eitaa logo
رسمـِ شیـــدایـے پروفایل استوری بیو عاشقانه مذهبی عشق رمانstory prof roman
3.7هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
8.3هزار ویدیو
54 فایل
℘مطالب انگیزشۍ و مذهبۍ🌸🌊 ℘ یھ ڪانال حال خوب ڪن ࢪنگی☺️🍓 °√•|⚘ 🌱 تبلیغات: @salam_tab
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃💛 💛 . . | | . . هنوز بدن فرمانده لشکر امام حسین پشت دژ طلاییه در خون مےغلتید و سایه مرگ را به چشم مےدید. فهمید که شهادت چقدر با مرگ فاصله دارد. متعجب از امتحان خدا ، دانست که انتخاب شهادت با اوست. اما چگونگی انجام آن ، نه. در رمز و راز خلقت پروردگار پی به عظمت شهدا برد؛ ردانی‌پور، حبیب اللهی و... . ناگهان نگرانی گره عملیات خیبر، فرماندهی را در نظرش به شکلی دیگر مجسم کرد؛مظلومیت و وفاداری بسیجی ها در شرایط سخت جنگ که اکنون نزدیک تر از ملائک دورش حلقه زده و التماس می‌ردند که بماند. هر لحظه فاصله‌ی بین جسم و روحش بیشتر می‌شد؛ از آن بالا جنگ خودی و دشمن، انفجار، شهدا و مقاومت دژ طلاییه را نیز می‌دید. دوباره نگاهش افتاد به دست قطع شده ی خودش. . صدایی در گوشش پیچید:" میخواهی بمانی یا قصد عروج داری؟" خیلی تلاش کرد پاسخش به ملائک چکیده ی اعتقاداتش باشد. . . قسمتی از کتاب "عقیق" زندگی‌نامه داستانی شهید حسین خرازی؛ فرمانده لشگر14 امام حسین(ع). نوشته: نصرت‌الله محمودزاده. انتشارات شهید کاظمی. . . I I I | °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei | . . 💛 🍃💛
|🕊| هیچ‌گاه‌مستقیم‌به‌نامحرم‌نگاه‌نمےکرد وبه‌شدت‌مقید‌وچشم‌پاک‌بود😌! اوقاتے‌که‌در‌مهمانے‌هاۍ‌خانوادگے‌بود؛ اگر‌بانوان‌حضور‌داشتند،حریم‌شرعے‌را رعایت‌مےکرد.اگرجمع‌بابت‌موضوعے‌ مےخندیدندسرش‌راپایین‌مےانداخت‌ ومےخندید..((:🌱 [💌] شهید‌محمدرضا‌دهقان °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |