eitaa logo
رسمـِ شیـــدایـے پروفایل استوری بیو عاشقانه مذهبی عشق رمانstory prof roman
3.7هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
8.4هزار ویدیو
55 فایل
℘مطالب انگیزشۍ و مذهبۍ🌸🌊 ℘ یھ ڪانال حال خوب ڪن ࢪنگی☺️🍓 °√•|⚘ 🌱 تبلیغات: @salam_tab
مشاهده در ایتا
دانلود
♡•• هــــــــــــزارشب ... بہ‌سحرآمدوسحرشدشام ولۍ‌شبۍ‌ڪہ‌تورفتۍ سحـــــرنگشتہ‌هنوز... یڪسال گذشت..!💔🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💔 •|رمز‌انتقٰــام‌....⚔ •|قٰاسِم‌سلیمانے🧿❤️ °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
"سرما" هم چیز قشنگے است اگر، دلهایمان به مهر هم "گرم" باشد .... °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
رسمـِ شیـــدایـے پروفایل استوری بیو عاشقانه مذهبی عشق رمانstory prof roman
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 💞#بچه_مثبت💞 #قسمت_72 تو از کجا می دونی؟ - می دونم دیگه. - مگه متین هست؟ - نه
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 💞💞 فقط یه ثانیه نگاهم کرد و گفت: - سلام. بعد از چند ثانیه مکث گفت: - ببخشید من عجله دارم، با اجازه. بهم برخورد. "پسره ی امل روانی! اصلا تقصیر خودمه که بهش سلام کردم، حقا که بی لیاقته." نازنین و بهروز با دیدنم اون قدر تحویلم گرفتن که تصمیم گرفتم هر چند وقت یک بار دورشون بزنم تا منو نبینند و عزیز بشم. با ورود کوروش به کلاس، همه ی سرها به سمتش برگشت. معلوم بود با عطر هوگوش دوش گرفته و با اون کت و شلوار مشکی و کروات دودی خیلی خواستنی شده بود. مطمئنا اگه فرناز امروز غایب نبود، از کرده ی خودش پشیمون می شد که چرا راحت کنار کشید. - اوه، سلام خوش تیپه. از این طرفا؟ به لبخندی که کوروش به حرف شقایق زد نگاه کردم. مطمئنا این تیپ زدنش واسه انجام کار مهمی بود، وگرنه کورش برای مهمونی های رسمیمون هم لباس های اسپرت می پوشید. حتی سهرابی هم به کوروش گفت: - نکنه امشب عروسیته؟ و کوروش با خنده جواب داد: - خدا نکنه اون روز برسه که من خر شم و زن بگیرم. سهرابی با نگاه خیره اش به من، جواب داد: - اونش دیگه دست خودت نیست، دست دلته. از این حرفش بدنم مور مور شد و اخم کردم. بعد از کلاس دنبال کوروش راه افتادم تا ته و توی قضیه رو دربیارم. - کجا به سلامتی؟ - اگه غرغر نمی کنی و اعصابم رو خرد نمی کنی بگم. وای نه، از همون که می ترسیدم داشت به سرم می اومد. - کوروش، مائده ... - بای هانی. همین امروز بهت ثابت می کنم تو در موردش اشتباه می کردی. توی پارکینگ رسیدیم که دهنم باز موند، ماشین خدا تومنی باباش زیر پاش بود و رنگ کت و شلوارش رو هم با اون ست کرده بود. - چیه؟ - نگو این رو بابات بهت داده! - نه بابا، سویچ رو کش رفتم. شب احتماالا خونم رو می ریزه. - حق داره. - آدم یه دوست مثل تو داشته باشه دشمن می خواد چی کار؟ توی ماشین نشست و دوباره عطر زد و برام دستی تکون داد. به سبد گل پشت ماشین که مطمئنا برای مخ زدن مائده بود نگاه کردم و آهی کشیدم. - انگار تصمیمش خیلی جدیه. به شقایق که پشت سرم به رفتن کوروش خیره شده بود نگاه کردم و گفتم: - به نظرت چی کار کنم؟ - هیچی. - خسته نباشی با این همه فکر کردن! - مثلا می خوای چی کار کنی؟ - چه می دونم؟ آهان، زنگ بزنم به مائده همه چی رو بگم. - اون وقت اگه کوروش بفهمه، می دونی که چقدر کینه ایه، شاید بره به متین بگه که تو شرط ... وسط حرفش پریدم و گفتم: - آره، راست می گی. بهتره منتظر عکس العمل خود مائده باشیم. - با این همه دک و پز کوروش کوه هم جلوش کم میاره، چه برسه به مائده. بقیه ی بچه ها هم بهمون رسیدن و همگی راهی کافی شاپ شدیم. من خواستم سوغات بچه ها رو بهشون بدم که یکی دستش رو از پشت سرم جلوی چشمام گرفت. با لمس دستای مردونش چندشم شد و سریع خودم رو جلو کشیدم. - سلام عشق من. ... رفتن به پارت اول👇 https://eitaa.com/Rasme_SheYdaei/1588 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
【• •】 . •/• ولی آدم اگه سرش شلوغ باشه؛ می‌ارزه به اینکه دلش شلوغ باشه...! به مولا، قلب‌هامون ارزشش بیشتر از ایناست :) +⚠️ ↫ ✋🏻 | |💚 😌☝️ °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••🦋✨ ݥـݩـــ ݕچـہ‌ٻـۅدم‌خیݪـے‌دوسٺ‌داشٺمــ خـداݕاهام‌حڔف‌ݕزݩـہ💖 ‌یعݩے‌چڔاخـدا‌ݕا‌آدم‌حڔف‌ݩمیزنہ؟!!💔 📱 🌱 °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا