از مولا بگیم؟ :)
حاج اسماعیل دولابی با جمعی نشسته بود و طبقِ عادتِ توجهِ او به اذکار، یک یاعلی گفت اما ناگهان حالش منقلب شد.
اطرافیان بهش گفتن چه اتفاقی افتاد چرا اینجور شدید؟
گفت وقتی یاعلی گفتم دیدم تمامِ عالَم و موجودات و اون چه که در اون هست، به احترامِ نامِ امیرالمومنین از حرکت باز ایستادن و سپس دوباره به حرکت دراومدن!
دلت که گرفت بگو علی! بگو یاعلی.
چاره میخوای علی
راه میخوای علی
قُوَت میخوای علی
روزی میخوای علی!
حضرت قاسم قبل از جنگ با اَزرَق فرمود:
یا جَدّا! یاعَلی اَلغَوث!
ای پدربزرگ یاعلی به فریادم برس...
ذکرِ عَلی عالَم رو به سُکون درمیاره!
یک رازِ عظیمی در اون نهفته که فرمود:
وَ سِرِّ المُستَودَعَ فیها...
ذره ای از محبتِ علی بینِ ما پخش شده و این ذره چون از عالَمِ بالا به ما رسیده، پس از درگاهِ خزائِنِ رحمتِ خدا
در سینه یِ ما به ودیعه و امانت گذاشته شده که وقتی میگی یا#علی، در حقیقت رحمتِ الهی رو به جوشش و حرکت در میاری...
اگر خسته جانی بگو یاعلی! :)
بَهرِ حَرامزاده مَحَک، بُغضِ مُرتَضی ست
بَهرِ حَلال زاده نِشان، مِهرِ حِیدَر ست!
اسداللهِ من...
48.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من؟ دلتنگ و محتاجِ این گوشهی حرمتون...
سیدتی یا حضرت معصومه...💔
راشِدون
از مولا بگیم؟ :) حاج اسماعیل دولابی با جمعی نشسته بود و طبقِ عادتِ توجهِ او به اذکار، یک یاعلی گفت
بچهها
آویزهی گوشمون بشه این روایتِ امام صادق که مضمونا فرمود
ملائکه در عالَمِ بالا التماس میکنن به درگاهِ خدا که اجازه بده ما یک بار ذکرِ علی رو به زبان بیاریم!
و خدا امر میکنه شانزده هزار سال عبادت تون رو بدید تا اجازه بدم! ..
و ملائکه یِ عرش هم این عبادت رو میدن!
یعنی ذکرِ مولا#علی بالاتر از شانزده هزار سال عبادتِ خالصانه ست!
هر جا هستیم در طولِ شبانه روز واسه خودمون زیرِ لب نوایِ علی علی بگیریم...
کِیف کنیم با نامِ آقا..
تسبیح بزنیم و ذکر یاعلی بگیم..
روایت رو مرحوم مجلسی میگه که
یک ذکرِ یاعلی ثوابِ سه هزار و ششصد ختمِ قرآن داره!
خدا پایِ علی چه بریز و بپاشی کرده :)
پیاله پیاله شرابِ طهور بنوشیم از اسمِ جانان...
.
خوارزمی نقل میکنه که از سلمان نقل شده:
مردم که با عمر بن خطاب بیعت کردن،
ما با امام حسن، امام حسین، محمد حَنَفیه، مقداد، محمد بن ابوبکر و عمار در خانه یِ مولاعلی بودیم.
امام حسن خطاب به مولاعلی فرمود:
سلیمان نبی از خدا مُلکی (پادشاهی) خواست که هیچکسی بعد از خودش شایستاش نباشه و خدا تقاضاش رو بهش عطا کرد...
آیا شما هم بر اونچه که سلیمان بر اون حکومت داشت، قدرت دارید؟
مولاعلی در پاسخ فرمود:
به خدایی که دانه رو شکافت (یعنی خلقت رو آغاز کرد)
و مخلوقات رو آفرید، قسم!
اگر چه سلیمان از خدا مُلک و پادشاهی رو تقاضا کرد
و خدا هم بهش مرحمت کرد
اما پدرت بر مُلکی مالکیت پیدا کرد که
بعد از جدت پیامبر، هیچکسی نه قبل از او
و نه بعد از او، اونو مالک نشد و نمیشه!
امام حسن فرمود:
ما میخوایم بعضی از کراماتی که خدا به شما عنایت کرده رو بهمون نشون بدید...
مولا#علی موافقت کرد.
وضویی گرفت و دو رکعت نماز خوند و دعایی کرد که کسی نفهمید اون دعا چیه...
بعدش با دستش، به سمت چپ اشاره کرد.
ناگهان ابری ظاهر شد و بالایِ خونه یِ مولا توقف کرد و ابرِ دیگه ای هم در کنارش قرار داشت.
