4_5983216711246023816.mp3
9.55M
دَمِ مَغرب شُد اَز گودال رَفتَند
سَنان و حَرمَله خوشحال رَفتَند...
امان از مغرب....
آه حسین...
الحمدلله که عاشورا رو دیدیم رفقا...
دست و پا زدیم که برسیم
چقدر استرس داشتیم که خدایا نکنه نرسیم!
نکنه این دست بر سر و سینه نزنه!
نکنه این چشم گریانِ بر حسین نشه!
و زیرِ خاک بره..
خدا همه یِ درگذشتگان رو بیامرزه
الحمدلله که ما به محرمِ امسال رسیدیم..
هر کسی هر جایی،
در هر منصب و جایگاهی نوکری کرد
ازش قبول باشه انشاءالله..
از مداح و صدابردار و تصویربردار
تا آشپز و مسئولِ تدارکات و راننده یِ وانت،
از میوندار و چایی ریز و کفشدار و جاروکِش
تا گریه کُن و سینه زن و سخنران.
هر کسی هر جایی کوچک ترین قدمی برایِ سیدالشهدا برداشت،
برایِ برپاییِ مجالسِ او
و برایِ رسیدن به مجالسِ او،
در فضایِ مجازی و یا حقیقی،
خدا به حقِ اربابِ ما حسین
ازش قبول کنه..
روضه خونا گیج میشن امشب..
نمیدونن از کدوم غم باید روضه بخونن
تازه عزا شروع شده....
آه حسین
آخ باید بودی میدیدی چجوری بدو بدو خودشو انداخت تو اتاق عمل وقتی شنید بچه ممکنه بدحال باشه..
بسم الله الرحمن الرحیم های پشت سر همشو قبل از به دنیا اومدن بچه..
استرسی که داشت میکشید...
تلاششو برای بالا اومدن اکسیژن بچه و دراومدن از اون کبودی و بی حالی..
خانوم دکترِ متخصص اطفالمونو میگم :)
درسته همیشه غر میزنه و شاکیه از همه چی
ولی این حالِ مسئولیتپذیرشو در حالیکه داره قربون صدقهی بچهها میره، دوست دارم..
فقط وقتی بهش میگی چرا خودت بچه نمیاری؟ میگه نمیخوام. من وظیفمه به بچههای بقیه رسیدگی کنم :(
#طرحنوشت
#اتاقعمل