⁉️علاوه بر مسلم بن عقیل آیا امام حسین علیه السلام سفیران دیگری هم داشت⁉️
سفیران در میان یاران و نزدیکان امین امام بودند که نقش سفیرسیدالشهدارا ایفا نمودند که از ایشان یاد می شود:
🔶 حنظله بن اسعد شبامی
او یک شیعی دلیر و سخن وری فصیح بود. در حماسه کربلا نقش پیک و سفیر امام را ایفا کرد و پیش از شروع جنگ، نامه های ایشان را به ابن سعد می رساند. او روز عاشورا از امام اجازه خواست و به میدان رفت و به شهادت رسید.
🔶سلیمان بن رزین
سلیمان از خدمت گزاران امام بود. امام به هنگام اقامت در مکه بدو ماموریت داد تا نامه های خویش را به روسای بصره و برخی از بزرگان شهر برساند. امام در این در این نامه ها ایشان را به بیعت خویش خوانده بود. اشراف بصره نامه امام را پنهان کردند؛ جز منذر بن جارود که ابن زیاد داماد او بود و منذر از او سخت می ترسید. از این روز نامه خویش را به ابن زیاد داد. حاکم بصره در خشم شد و سفیر امام را طلبید و دستور داد تا او را گردن زده، بر دار کردند.
🔶عبدالله بن یقطر حمیری
ابن یقطر، برادر رضاعی امام بود و نقش سفیر را در حماسه عاشورا ایفا کرد. چون مسلم از مردم کوفه بیعت گرفت، نامه ای به امام فرستاد و امام نیز در مکه پاسخی به نامه مسلم نوشت و آن را به عبدالله یقطر سپرد. او در قادسیه توسط حصین بن تمیم بازداشت شد و به نزد عبیدالله بن زیاد فرستاده شد. ابن زیاد از او درخواست کرد که بالای قصر رود و امام را دشنام دهد اما عبدالله از این فرصت بهره جست و در بالای قصر از مردم خواست به یاری امام بشتابند. در آن حال ابن زیاد دستور داد او را از بالای قصر به زیر انداختند.
🔶عمرو بن قرظه انصاری
عمرو پیش از شعله ور شدن جنگ به خدمت امام رسید. پیغام های امام را نزد ابن سعد می برد و پاسخ را دریافت می کرد. قرظه در روز عاشورا به میدان رفت و بعد از مدتی جنگیدن برگشت. آن گاه نزد امام آمد تا از وی محافظت کند، تیرهای دشمن به صورت و سنیه او اصابت کرد و امام آسیبی ندید. او به علت جراحات بسیار بر بدنش بر زمین افتاد و به شهادت رسید.
🔶قیس بن مسهر صیداوی
او مردی شریف و دلیر بود. او به همراه مسلم بن عقیل و عبدالرحمن ارحبی در پی نامه های کوفیان از طرف امام به کوفه فرستاده شدند. سپس مسلم از قیس خواست تا ماجرای اشتیاق کوفیان را به امام برساند و پس از رساندن این موضوع، امام نیز نامه ای به مسلم و شیعیان کوفه نوشت و به قیس سپرد تا آن را به کوفه برساند. قیس پیش از رسیدن به شهر تحت تعقیب قرار گرفت و دستگیر شد. عبیدالله از او خواست تا بالای منبر بود و به علی و فرزندانش دشنام دهد ولی او بالای منبر رفت و بر عبیدالله و پدرش لعنت گفت.
#نی_نوا
#محرم
◼️پرتال فرهنگی راسخون
@rasekhoon_online
▪️#نی_نوا ماجرای ورود امام به نینوا
چون کاروان امام به نینوا رسید، پیکی از کوفه آمده و نامه ابن زیاد را به حُر داد؛ نامه ای با این مضمون:
▫️بر حسین هنگامی که نامه ام به تو می رسد، سخت بگیر. او را در بیابانی که نه پناهی داشته باشد و نه آبی، فرود آر. فرستاده ام ماموریت دارد همراه تو باشد تا ببیند چگونه فرمان من انجام می شود. حُر از امام حسین علیه السلام خواست که با اصحابش در این منطقه فرود آیند.
