eitaa logo
آیت الله علی اکبر رشاد
1.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
89 ویدیو
37 فایل
🔶 مجالی برای بازتاب افکار، آراء و رویدادهای مرتبط با استاد #علی_اکبر_رشاد؛ به همت جمعی از شاگردان ایشان 🔶 ارتباط با مدیر کانال و تبادل: @Akharinsardar 🔶 وبگاه رسمی: Rashad.ir 🔶 آدرس صفحه اینستاگرام: instagram.com/aliakbarrashad
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 بهارانه ای از آیت الله ✅ يك آسمان نگاه كاش من «آذرخش» بودم! و با رويش ناگهاني ساقه‌هايم بر گونه‌هاي شب سيلي مي‌نواختم و دست كم براي لحظه‌اي سكوت را مي‌شكستم. كاش من «رنگين كمان» بودم ـ محرابي به وسعت زمين ـ و همه را به پرستش او فرا مي‌خواندم. كاش من يك «قطعه ابر» بودم در هيأت اسبي سپيد ـ در آينه‌ي خيال كودكان ـ و لحظاتي همبازي طفلان بي‌مركب مي‌شدم. كاش من «ابــر» بودم ـ فرزند اقيانوس ـ مي‌باريدم و لب‌هاي ترك خورده‌ي كوير را تر مي‌‌كردم. كاش من «باران» بودم و خود را عادلانه ميان همه قسمت مي‌كردم: در شوره‌زار هم لاله مي‌روييد. و از فراز حصار گلبرگ‌ها پرچمك‌ها را به نشانه‌ي پيروزي به اهتزاز در مي‌آوردم. كاش باران بودم، مي‌گريستم، بغض باغنچه را مي‌شكستم تا دل غنچه‌ها باز مي‌شد. كاش من «ستـاره» بودم ـ نبض آسمان ـ و در همه‌ي زمانه‌ها، به همه‌ي زمينيان نويد مي‌دادم، اميد مي‌بخشيدم: نويد روشني، اميد زندگي. كاش من «مــاه» بودم ساقه‌هاي تُردم را بر ويرانه‌ها مي‌گستردم، به كلبه‌هاي بي‌فانوس سر مي‌كشيدم، كنار سفره‌هاي بي‌نان مي‌نشستم. كاش ماه بودم و براي كودكان روستايي، ـ هنگامي كه در خُنكاي نسيم شبانه، بر فراز بامها، در پناه بادگيرها، روي سادگي گليم وول مي‌خوردند ـ قصه مي‌گفتم. كاش من «خورشـيد» بودم، با هزاران نيزه سينه‌ي سياه شب را مي‌شكافتم تا خفاش‌‌ها براي هميشه زنداني مي‌شدند. كاش خورشيد بودم و با نگاهي زَهره‌ي صخره‌هاي يخ را آب مي‌كردم تا نسل «انجماد» منقرض مي‌شد. كاش من «كهكشـان» بودم ـ يك آسمان نگاه ـ كاش! من «آسمـان» بودم آبي فراخ، بلند، اما خميده، ـ همواره در ركوع ـ كاش من آسمان بودم همه‌ي پرندگان را در آغوشم جاي مي‌دادم، خورشيد سر بر دامنم مي‌نهاد، ماه روي‌شانه‌هايم پرسه مي‌زد، دامنم را پر از ستاره مي‌كردم و همه را مشت مشت، ميان بي‌ستارگان زمين تقسيم مي‌كردم. كاش آسمان بودم و ابراهيم، در من، «ملكوت خدا» را نظاره مي‌كرد . من از «در خاك‌زيستن» خسته شده‌ام، احساس غربت مي‌كنم، كجاست اسب عروج؟ 📌 تهران، پاييز يكهزار و سيصد وهفتاد و دو 🆔 @Rashad_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 📌 به بهانه روز بزرگداشت 📹 کلیپ تصویری خاطره انگیز از شعرخوانی آیت الله در محضر مقام معظم رهبری 🔹 شهریورماه 89 🆔 @Rashad_ir
📙 ✅ سقراط عشق هنگامی که خبر تلخ بیماری حضرت امام خمینی(س) در مشهدالرضا(ع) به آیت الله رشاد رسید در حالی که برای شرکت در کنگره‌ی شعر طلاب رفته بودند، در حرم عرشی رضوی در آن لحظات، در ادبیات مثنوی اشعار زیر سروده شده است: زلال عکس تو در قاب چشمها گم شد ز بس که خون دل از دیدگان مردم شد. به شوق خاطر تو خاک دل ارم کردند، ضریح سینه ی تفتیده را حرم کردند. طناب بند دل خود به میله ها بستند، ضریح سینه ی آشفته را شفا بستند. هزار دست تمنا تو را دعا کردند، هزار حنجره ی خسته ات صدا کردند. هزار دیده چو یعقوب، عاشقانه گریست، هزار چشم بسیجی، هزار خانه گریست. هزار دست شکسته به استغاثه شکفت، هزار دیده ی بیسو، هزار دیده، نخفت. به پیشگاه خدا صد هزار دل مویید، هزار پای بریده ره حرم پویید. کویر و جنگل و دریا تو را دعا کردند، ستاره های خدا هم «خدا خدا!» کردند. تو را مگر نستاند خدا، جوانه گریست، تمام خاک ذلیلانه، غمگنانه گریست. تو در درون غمینت چه با خدا گفتی؟ چگونه زمزمه کردی؟ چسان دعا گفتی؟ کز «اضطرار» تو، تنها نتیجه حاصل شد هزار نالهی «اَمّن یُجیب» باطل شد. تو یاد «بتکده» کردی کرم نمود خدا به روی تو درِ میخانه را گشود خدا . به روز واقعه سوگند زخم ما کاری است، ز کوچ چلچله ی عشق خون دل جاری است. به روز واقعه سوگند لاله مجروح است، دل شکسته ی پیر سلاله مجروح است. صحیفه ی دل اسباط شرحه شرحه شده است، درون سینه ی سقراط شرحه شرحه شده است. به واژه واژه ی آن «نامه» بیکران نفرین! هزار بار بر آن «جام شوکران» نفرین! من از زبان دلم عاشقانه میگویم، به روح آب قسم صادقانه میگویم: به سوگت ای همه خوبی حماسه خون گریید، به روی سینه ی کاغذ قلم جنون گریید. ز سوز اشک مذابم عِذار تاول زد، دل از گدازه ی هجران هزار تاول زد. به روح حادثه سوگند جان گل افسرد، بهار رفت و خزان شد، جوانه ها پژمرد. به عمق فاجعه سوگند پشتمان بشکست، زمین فسرد و زمان مرد و آسمان بشکست. به شور سبزه قسم (در قیامت رویش) به خون سرخ شقایق (علامت رویش): که سرو قامت سبز جوانه ها خم شد، تمام خاک ز سوگ تو داغ ماتم شد. پرنده های مهاجر تو را صدا کردند تو را ز جمع غم آلود ما جدا کردند. تو را که از همه بودی، زمانه قسمت کرد، میان خاک و خدا عادلانه قسمت کرد. اگر چه بعد تو هم باغ داغ خواهد دید، هزار داغ دگر باز باغ خواهد دید. ولی به روح تو سوگند تا طلوع سحر نماز عشق تو برپاست ای شروع سحر! چگونه مرثیه گویم که خاک میداند فراز قامت سرو از روش نمی ماند. گیاه رمز عطش را ز چشمه خواهد جست، به متن خاک قسم گل دوباره خواهد رُست قسم به خاک گران خاک را جلالی تو، قسم به آب روان تا ابد زلالی تو. قسم به روح چمن باغ یاد تو سبز است، هماره تا ابدیت نژاد تو سبز است. 📌 تهران، خرداد يكهزار وسيصدو شصت وهشت 🆔 @Rashad_ir
💢 به مناسبت ۱۹ دی ماه، سالروز شهادت سردار سرافراز اسلام، شهید 🔰 دلگویه در سوگ برادر شهید سروده آیت الله الا پیوسته با جانان کجایی؟ کجایی ای صمیم جان، کجایی؟ الا آرش صفت، یکسر نهاده سر و جان بر سر پیمان کجایی؟ تو را یعقوب وَش چشم انتظارم الا ای بون پیراهان کجایی؟ جدایی از من اما در وجودم چو جان پنهان شده، پنهان کجایی؟ فکنده چنگ در حلقوم جان غم فراقم می کشد هر آن، کجایی؟ کشم بر دوش تا کی لاشه خویش؟ شد این لاشی مرا زندان، کجایی؟ بگو با این تن بی جان چه سازم؟ مرا ای هم تن و هم جان کجایی؟ چرا برتافتی روی دل از من؟ نمی پرسی که چونی، هان کجایی؟ تو را دیریست می خوانم، شتابی فراقم می کشد الآن، کجایی؟ 📌 علی اکبر رشاد، ۱۹ اسفند ۱۳۸۴ انتخاب شده از مجموعه شعری به کوشش 🆔 @Rashad_ir
