متعهّدِ در مقابل بیگانه بشویم، این خطای بزرگی است؛ باید اقتصاد درون‌زا باشد». ادامه دارد... 🇮🇷 🎯|• http://Eitaa.com/Rasad_Nama
[• ✨ •] (هشتگ مخصوص رمان هاے امنیتے،سیاسے) رمان : به روایت الهام می‌دانم این روزها کارش زیاد است. برای همین وقتی دیدم بهم ریخته است، به روی خودم نیاوردم. امشب دعوت داریم خانه‌شان، ولی خودش نیست. حسن گفت رفته همان هیئت مشکوک را ببیند. از همین حالا، بوی دردسر می‌آید. نمی‌دانم با این مسائل، اتفاقی که افتاده را بگویم یا نه؟ زودتر از آنچه فکر می‌کردم رسید. با اینکه خستگی و ناراحتی از سر و رویش می‌بارد، بین جمع می‌نشیند و سعی دارد به زور بخندد. حسن به شوخی می‌پرسد: -خب مهندس، چرا نموندی شام هیئت رو بخوری؟ مصطفی اما انگار اصلا قضیه را نگرفته است. آرام می‌گوید: - من ابدا شام اونجا رو بخورم! حسن می‌فهمد حال مصطفی خوب نیست و نباید ادامه دهد. خود حسن هم این مدت چندان سرحال نبود. جدی می‌شود: -چه خبر بود؟ مصطفی پوزخندی عصبی می‌زند: -فکرش رو بکن! من رو انداختن بیرون، فقط برای اینکه لخت نشدم! مرتضی پابرهنه می‌دود وسط بحث: -پس بگو! از این ناراحتی! مصطفی حتی متوجه طعنه کلام مرتضی هم نمی‌شود. وقتی دوباره پوزخند می‌زند، می‌فهمم که روی مرز انفجار است. بی سر و صدا بلند می‌شوم و می‌روم به آشپزخانه. مادرها آن‌جا را گوشه دنجی یافته‌اند برای حرف زدن. به مادر مصطفی می‌گویم: -ببخشید مصطفی یکم ناراحته، میشه براش گل گاو زبون دم کنم؟ چشمان مادر گرد می‌شود: -چرا؟ از چی؟ -بخاطر همین کارای مسجدشون! -بیا مادر آب رو گذاشته بودم برای چایی جوش بیاد، حالا برای همه گل گاو زبون دم کن. اونجاست. دستانم در آشپزخانه کار می‌کند و گوش‌هایم در پذیرایی. مصطفی دارد از عقاید انحرافی که به خورد مردم محب اهل بیت(ع) می‌دهند، می‌گوید و حرص می‌خورد: -خیلی قشنگ گفت دین از سیاست جداست و اسم جمهوری اسلامی رو گذاشت طاغوت! خیلی راحت به مدافعان حرم توهین کرد، خیلی قشنگ از اسراییل طرفداری کرد، ما هم که هویجیم این وسط! معلوم نیست ما چه کم کاری کردیم که اینا انقدر علنی میان حرف می‌زنن! مگه اینجا بسیج نداره که اینا فکر کردن خونه خاله‌س؟ هرچی دلشون می‌خواد میگن و در و دیوار رو لعن و تکفیر می‌کنن و گیر میدن به مرگ بر آمریکای ما! مصطفی بدجور دور برداشته. حق هم دارد. خطر این انحراف خطر کمی نیست. حسن حرف من را می‌زند: -میگی چه کنیم سیدجان؟ بریم جمع‌شون کنیمم مردم کفن پوش میان جلومون وایمیستن! اینا دارن از نیروی مردم استفاده می‌کنن! ندیدی چقدر شیخشون رو احترام می‌کردن؟ حتم دارم خیلی‌ها به خیال خودشون اینجا شفا هم گرفتن! یه درصد فکر کن تعطیلش کنیم! خر بیار و باقالی بار کن! مصطفی که تا الان نگاهش روی زمین است، سر بلند می‌کند: -همین فردا یه جلسه اندیشه ورز بذار ببینم باید چه گلی به سرمون بگیریم! کاش حداقل سیدحسین بود... در آستانه در آشپزخانه می‌ایستم و به مریم علامت می‌دهم. مریم ابرو بالا می‌اندازد و لب می‌گزد یعنی حرفش را هم نزن! راست هم می‌گوید. امشب مصطفی اصلا آمادگی ندارد بگویم خطر بزرگ‌تر هم هست. کاش گل گاو زبان‌ها زودتر دم بکشد! ادامه دارد... ✍️نویسنده خانم فاطمه شکیبا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ باخوندن، خیلــے چیزا دستت میاد😉👇 °• 📖 •° Eitaa.com/Rasad_Nama