رَشتاك!🇵🇸
موکب رو بچههای دانشگاه برپا کرده بودن.
طرح یه در چوبی بود با دیوار کاهگِلی...
چندتا قاب عکس از شهدای راه قدس و چندتا
گلدون شمعدونی قرمز و صورتی.
نشسته بودم روی صندلی تا بقیۀ بچهها بیان
و پخش نذری رو شروع کنیم. تو عالم خودم
کارهای عقب مونده رو انجام میدادم که با یه
صحنۀ عجیب مواجه شدم.
یه خانمِ نسبتاً کمحجاب رو به روی موکب
ایستاده بود و خیره شده بود به در سوخته؛
از ته دل و با تمام وجود اشک میریخت. با
خودم گفتم چقدر دل یه آدم میتونه نزدیک
باشه، پاک و عمیق باشه، مثل آب زلال باشه
که با یه نگاه وصل بشه و با اشک جاری بشه...
رَشتاك!🇵🇸
[ لعن الله قاتلی فاطمه(س) ]
ای که ره بستی میان کوچهها بر فاطمه
گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- زهرا، أنا علی...
عرب، درد شدید حاصل از بارداری را «مُخاض» میگوید. مردان در زمان مخاض زنان، بیشترین ملاطفت و مراعات را با آنها میکنند. او را چون ملیکهای ظریف در حریرهای نرم و ابریشم گرم میپیچند و خوراک خوب و مطبوع برایش فراهم میکنند؛ زنان در زمان مخاض، قدم جز بر گلبرگهای لطیف نازکین و فرشهای مخملین نمیگذارند. کنیزکان اینسو و آنسو میدوند و بیشتر از همیشه ناز بانو را میکشند. قرآن درباره مریم میگوید که «چون درد مخاض بر او عارض شد، او را در خلوتی تنها به زیر سایهسار نخلی بلند هدایت کردیم.» سپس چشمهای از آب بهشتی از زیرپاهایش جوشید و ده خرمای بهشتی از نخل فرو افتاد. زن مخاض باید در رفاه باشد. نقل است که مادر ما حضرت صدیقه طاهره فرمود؛ چون پشت درب بودم و اراذل آنسو بهفریادهای بلند اضطرابم میدادند، ناگهان درد مخاض بر من عارض شد... دردانه آفرینش و یگانه دختر رسولالله، مخاض خویش را نه تختهای حریرپیچ و نه بر سایهسار نخلی بلند، که با تکیه بر دربی نیملق و سوخته گذراند. همین. روضه کافیست. ببخشید.
مریم؛ آیه ۲۳
بحارالأنوار؛ ج۵۳؛ ص ۱۹
- مهدی مولایی
- چند روز پیش زیارت چند تن از فرزندان
امام صادق(ع) بودم؛ خیلی ناگهانی هم
چشمم افتاد به یه دلنوشته.
علیرغم غلط املاییش، خیلی دلی
بود. نمیدونم کیه و از کجاست ولی دعا
کنید خواستهش برآورده بشه :)))
رَشتاك!🇵🇸
- از شیراز؛ آذرِ هزاروچهارصدو سه.
همه جا تو را میخواهم، تمامت را، تمامِ تمامت را، تو را برای همیشه میخواهم، بله، همیشه. و نه که بگویم «اگر...» یا «شاید...» یا «به شرط اینکه...» تو را میخواهم، میدانم، این نیاز است و من تمام قلبم را، تمام روحم را تمام خواست و ارادهام را و حتی اگر لازم شود، تمام بیروحیام را در راه داشتنت خواهم گذاشت.
- نامه ماریا کاسارس به آلبر کامو