🔰 دشتِ مست 💢 سروده علی اکبر رشاد در رثای سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اسب مست و دشت مست و جاده مست هم زره، هم تیغ، هم کبّاده مست ساد و ساحل، دجله و دریا خمار، نخل‌ها چون کوه‌ها، استاده مست هم خودی، هم خصم، جمله سرخوشند آن یکی از باد، این از باده مست یک طرف یوسف‌وشان، قُدَّ القَمیص مرگ را در برکشان، آماده، مست یک طرف بهر دریدن گرگکان صف‌کشان بی‌قید و بی‌قلاده، مست یک طرف حنجر پر از نجوای ناب یک طرف خنجر به‌کف جلاد مست ساقی آنک گرم دست‌افشانی است، کف‌زنان، کفّین از کف داده مست آب در حسرت که او لب تر کند او ولی از ناز ، «لن» سرداده‌مست تشنگان فریاد نوشانوش‌زن، باده ناخورده، سبو نستاده مست هم قمر مدهوش، هم شَمس الضُّحیٰ هم شه این جا مست، هم شهزاده مست کُودک و گهـواره و قنداقه خوش، هم سه‌شعبه بال و پر بگشاده مست هم قیام و هم رکوع این‌جا خمار، سجده مست و ساجد و سجاده مست وصل این‌‌جا خیزد از فصل و فنا: سر جدا، پیکر جدا افتاده مست کیستند اینان، مگر این‌جا کجاست خیزد از هر شش جهت فریاد مست؟ جملگی سوداگران «عَن تَراض»: هم دل آرا مست هم دلداده مست. گرچه جمله مست مستند عاشقان لیک اکبر هست فوق‌العاده مست. توبه این‌جا کار مسکر می‌کند، حُر به پای شاه سر بنهاده مست عقل اینک مست لایعقِل شده‌است بی‌خود از خود عشق هم افتاده مست. آری این‌جا می‌سرای ماریه است، می‌سرای تا ابد آزاده، مست. 🆔 @Rashad_ir
💢 به بهانه ایام الله دهه مبارک فجر انقلاب اسلامی خدا را:‌ آخر ای آهنگران از آهن و پولاد چرا زنجیر می سازید؟ بجای دانه های تیره ی زنجیر بجای میله زندان، به جای میخ های دار چرا شمیمر و تیر و خود نمی سازید؟! . . . و اما حلقه زنجیر بپای ما گر افتد ننگ می باشد و اندر پای دشمن هم نباید بند ننگ انداخت چرا زنجیر می سازید؟ من از زنجیر بیزارم... 🖌 سروده ی ۱۵ بهمن ۱۳۵۴ این اشعار به مناسبت سالگرد شهادت آیت الله سروده شده بود... 🆔 @Rashad_ir
🔰 شرح اشارات 💢 نذر نگاه شوخ و ابروی پیوست حضرتش(عج) حق طاق نصرت زد ز قوسین دو ابروت تا از افق سرزد هلالین دو ابروت . در هر نگاهی صد اشارت خفته داری: شرح اشارات است جلدین دو ابروت . اسرار لاهوت از جبینت آشکار است، راز همه گیتی نهان بین دو ابروت . گل، صبحدم غرق عرق ز اشک شب توست، قامت خمیده بید‌ را دَین دو ابروت . درجوّ باران خورده‌ی باغ نگاهت قوس قزح کرده است قوسین دو ابروت . باز آی اینک، تا شود موزون کژی‌ها از سرو کج بالای سیفین دو ابروت 📌 تهران، بهار يكهزار و سيصد و هفتاد 🆔 @Rashad_ir
🔰 بشکست رونق بازارت ای فرنگ / علی اکبر رشاد اين نسل تازه خيز، اين نسل نوشكفته‌‌ي بيگانگي ستيز گلهاي كاغذين تو را اي فرنگ مست! ديگر نمي‌خرد. سوغات «ايسم»‌هاي خطه‌ي تو، در ديار ما مصرف نمي‌شود؛ بشكست رونق بازارت اي فرنگ!. ديگر سپيده است، رگ‌هاي خانه‌ي خورشيد مي‌تپد، پاجوش‌هاي تازه‌ي اين سرو دير سال در قلب صخره‌سان نظام تباه تو افكنده بس شكاف؛ ديگر طبق كشان تبهكار خويش را زي خود فرابخوان، گلبوته‌هاي مزرع مصنوعي تو را هرگز نمي‌خرد اين نسل تازه جوش. 💢 فروردین ۱۳۵۷، چاپ شده در شماره اول(سال هجدهم) مجله درس هایی از مکتب اسلام 🆔 @Rashad_ir
🔸 به بهانه سالگشت ارتحال مفسر کبیر، حضرت علامه (ره) 💢 بازنشر غزل آیت الله علی اکبر رشاد برای مفسر کتاب‌ و معلم حکمت: حضرت علامه طباطبایی- سلام‌الله‌علیه جاریِ کوثر تو هوش و دل از صدرا برد . قبسات نفست اُبُهت سینا برد . خامه‌ی ناب تو «اسقاط اضافات» نمود، ذهن ذکّاء تو زنگار «هی العلیا»برد . منطق عرشی تو آینه‌ها را از خاک باز تا فاصله‌ی شرجی «اَوادنی» برد . کرد تفسیر، مدادت، «کلمات الله»را، قلم سبز تو گوی سَبَق از دریا برد . عقل سرخ تو گره خورد به سبزینه‌‌ی عشق، شور اشراق نگاه تو دل مارا برد. کهکشانی شده آن‌ره که تواش پیمودی، صدهزار آینه تصویر تو را هرجا برد . 📌 تهران، زمستان يكهزار وسيصدوهفتادویک 🆔 @Rashad_ir