بچه ها دقت کنیم این کرامت با این عمق که میخونیم، بازم قطره ای از دریایِ وجودِ مولاست!
در این مقام، عقل ها حائر میشه...
راشِدون
خوارزمی نقل میکنه که از سلمان نقل شده: مردم که با عمر بن خطاب بیعت کردن، ما با امام حسن، امام حسین،
.
سلمان میگه:
مولاعلی یه نجوا و دعایی کرد که ما نفهمیدیم به چه گویشی بود.
(این چندمین جاییه که مولاعلی دعاهایی رو نجوا میکنه که کسی اون کلمات رو متوجه نمیشه...
یه جا هم در جنگ صفین یکی از سربازانِ مولاعلی اومد خدمتِ مولا و عرض کرد:
آقاجان برادرم در سپاهِ مقابل هست! میترسم عاقبت به شر بشه...
یه لطفی کن و یه دعایی براش کن که بیاد سمتِ شما!
مولا مضمونا فرمود:
«تقدیرِ برادرت اینه که در همون سپاه بمونه.»
اما اون سرباز زرنگ بود و کلی به مولاعلی اصرار کرد که تو یه کاری کن.
مولاعلی از مَرکَب پیاده شد و دو رکعت نماز خوند و دعایی نجوا کرد که کسی متوجهش نشد.
اون سرباز دید که برادرش از سپاهِ معاویه داره میاد و وقتی رسید توبه کرد و به سپاهِ مولاعلی پیوست...
#علی جان!
دیگران شاید تصور کنن تو از خدا خواستی تقدیرشو عوض کنه،
اما مولا!
ما که دیگه میدونیم تو خودت تقدیرها رو می نویسی قربونت برم!
انا انزلناه فی لیله القدر...
تویی که مقدراتِ همه مونو میدونی
و امروز تقدیرِ همه مون
به دستِ با کفایتِ پسرت حضرت حجت قلم میخوره
و سُکانِ این عالَم و اموراتش در بینِ دستانِ قدرتِ شماست.)
راشِدون
خوارزمی نقل میکنه که از سلمان نقل شده: مردم که با عمر بن خطاب بیعت کردن، ما با امام حسن، امام حسین،
.
مولاعلی به ابر دستور داد که به پایین فرود بیاد...
(دیگه میدونیم که امامِ معصوم، امامِ تمامِ کائناته، زنده و غیرِ زنده!)
ابر در حالِ فرود میگفت:
شهادت میدم خدایی جز الله نیست
و محمد رسول اوست
و تو خلیفه و وصیِ پیامبر خدا هستی!
هر کسی بهت شک کنه حتما هلاک میشه
و هر کسی بهت تَمَسُّک پیدا کنه،
به راهِ نجات و رستگاری وارد میشه...
ابر مثلِ فرش پهنِ زمین شد
و ما به دستورِ مولاعلی به رویِ اون ابر نشستیم.
سلمان میگه
همه مون نشستیم
و بعد مولاعلی به اون ابرِ دیگه اشاره کرد
و او هم مثلِ ابرِ قبلی حرف زد
و مولا تنهایی بر اون ابر نشست.
مولا دستور داد که ابرها به سمتِ چپ حرکت کنن
و باد اون دو ابر رو به حرکت درآورد.
سلمان میگه نگاهم به مولاعلی افتاد!
علی بر مَسنَدی قرار داشت
و نور از چهره مبارک میدرخشید!
به طوری که چشم، تحملِ دیدنش رو نداشت...
امام حسن به پدرش فرمود:
از سلیمان به خاطرِ انگشترش اطاعت میکردن،
از شما با چی اطاعت میکنن؟
مولاعلی فرمود:
من چشمِ خدا در زمین
و زبانِ گویای او در بینِ مخلوقاتش هستم!
من اون نورِ خدایی ام که هیچوقت خاموش نمیشه!
من اون درب هستم که خدا از واسطه یِ اون،
به سایر مخلوقات نعمت میده
و من حجتِ خدا در بینِ بندگانش هستم...
(جنابِ سلیمان نبی با انگشتر به جن و مخلوقات فرمان میداد.)
مولاعلی فرمود:
میخواید انگشترِ سلیمان رو بهتون نشون بدم؟
گفتن: بله...
مولا دستش رو به سمتِ گَریبانش برد و انگشتر از جنسِ طلا که نگینش از یاقوت سرخ بود و رویِ انگشتر حَک شده بود
محمد و علی!
به ما نشون داد.
جمع متحیر موند...
مولا بهشون فرمود:
از چی تعجب زده شدید؟
از کسی مثلِ من عجیب نیست...
(البته علی که مثل نداره)
من امروز بهتون چیزی نشون میدم
که هیچوقت ندیدید!