eitaa logo
سوادرسانه بدر
2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
168 فایل
مجموعه رسانه ای بدر(بصیرت در رسانه) «هرکس رسانه قوی‌تر داشته باشددر اهدافی که دارد موفق‌تر خواهدبود.»امام خامنه ای-۱۴۰۳/۱/۶ گروه https://eitaa.com/joinchat/1082589243C010f2f6f64 آرشیو نشست و دوره ها @savad_k ارتباط با ما @ghasemi_5663 @Rasanehbadr
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 هادی يك انسان بسيار عادی بود. مثل بقيه تنها تفاوت او عمل دقيق به دستورات دين بود. براي همين در مسير خودسازی و عرفان قرار گرفت. اما مسير عرفانی زندگي او در نجف به چند بخش تقسيم می شود. مانند آنچه كه بزرگان فلسفه و عرفان گفته اند،مسير من الخلق الي الحق و ... به خوبی طي نمود.هادي زماني كه در نجف در محضر بزرگان تحصيل می كرد، نيمي از روز را مشغول تحصيل و بقيه را مشغول كار بود. در ابتدا براي انجام كار حقوق می گرفت، اما بعدها كارش را فقط برای رضای خدا انجام می داد.شهريه نمی گرفت براي كاري كه انجام ميداد مزد نمی گرفت. حتي اگر كسي می خواست به او مزد بدهد ناراحت می شد. منزل بسياری از طلبه ها و برخي مساجد نجف را لوله كشي كرد اما مزد نگرفت! توكل و اعتماد عجيبي به خدا داشت. يك بار به هادي گفتم: تو كه شهريه نميگيری براي كار هم پول نميگيري پس هزينه های خودت را چطور تأمين ميكنی؟ هادي گفت: بايد براي خدا كار كرد، خدا خودش هوای ما را دارد. گفتم: اين درست، اما ...يادم هست آن روز منزل يكي از دوستانش بوديم. هادی بعد از صحبت من، مبلغ بسيار زيادي را از جيب خودش بيرون آورد و به دوستش داد و گفت: هر طور صلاح ميداني مصرف كن! به نوعي غير مستقيم به من فهماند كه مشكل مالی ندارد. خانه ای وسيع و قديمي در نجف به هادی سپرده شده بود تا از آن نگهداری کند. او در يکي از اتاقهای کوچک و محقر آن سکونت داشت.بيشتر وقتش را درخانه به عبادت و مطالعه اختصاص داده بود. او از صاحبخانه اجازه گرفته بود تا زائران تهيدستی که پولی ندارند را به آن خانه بياورد و در آنجا به آنها اسکان دهد. براي زائران غذا درست می کرد. در بيشتر کارها کمک حالشان بود. اگر زائري هم نبود، به تهي دستان اطراف خانه سکونت می داد و در هيچ حالی از کمک دادن دريغ نميکرد. آن خانه حدود صد سال قدمت داشت و بسيار وسيع بود، شايد هر کسی جرئت نميکرد در آن زندگي کند. بعد از شهادت هادی آن را به طلبه ديگری سپردند، اما آن طلبه نتوانست با ظلمت و وحشت آن خانه کنار بيايد! اربعين که نزديک می شد هادی اتاقها را به زائران و مهمانان می داد و خودش يک گوشه می خوابيد.گاهي پتوی خودش را هم به آنها می بخشيد. او عادت کرده بود که بدون بالش و لوازم گرمايشی بخوابد. يک بار مريض شده بود خودش در سرما در راهروی خانه خوابيد اما اتاق را که گرم بود در اختيار زائران راهپيمايی اربعين قرار داد. او در اين مدت با پيرمرد نابينايی آشنا شده بود و کمکهای زيادی به او کرده بود. حتي آن پيرمرد نابينا را براي زيارت به کربلا هم برده بود. هادی زمانی كه مشغول كارهای عرفانی و ذكر و خلوت شده بود، كمتر با ديگران حرف می زد. اين هم از توصيه های بزرگان است كه انسان در ابتداي راه سكوت را بر هر كاری مقدم بدارد. هادی ميدانست بسياری از معاشرت ها تأثير منفي در رشد معنوی انسان دارد، لذا ارتباط خود را با بيشتر دوستان در حد يك سلام و عليك پايين آورده بود. اين اواخر بسيار كتوم شده بود. يعني خيلي از مسائل معنوی را پنهان می كرد. از طرفی تا آنجا كه امكان داشت در راه خدا زحمت می كشيد. هر زائري كه به نجف می آمد، به خانه خودش می برد و از آنها پذيرايي می كرد. هيچ وقت دوست نداشت كه ديگران فكر كنند كه آدم خوبي است. اين سال آخر روزهداري و ديگر مراقبتهاي معنوي را بيشتر كرده بود. تا اينكه ماجرای مبارزه با داعش پيش آمد، هادی آنجا بود كه از خلوت معنوی خود بيرون آمد. او به قول خودش مرد ميدان جهاد بود شجاعتش را هم قبلا اثبات كرد. حالا هم ميدان مبارزه ايجاد شده بود. شهید محمد هادی ذوالفقاری