📜نامه هشتم
🏫 #مدرسه_سیّار
بعضی وقتها که بیرون بودیم و بستنی چیزی می خريديم، من تو همون خیابون باز میکردم و می خوردم، ولی اون صبر میکرد تا به یه جای خلوت برسه و بعد بره سراغ بستنی. آخه میگفت شاید کسی ببینه پول نداشته باشه تا بتونه بخره.
یا با اینکه وضع مالی آنچنانی هم نداشت، به بچه های مدرسه یه کمکی میکرد، مخفیانه!
یواش یواش دیدم منم دارم این کار ها رو انجام میدم. فقط با #رفتارمون بدون اینکه به همدیگه بگیم. گاهی اگه میخوایم به هم پیشنهاد بدیم که این کار خوب رو بکنیم، یکی مون شروع میکنه و اون یکی هم پشت سرش ...
✏️ پ.ن:
بقول معروف #کنایه_فهم_ها کجا نشستند؟! کسی که دنبال #رشد باشه معطل استاد نمی مونه. مثل زنبور عسل، گل هر کاری رو برا خودش انتخاب می کنه.
اونهایی که #رفیق شون براشون مهمه، با رفتار خودشون میگن داداش؛ بیا تو هم این عمل رو انجام بده. با انجام ندادن یه گناه، به رفيقشون گرا میدن که تو هم ازش دست بکش. رفاقت شون مثل یک مدرسه سیار می مونه!
✅کانال رسم رفاقت
🔰eitaa.com/Rasmerefaghat