#معرفی_کتاب 📙
#عشق_در_برابر_عشق ❤️
کتاب حاضر،
داستانی با محوریت زندگی امام حسن مجتبی (ع) است 😍
که هرمز شخصیت خیالی داستان در روندی دراماتیک به حضور امام می رسد و داستان به پیش می رود ...
✍🏻نویسنده: امید کوره چی
به جمع خادمین حضرت ارباب بپیوندید👇
╔.💐.═══════╗
@rasmekhademii
╚═══════.💐.╝
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐
#بریده_کتاب:✂️
«لرزش دست، ترسی به دلش ریخت. 💔
سعی کرد روی نشانه تمرکز کند اما ذهنش پر بود از خیالات درهم و برهمی که مثل ابرهای سرگردان، آسمان ذهنش را تاریک کرده بود.🌌
باید هر طور شده هدف را میزد.🎯
باید خودش، توانش، حیثیت قبیله و قوم
و ادعای برتر بودنش را اثبات میکرد.
حریفش قَدَر بود.⚔
حریفش در رزمآوری و بهخصوص تیراندازی هماورد نداشت. 🏹
هر دو نفرشان ربیعه، دختر زیبای سعد بن وائل بزرگ قبیله ثقیف را خواستگاری کرده بودند.💐
هر دو مردانی جنگاور بودند و بارها و بارها در نبردهای مختلف لیاقت خود را نشان داده بودند 😌
اما او یک ویژگی داشت که برتریاش بر رقیب را به رخ میکشید؛😎
اینکه او عرب بود و رقیبش ایرانی، ولی افسوس که دل ربیعه با هرمز بود. 💞
فکر رقیب ایرانی، لرزش دستش را بیشتر کرد، به خودش نهیب زد «دل ربیعه مهم نیست، مهم این است که من او را میخواهم.»❣
«بعد از چند بار خواستگاری بالاخره کار از حرف به عمل کشید.😍
قرار شد هرکدام توانست برتریاش را در رزم و تیراندازی ثابت کند،
برنده این ماجرا باشد و حالا ابننمیر در کشاکش مسابقه تازه شک کرده بود🤔
که این ترفند میبایست از سوی ربیعه به پدرش القا شده باشد؛ 🙃
چه او از برتری رزمی هرمز اطمینان داشت.
یاد لحظهای افتاد که با مطرحشدن کفایت جنگاوری، بیهوا عصبیّت قبیله و قومش تحریک شد و بدون درنگ پیشنهاد مسابقه را پذیرفت و جاهلانه خود را در دامی انداخت که از سوی معشوق پهنشده بود، 💖
معشوقی که دل در گرو عشق دیگری داشت و اکنون در لحظه حساس کمانکشی،💘
این افکار همچون موریانههای سرخ، تنه پوسیده ارادهاش را میجویدند و او را از عاقبت این نبرد ابلهانه میترساندند...»😰
#دوشنبه_های_خواندنی
#عشق_در_برابر_عشق
#امام_حسن_مجتبی(ع)
#کریم_دلها
#فاطره
#زینبی_ترین_سرود_زمانه
به جمع خادمین حضرت ارباب بپیوندید👇
╔.💐.═══════╗
@rasmekhademii
╚═══════.💐.╝
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