امام تصمیم داشت تا همراهان را به سوی دو ده نزدیک غاضریه یا شفنه ببرد که حُر به سختی ممانعت کرد و سرانجام کاروان سالار شهیدان در کربلا فرود آمددند.
▫️امام دستور دادند: خیمه ها را بر پا کردند. برادران و پسر عموهای او هر یک برای خود خیمه زدند؛ چنانکه خیمه های اصحاب و موالی آن حضرت، اطراف خیمه حسین علیه السلام بود.
فردای آن روز، ابن سعد با چهار هزار نفر به کربلا آمد و حُر با هزار سوار به او پیوست. چون پیک ان سعد نزد امام آمد و از علت آمدن حضرت جویا شد، امام در پاسخ فرمود:
مردم شهر شما برایم نوشته اند که بیایم، حال اگر نمی خواهید بر می گردم.
ابن سعد ماجرا را برای عبیدالله بن زیاد گزارش کرد و ابن زیاد از وی خواست تا امام برای یزید بیعت ستاند. در پی آن، نخستین دیدار امام حسین علیه السلام و ابن سعد انجام شد و آن حضرت نصایحی را به او فرمود که ابن سعد نپذیرفت و در این دیدار، ابن سعد نامه ای برای عبیدالله ارسال کرد.
ابن زیاد به توصیه شمر، در پاسخ ابن سعد نوشت که در صورت عدم تسلیم شدن امام ، او را به قتل برسان❗️
#روز_دوم_محرم
◼️پرتال فرهنگی راسخون
@rasekhoon_online
▪️#نی_نوا دختران امام حسین که در کربلا حضور داشتند...
▪️رقیه بنت حسین
رقیه گویا چهارمین دختر امام حسین علیه السلام است. عمر او را سه یا چهار سال دانسته اند. رقیه پس از واقعه کربلا همراه با اسرا به کوفه و شام رفت. به گفته مورخان، «اسرا را در شام در مکانی جای دادند که ایشان از گرماو سرما محافظت نمی نمود تا آن حد که پوست ها کنده شد و خون از خم های بدن جاری شد.». رقیه در شام، شبی پدر را در خواب دید و چون بیدار شد، پدر را طلبید. گریه زنان و کودکان یزدار به واکنش وا داشت؛ به گونه ای که آن پلید دستور داد سر مبارک امام را در کنار دختر قرار دهند. رقیه چون سر پدر را دید، رنجور شد و در خرابه شام در گذشت.
▪️سکینه بنت حسین
مادر سکینه، رباب نام دشت. مورخان نام آمنه را برای او ثبت کرده اند که لقب سکینه از سوی پدر و یا مادر به او داده شد. او را برترین، باهوش ترین و نیکوسیرت ترین زنان عصرخویش دانسته اند و به فرموده پدرش حسین علیه السلام او غرق در ذات الهی بود. سکینه با عموزاده خود عبدالله بن حسن ازدواج نمود. سکینه بعد از واقعه عاشورا، همراه کاروان اسرا به کوفه و شام رفت و ان گاه در مدینه زیست. او در سال 117 هجری در آن شهر درگذشت.
▪️فاطمه بنت حسین
او دختر امام حسین علیه السلام است و مادرش ام اسحاق می باشد. فاطمه از محدثان زن شمرده می شود و روایت هایی را با واسطه از فاطمه زهرا علیه السلام، حسین بن علی علیه السلام، عمه اش زینت، بردارش علی بن حسین علیه السلام، عبدالله بن عباس و اسماء بنت عمیس نقل کرده است. امام حسین علیه اسلام در عصر عاشورا و به هنگام وداع، فاطمه را فراخواند و نوشته ای دربسته و وصیت آشکار را به او سپرد و فرمود: دخترم! این را به بزرگگ ترین فرزندانم بسپار.
