eitaa logo
راشِدون
171 دنبال‌کننده
989 عکس
176 ویدیو
13 فایل
اگردنیاراغاری‌تصورکنیم‌وماهمان‌انسانهای‌اولیه‌باشیم که‌کمی‌رشدکرده وصاحب‌تکنولوژی‌شده‌ایم، هنوزهم‌برای‌بقاواثرگذاری،به‌«نوشتن‌»نیازداریم. مهمان اتاق عملی ومعمارنویسنده‌‌ای هستیدکه جهان معمولی وفهم ناکاملش رابه کلمه تبدیل می‌کند. شیعه‌ی‌مولاعلی|همسر|مادر
مشاهده در ایتا
دانلود
+جنگِ چه روایتی؟ /بحران راوی و ؛ فریاد در اتاق آکوستیک/ «ورم» یکی از نشانه‌ی بیماری «اریون» است. درست زیر چانه و روی گلو باد می‌کند طوری که وقتی کسی را با این نشانه ببینی لازم نیست پزشک باشی، خیلی زود تشخیص می‌دهی که بنده‌ی خدا به اریون مبتلا شده. برای درمان اما باید لزوما پیش پزشک رفت. «درمان» کار هر کسی نیست. برای عبور از دوران نقاهت و جلوگیری از عوارض شدید بیماری «تخصص» لازم است. «ما در جنگ روایت‌ها هستیم»، «ما میدان روایت را باخته‌ایم»، «جنگ روایت را جدی بگیرید» و جملاتی شبیه این همه نشان از تشخیص درست دارند. تشخیصی که آن چنان پیچیده‌نیست!‌در واقع تورم زیر گلوی جامعه از این بحران آنقدر بزرگ شده است که همه می‌توانند مشکل را «تشخیص» بدهند. اما درمان چه؟ نیمی از بحران‌های علوم اجتماعی در همین جا تمام می‌شود! جایی که «تخصص» به نظر بی‌اهمیت می‌آید. مسئله را پیدا کردیم! جنگ روایت، حالا برویم سراغ حل مسئله، ردیف بودجه تعریف کنیم، امکانات بدهیم، انسان رسانه بسازیم تا بروند و روایت کنند! چه چیز را؟ برای چه کسی؟ با چه کیفیتی؟ در چه گفتمانی؟ در چه وسعت مخاطبی؟ پاسخ به تمام این سوالات در خوش بینانه‌ترین حالت یا سکوت است یا نمیدانم! فریاد شما در اتاق آکوستیک به گوش کسی نمی‌رسد. آواز شما هم همینطور! در واقع هیچ صدایی از شما به گوش هیچکس نمی‌رسد، مگر کسانی که در آن اتاق حضور دارند. مواجهه ما با آنچه «جنگ روایت»‌صدایش می‌زنیم سالهاست که از همین قرار است. فهمیده‌ایم که روایت مهم است، فهمیده‌ایم که باید کاری کرد بعد چند نفر را جمع کرده‌ایم در یک اتاق آکوستیک و جبرئیل وار فرمان «اقرا» داده‌ایم! یکی مرغ سحر می‌خواند، آن یکی فریاد می‌زند! دست آخر؟ همهمه چنان بالا گرفته که هیچ کدام از کسانی که داخل اتاقند صدای دقیقی نمی‌شنوند! بیرونی‌ها هم که اصلا قرار نبود بشنوند! باید صاف و پوست کنده‌تر از «بحران راوی و روایت» بگویم؟ خبری از روایت نیست! صدا به صدا نمی‌رسد، اهالی لبنان رفتارمان را به سخره می‌گیرند. من‌های کوچک منبسطی که در حال روایت«خود» هستند نه «رخداد»! روزنامه نگار باید در تحریریه بماند، خانباجی‌های فالوئردار برایمان روایت رای دادن رهبری را بگویند. مستندساز و عکاس پایش به هواپیما نمی‌رسد و باید با هزار زحمت خودش را یا به بغداد برساند یا شارجه! زمانی که تاثیر گذاری به اینگیجمنت و ورود سریعتر به اکسپلور تقلیل پیدا کرده!‌و دست آخر با گزارش‌های بی مبنا برای شیفتگان اعداد بی‌مبنا اثبات می‌شود. وسط این کمدی بی‌کیفیت حتما پیرزن گلپایگانی( صل علی سه ترکه) اثر گذارتر از راوی‌های ساختگی با فرایندهای رشد مضحک است. در لفافه حرف می‌زنم؟ بله در لفافه حرف می‌زنم، احتیاط لازم است.