#شعر_نویافته_در_وصف_ایشان👇
به چشم سرزجهان عالمی مُعمر رفت
به چشم جان زتن و جسم مردمی سر رفت
بشد زامر به معروف آمری معروف
و یا که ناهی نامی نهی منکر رفت
زگنج علم و عمل شد دری ثمین پنهان
زبرج فضل و فنون اختری منور رفت
ستوده آیت حق مقتدای اهل ورع
سترک فاضل صالح نواز کشور رفت
مهین مدیر دانش پژوه شد زجهان
بهین مربی دانای علم پرور رفت
کسی که درک حضورش تسلی دلها
برای مردم غم دیده بود و مضطر رفت
کسی که رد مظالم نمیگرفت ز خلق
نبود ضامن رفع معاصی و شر رفت
محقق آنکه زلاطایلات دیده به بست
نمود از سخن یاوه گوش خود کر رفت
محقق آنکه فراموش لحظه ای ننمود
که آگه است از اعمال هر که داور رفت
محقق آنکه نگردید یک زمان غافل
زفکر برزخ و روز حساب و محشر رفت
محقق آنکه بکوشید تا که ننماید
زحرف یا عملش خاطری مکدر رفت
محقق آنکه نبود حب منصبش در دل
نه فکر مکنت و مالش فتاد در سر رفت
محقق آنکه زصهبای صبر و استغنا
گرفت از کف ساقی مدام ساغر رفت
محقق آنکه به یک خانه ساکن دو اطاق
برای مسکنت خویش بود و همسر رفت
محقق آنکه همه ثروتش زمال جهان
کتاب و جُنگ و لغت نامه بود و دفتر رفت
محقق آنکه چنان شد عجین به مهر علی
که بـود تــالـی بــن یاسر و اباذر رفت
نهاد دیده بهم گر جسارتی میدید
بدان طریق که بر مالک بن اشتر رفت
محقق آنکه به از مال یک جهان دانست
غبار موزه پای یسار قنبر رفت
صفا و خرمی و و فر زنیم نیم آورد
به همرهی امامی نام آور رفت
چو شد به جانب عقبی محقق از دنیا
صفا و خرمی و فر زنیم دیگر رفت
نبود واعظ تنهای رد خمس و زکات
و یا فقط پی تشریح کر به منبر رفت
نبود ناصح تنهای حد ریش و سبیل
و یا همیشه به منبر برای معجر رفت
فراز آن زپی منع غصب و سرقت شد
بر آن به نهی دروغ وزنا مکرر رفت
یسان صاعقه آن سائق از ریا آشفت
در ابر تند روی او بسان تندر رفت
بسی به پشت تریبون جلسه های سخن
برای رفع گرانی و سد معبر رفت
به رزم ظلم به حیوان و نبش قبر وربا
به جنگ جور به همسایه بی حد و بر رفت
بشد زدین محمد مبلغی زجهان
سمی و هم لقبی با علی حیدر رفت
علی همان که پی درک حضرت اعلاش
زحد خویش تفکر برون و برتر رفت
علی همان که بدونِ دریغ جان برکف
بهر کجا زپی یاری پیمبر رفت
علی همان که نه تنها بعرصه های مصاف
بمثل خندق و بدر و حنین و خیبر رفت
برای حفظ نبی نیز بهر کشته شدن
بجای ابن عم خود درون بستر رفت
علی همان که به شب بهر حمل قوت فقیر
زشهر جانب ویرانه ها مکرر رفت
علی همان که مسلمانِ راستین میخواست
نه دین نهاد و به دنبال کشور وزر رفت
خلاصه حضرت حیدر على محقق فحل
که بود حاجی و شیخی فخیم و سرور رفت
عزای فاطمه شد با عزای او توائم
که گاه ماتم خير النساء اطهر رفت
مرید شیخ محمد رضا که چندین سال
به درس و حوزه آن فحل نیک محضر رفت
ابو تقى و ابو المجد فاضل نجفی
که چون زدار جهان شد زعلم یاور رفت
کسی که عالم اسلام ناب احمد بود
چو رفت آگه آئین بکر جعفر رفت
کسی که در پی عنوان زاهل دانش از او
سخن زجامع و از اوستاد اکبر رفت
کسی که صیت کمال و درایت و ادبش
زاصفهان به بلاد جهان سراسر رفت
کسی که از شجر کاشف الغطاء كبير
چو شد به دار بقاشاخه ای پر از بر رفت
مدرسی که زگیتی برفت و همره او
زحجره فر و زمحراب زیب و زیور رفت
حقید زاده شیخ فقیه ایوان کی
که شهرتش به سوی باختر زخاور رفت
یلی محقق عالم زمان کسب علوم
به جلسه های چنین شیخ نام آور رفت
ويا بجمع تلامیذ او پی تحصیل
چو نجم جانب مشكات مهر اتور رفت
برای دیدن اینگونه اوستادان نیز
محقق هم زجهان در سرای دیگر رفت
بزرگ صدر خردمند کافی الکفات
که مذهباً به ره شیعیان صفدر رفت
ستوده زاده عباد فاضل اسماعیل
که صیت شهرت او تا به چرخ چنبر رفت
همو که تا سوی دیگر سرا نمود سفر
زقطبهای سخا و سداد محور رفت
همو که در صله مدح دودمان رسول
زجانبش سوی مداح درج گوهر رفت
همو که عید غدیر از حوالتش صدها
برای عیدی و انعام بدره زر رفت
همو که بود زنواب عام معصومین
به راه یاری مظلوم چون برادر رفت
همو که یکصد و چهل و یک هزار جلد کتاب
زجور خصم بداندیش از او در آذر رفت
همو که افصح مردان فارس بود و عرب
زصاحبان زبان دانشش فزون تر رفت
گرایشش زسیاست چو شد بلفظ عرب
زدستگاه خلافت تصدی و فر و رفت
خلیفه کرد در امرش سکوت روباهی
به گنج لانه رسیم غضنفر گر رفت
اصولی عادلی رافضی که در هرجا
پی رضای خداوند دادگستر رفت
بعهد ديلميان أسوه لیاقت بود
چو رفت امنیت و نظم ملک و لشگر رفت
📍ارجاع به کتاب"قبیله عالمان دین" از الشیخ هادی النجفی _ انتشارات عسگریه_صحفه ۱۴۵_۱۴۶_۱۴۷_۱۴۸
🔻نشانی ما در روبیکا
https://Rubika.ir/rashad_esfahan
🔻نشانی ما در تلگرام
https://t.me/rashad_esfahan
🔻نشانی ما در ایتا
https://eitaa.com/rashad_esfahan
🔻نشانی سایت ما
https://rashad-esfahan.ir