و فاطمه آن را به امام سجاد علیه السلام سپرد. فاطمه پس از واقعه عاشورا با کاروان اسرا به کوفه و شام رفت و آن گاه به مدینه بازگشت. او با عموزاده خود حسن مثنی ازدواج کرد و ثمره این وصال، چهار فرزند به نام های عبدالله، ابراهیم، حسن و زینب بود. با مرگ همسرش حسن، او به مدت یک سال بر کنار قبرش خیمه ای زد و در آن جا معتکف شد و پس از یک سال به شهر بازگشت. فاطمه در سال 117 ق در مدینه درگذشت.
#روز_سوم_محرم
#محرم
◼️پرتال فرهنگی راسخون
@rasekhoon_online
▪️#نی_نوا کربلا کانون دگرگونی هاست و در میان یاران امام حسین علیه السلام چهره هایی هستند که تن به تحول داده، از ذلت به عزت روی آوردند و ره یافگان حماسه عاشورا را شکل دادند که از شاخص ترین آنها حر بن یزید ریاحی را می توان نام برد.
نقل شده اوج دگرگونی ها در شب عاشورا بود که از میان سپاه ابن سعد به صورت یک نفره یا دو نفره در تاریکی شب، به امام روی می آوردند و این سیر تا روز عاشورا ادامه یافت که به گفته سماوی رقن آن به سی نفر رسید.
افرادی همچون «ابوالحتوف بن حرث» و برادرش «سعد بن حرث» که از خوارج بودند و در لشگر دشمن بودند، در روز عاشورا بعد از کمک خواستن سیدالشهدا به یاران امام پیوستند.
«حُلاس بن عمرو» و برادرش «نعمان بن عمرو» نیز از نیروهای گروه ویژه بودند در لشگر ابن سعد که پس از اینکه شرایط امام توسط ابن سعد پذیرفته نشد، شبانه به سیدالشهدا می پیوندند و در روز عاشورا نیز در حمله نخست به شهادت می رسند.
«عبدالرحمن بن مسعود» و پدرش «مسعود بن حجاج» نیز از شیعیان نامی و شجاع کوفه بود و همراه پدر با سپاه ابن سعد به کربلا آمد و پیش از درگیری به یاران امام حسین پیوستند و آنها نیز در حمهل نخست دشمن به شهادت رسیدند.
◼️پرتال فرهنگی راسخون
@rasekhoon_online
#نی_نوا عبد الله بن حسن
مادر عبدالله دختر شلیل بن عبد الله بجلی است. عبدالله بن حسن در روز عاشورا ۱۱ ساله بود و امام حسین علیه السلام نگه داری او را به خواهرش زینب کبری سلام الله سپرد. عبدالله چون عمویش حسین علیه السلام را در محاصره دشمن دید به سوی امام آمد تا به عموی خود کمک کند و در آن هنگام، بحر بن کعب با شمشیر به سوی حسین علیه السلام حمله ور شد.
عبدالله گفت: ای پسر خبیث آیا عمویم را می کشی؟ بحرین کعب با شمشیر به او ضربه ای زد. عبدالله چون خواست با دستش جلوی ضربه شمشیر را بگیرد شمشیر دستش را قطع کرد...
او فریاد زد: آی مادرم! حسین علیه السلام او را گرفت و به سینه چسبانید و فرمود فرزند برادرم بر آن چه بر سرت آمده صبر کن و آن را خیر به حساب آور؛ خدا تو را به پدران صالحت؛ به رسول الله و علی بن ابی طالب و حمزه و حسن بن علی ملحق خواهد کرد. عبدالله بر روی سینه امام جان داد.
این آقازاده ۱۱ ساله در میدان نبرد چنین رجز خوانده بود:
اگر مرا نمیشناسید من شاخه وجود حسنم که نواده پیامبر برگزیده و امین است.
اگر مرا نمیشناسید من فرزند حیدرم و چون علی شیر بیشهها و دلیر میدانم. چون طوفان بر دشمنان میتازم و همه را از دم تیغ میگذرانم.
◼️پرتال فرهنگی راسخون
@rasekhoon_online
#نی_نوا | فرزندان امام حسن علیهالسلام که در کربلا حضور داشتند...
🖇 عمربنحسن
عمر (يا عمرو) را از شهدای نوجوان کربلا دانستهاند. برخی نیز مدعیاند که عمربنحسن به دلیل کوچکی سن کشته نشد و به اسارت رفت.
🖇 ابيبكربنحسن
او با حضور در حماسه کربلا با دشمن جنگید. عبدالله بن عقبه غنوی او را با تیری هدف قرار داد و به شهادت رساند. ابوبکر بن حسن به هنگام شهادت ۳۵ ساله بود.
🖇 احمدبنحسن
او فرزند امام حسن مجتبی است. مادرش، ام بشر، دختر ابی مسعود انصاری میباشد احمد بن حسن در ۱۶ سالگی در کربلا حضور داشت و عصر عاشورا به میدان رفت و پس از جراحت سخت به شهادت رسید.
🖇 حسن بن حسن مثنی
کنیهاش ابومحمد و مادرش خوله دختر منظور فزاریه است. گویا سن حسن مثنی در حماسه عاشورا ۱۷ سال بوده است. امام حسین یکی از دو دختر خود سکینه و فاطمه را برای ازدواج به او پیشنهاد کرد و فرمود: هر کدام را که دوست داری، انتخاب کن. حسن از پاسخ شرم کرد. آن گاه امام فرمود: برای تو فاطمه را بر می گزینم؛ همانا او بیشترین شباهت را با مادرم فاطمه زهرا سلاماللهعلیها دارد. سپس او را به ازدواج حسن در آورد. حسن مثنی در روز عاشورا به مصاف دشمن رفت و هفده نفر را به هلاکت رساند در این نبرد، هیجده زخم برداشت و دست راستش قطع شد و به زمین افتاد. او در زمره اسیرانی بود که به کوفه آورده شدند و اسماء بن خارجه که دایی حسن بود، او را از میان اسرا جدا کرد و به مداوای وی پرداخت؛ سپس حسن مثنی را به مدینه برد. حسن مردی با ابهت، زاهد گران قدر و با فضیلت بود و سرپرستی صدقات امیر مؤمنان را در مدینه بر به عهده داشت.
🖇 قاسمبنحسن
مادرش رمله است، او در حالی که به سن بلوغ نرسیده بود، همراه عموی خود به کربلا آمد.
📌 دلیری قاسم از این سخن زیبایش هویداست که فرمود: تا وقتی که شمشیر به دست دارم، عمویم کشته نخواهد شد.
قاسم چون تنهایی عمو را دید، از او اجازه میدان خواست؛ حضرت به دلیل خردی سن برادر زاده به او اجازه نداد. قاسم پیوسته خواست خود را تکرار میکرد، امام دست بر گردن وی انداخت و در آن حال هر دو به گریه افتادند؛ سپس قاسم خود را به دست و پای عمو انداخت و پیوسته او را می بوسید و اجازه میدان می طلبید. تا آن که امام به برادرزاده خود اجازه داد قاسم چون از نزد امام خارج شد، اشک بر صورتش جاری بود. او چون به میدان آمد این رجز را زمزمه کرد:
اگر مرا نمی شناسید بدانید من فرزند امام حسن هستم؛ نواده پیامبر برگزیده و امین
قاسم با توجه به خردی سن خود گروهی از دشمن را به هلاکت رساند و سپس به شهادت رسید.
🖇 عبداللهبنحسن
مادر عبدالله دختر شلیل بن عبدالله بجلی است. عبدالله بن حسن در روز عاشورا ۱۱ ساله بود و چون عمویش حسین را در محاصره دشمن دید به سوی امام آمد تا به عموی خود کمک کند و در آن هنگام برای حفاظت از عمو به شهادت رسید.
◼️پرتال فرهنگی راسخون
@rasekhoon_online
▪️#نی_نوا حضرت علیاصغر (علیهالسلام) فرزند شیرخوار امام حسین (علیهالسلام) که در واقعه کربلا به شهادت رسید.
نام او را عبدالله، علی و عبدالله رضیع نیز ذکر کردهاند. نام مادرش رباب دختر امری القیس بن عدی است. علیاصغر یکی از چند نفری است که میان مردم به باب الحوائج معروف است و به او متوسل میشوند.
بر اساس گزارش شیخ مفید، امام حسین(ع) پس از بردن جسد قاسم پسر امام حسن(ع) کنار دیگر شهدا، جلوی خیمه نشست که علیاصغر را نزدش آوردند و امام او را در دامن خویش نشاند.
سید بن طاووس گوید: زینب خواهر امام حسین (علیهالسّلام) کودک را بیرون آورد و گفت، برادرم این کودک تو است که سه روز آب نخورده پس جرعهای آب برایش بخواه. امام (علیهالسّلام) او را روی دست گرفت و فرمود: ای مردم! شما پیروان و خانوادهام را کشتید و فقط این طفل شیرخوار باقی مانده است که به خاطر تشنگی له له میزند! پس جرعهای از آب به او بنوشانید. حضرت در حال سخن گفتن با آنها بود که مردی از لشکر کفر تیری انداخت و کودک را ذبح کرد.
امام حسین (علیهالسلام) پس از هدف قرار گرفتن علیاصغر، دست را زیر گلوی او گرفت و چون از خون پر شد آن را به آسمان پاشید (امام باقر (علیهالسلام) فرمود: قطرهای از این خون به زمین ریخته نشد.[۳۳][۳۴]) و فرمود: آنچه بر من نازل شد، برایم آسان است زیرا در راه خدا است و او میبیند.
خورازمی میگوید: و حضرت با غلاف شمشیر گودالی کوچک برای آن کودک بکند. آنگاه بر جنازه خون آلودش نماز گذارد و او را دفن کرد.
#محرم
#امام_حسین علیهالسلام
◼️پرتال فرهنگی راسخون
@rasekhoon_online
#نی_نوا
▪️حضرت علی اکبر، در سال ۳۳ هجری به دنیا آمد. کنیه او، ابوالحسن است. او از برادر خود امام سجاد علیه السلام بزرگ تر بود و از این رو ملقب به اکبر شده.
او در سیما، زیباترین و در سیرت بهترین مردم بود و چون در پیکار کربلا شرکت کرد ۲۷ یا ۲۸ سال یا از عمرش می گذشت.
برخی نیز او را جوانی ۱۷ ساله با ۱۸ ساله دانسته اند. علی اکبر، نخستین فرد هاشمی است که به سوی میدان رزم رفت .
او چون شهادت همه یاران پدر را دید، نزد پدر آمد و اجازه میدان خواست. امام بدو اجازه فرمود و در حالی که اشک از دیدگانش جاری میشد فرمود: خدایا تو شاهد باش که جوانی به مبارزه با آنان می رود که در اندام اخلاقی و گفتار شبیه ترین مردم به پیامبرت است. ما هرگاه شوق دیدار رسولت را داشتیم به او مینگریستیم
حضرت علی اکبر آن گاه به سپاه دشمن حمله برد و جنگ سختی کرد و بسیاری از سپاه خصم را به درک فرستاد. سپس نزد پدر بازگشت و گفت ای پدر، تشنگی مرا کشته و سنگینی آهن مرا خسته کرده است... آیا برای من جرعه آبی هست؟
امام حسین گریست و فرمود:
پسرم اندکی دیگر به مبارزه خود ادامه ده؛ دیری نمی گذرد که جد بزرگوارت رسول خدا را زیارت خواهی کرد و تو را از آبی سیراب کند که هرگز احساس تشنگی نکنی...
علی اکبر به میدان بازگشت و به جنگ ادامه داد. منقذ بن مرة عبدی با او درگیر شد و به سوی او تیری پرتاب کرد و بنا بر نقلی، نیزه ای به او زد؛ در آن حال، حضرت علی اکبر خود را بر روی گردن اسب انداخت و اسب او که از میان دشمن عبور میکرد سپاهیان دورش را گرفته و او را به شهادت رساندند.
حضرت علی اکبر چون از اسب به زمین افتاد، پدرش حسین علیه السلام را صدا زد. امام حسین بالای سر فرزندش آمد و صورت خویش را بر صورت او گذارد و فرمود: خدا بکشد ملتی را که تو را کشت. چه چیز، آنها را به جسارت در برابر خدا و هتک حرمت رسول خدا واداشته است؟
#محرم
#امام_حسین علیهالسلام
◼️پرتال فرهنگی راسخون
@rasekhoon_online
#نی_نوا برخی از برادران حضرت اباالفضل علیهالسلام که در کربلا حضور داشتند
جعفر بن علی
مادرش ام البنین است و به هنگام تولد، امام على علیه السلام نام فرزندخود را به پاس برادرش، جعفر طیار، جعفر نامید. او در سن 19(۲۱) سالگی در کربلا حاضر بود و چون به میدان رفت، این رجز را می خواند:
همانا من جعفرم؛ دارای صفات عالی؛ پسر علی علیه السلام؛ آن نیکو صفت و دارنده عطا.
جعفر به دست قاتل ،برادر هانی بن ثبیت حضر می با خولی بن یزید اصبحی به شهادت رسید.
عبدالله بن علی
مادرش ام البنین است و هشت سال پس از تولد برادرش عباس علیه السلام به دنیا آمد. شش ساله بود که پدرش علی علیه السلام به شهادت رسید. عبدالله در سن ۲۵ سالگی، در حماسه کربلا حضور یافت.
او در آب رسانی به خیمه ها، برادرش ابوالفضل را همراهی می کرد. به گفته شیخ مفید چون اصحاب امام حسین علیه السلام و برخی از هاشمیان به شهادت رسیدند، عباس به برادران مادری خود که عبدالله جعفر و عثمان بودند، فرمود: ای فرزندان مادر به پیش تازید تا جنگیدن شما را نظاره کنم. نخست عبدالله درخواست عباس را در یاری امام پاسخ گفت و به سمت میدان رفت و این رجز را خواند:
من پسر مرد دلاور و بخشنده ام؛ آن مرد علی نیکوکار است.
که شمشیر پیغمبر بود؛ کیفر دهنده ای که آثار ترس از او در هر جماعتی آشکار است.
هانی بن ثبیت حضر می به او حمله برد و وی را به شهادت رساند. در آن هنگام ۲۵ سال داشت.
عثمان بن علی
عثمان فرزند ام البنین است و دو سال پس از برادرش عبدالله به دنیا آمد. در چهار سالگی پدرش علی علیه السلام، به شهادت رسید. عثمان در حماسه عاشورا، ۲۳ سال داشت و چون به مصاف دشمن رفت، این رجز را خواند:
من عثمان صاحب مفاخر هستم. شیخم علی؛ صاحب کردار پاک است.
خولی بن یزید، تیری به طرف عثمان پرتاب کرد و او را از اسب به زمین انداخت و آنگاه او را به شهادت رساندند.
◼️پرتال فرهنگی راسخون
@rasekhoon_online
#نی_نوا در حماسه کربلا چهره هایی هستند که همای سعادت بر بام زندگی شان نشست تا مسیر ایشان به سوی فردوس باشد؛ اما مستی رفاه طلبی، دنیا پرستی مرگ ،گریزی قدرت خواهی و عوام زدگی، عقل و خرد را از آنان ربود و هر یک را با بهانه ای زمین گیر کرد. آنان با پای بند شدن به اهل عیال و مال دست رد به بخت زرین خویش زده دعوت امام را اجابت نکردند.
ضحاک بن عبدالله مشرق
او به همراه مالک بن نضر در مسیر حرکت امام حسین علیه السلام به سمت کوفه با کاروان امام رو به رو شد و خدمت آن حضرت رسید و سلام کرد و نشست امام نیز پاسخ سلام ایشان را داد و ضمن خوشامدگویی از سبب آمدن او جویا شد.
ضحاک در پاسخ گفت: برای عرض سلام خدمت رسیدم و از خدا عافیت و سلامت شما را خواستارم؛ آمده ام تا خبری از وضعیت مردم کوفه برای شما نقل کنم؛ آنان برای پیکار با شما جمع شده اند؛ نظرتان چیست؟ امام فرمود:
«حسبی الله و نعم الوکیل»
ضحاک برای امام دعا کرد و آنگاه حضرت علت عدم یاری او را جویا شد.
ضحاک در پاسخ گفت من مقروض هستم و خانواده و فرزند دارم؛ مشروط نزد شما خواهم ماند؛ تا آن جا از شما دفاع خواهم کرد که دفاع من به حال شما مفید باشد و در غیر این صورت، در جدایی از شما آزاد خواهم بود. امام نیز پذیرفت و ضحاک از عموزاده خود جدا شد و در نزد امام ماند و به کربلا آمد.
او در روز عاشورا، دلیری به خرج داد و به خوبی به مصاف دشمن رفت. در ساعات پایانی نبرد. ابن سعد به تیراندازان دستور داد تا تیراندازی کنند و اسبهای یاران حضرت را پی کردند؛ ولی ضحاک اسبش را در خیمه ای پنهان کرد و به جنگ با دشمن پرداخت خود می گوید که بارها امام مرا تشویق کرد و فرمود:
سست نگردی! دستت بریده نشود! خدا از اهل بیت رسول بهترین پاداش ها را به تو ارزانی دارد.
ضحاک چون متوجه شد که همه یاران امام حسین - جز سويد بن عمر و بشیر بن عمرو - به شهادت رسیدند از این رو نزد حضرت آمد و شرط پیشین خود را یادآور شد و از ایشان اجازه خواست تا از میدان جنگ کنار کشد و بازگردد. امام فرمود:
با چه وسیله ای می روی؟
ضحاک پاسخ گفت: چون دیدم که اسب ها را پی می کنند، اسبم را در خیمه ای مخفی کرده ام و آسیبی ندیده است؛ سوارش می شوم و از معرکه دور میشوم امام هم به او اجازه فرمود و فرمود:
خود دانی
آن گاه ضحاک سوار اسب خود شد و از صحنه کارزار خود را رهانید. پانزده نفر از سربازان ابن سعد به تعقیب او پرداختند. ضحاک چون به روستایی به نام شفیه رسید، توقف کرد؛ برخی از تعقیب کنندگان او را شناختند و با کمک تعدادی از بنی تمیم او رها شد و سالم از معرکه بیرون رفت.
عمرو بن قیس مشرقی
عمرو در منزل بنی مقاتل به محضر امام حسین علیه السلام وارد شد.
حضرت فرمود: «آیا برای یاری من آمده اید؟»
عمر و بن قیس گفت: «عائله زیادی دارم؛ مال بسیاری از مردم نزد من است و نمیدانم کار به کجا می انجامد. خوش ندارم امانت مردم از بین برود پسر عمویش نیز همانند او پاسخ داد.
امام فرمود:
«پس از این جا بروید تا فریاد ما را نشنوید و ما را نبینید. همانا هر کس ندای ما را بشنود و یا ما را ببیند و پاسخ نگوید و به یاریمان نشتابد. سزاوار است که خداوند او را به بینی در آتش افکند.»
◼️پرتال فرهنگی راسخون
@rasekhoon_online