دیدار #تو
گر صبح ابد هم دهدم دست
#من سرخوشم
از لذت این
چشم به راهی...
#صبحتون_شهدایی
@rasooll_khalili
#وصـیـّتمـاندگار❤️🍃
سلام علیکم
اینجانب مرتضی عطائی ثواب زیارت امام حسین(ع) و دو رکعت نماز تحت قبه سیدالشهدا (ع) در تاریخ هفدهم شهریور ماه 1390 مصادف با نهم شوال 1432 را که به جا آوردم برسد به کسانی که در تشییع جنازهام شرکت کردهاند، غسلم داده و کفنم کرده و به خاک سپرده و در مراسم تعزیهام شرکت میکنند هدیه نموده و امیدوارم خداوند متعال ، اربابم ابا عبدالله الحسین(ع) را شفیع و دستگیرشان در یوم الحسرت قرار دهد ان شاالله.
ضمنا همه را تحت قبه دعا نمودم مخصوصا تمامی همسفرانی که اینجانب را همراهی کردند و احتمالا از من دلخور و یا رنجیده شدهاند. برای شب اول قبرم دعا نموده و در زیارت عاشورایی که از تاریخ دهم محرم الحرام تا اربعین بعد از نماز صبح که انشاءالله تحت قبه میخوانم دعا گویم و برای فرج امام زمان(عج) بسیار دعا کنید که فرجمان در فرج آقا و مولایمان صاحب الزمان(عج) است. از همه حلالیت میطلبم مخصوصا همسرم مریم، دخترم نفیسه و پسرم علی.
وصیـّت نامه شـهـید مـدافع حـرم❣
#شهیدمــــرتــضےعـــطــایـی🌸💞
#رفیق_شهیدمصطفی_صدرزاده
@rasooll_khalili
برسانید به گوش همگان...
ای که شب قدر را از دست دادی...
نکند عرفه را....
امروز هی زبان بند می آید..دست آدم نیست😔
امروز هم نوا با اربابیم همه نوکران...
بزرگترین گناه امروز نا امیدیه...
حس توبه داشتی مطمئن باش قبول میشه.
ان شاءالله التماس دعای فرج امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)و عاقبت به خیری همه..
@rasooll_khalili
🕊 شـهیـدانــه 🕊
🎋دفاع از حـرم بهانہ بود شوق شوقِ پـرواز بود...! و اولین منـــزلِ ڪوچ عاشقانۂ ڪبوتـر روز عـرفہ ، حر
🕊 شهادت #شهید_مرتضی_عطایی از زبان دوست و همرزمش، روز عرفه
گفتم حاجی حالا اين عمليات رو بيخيال شو برو با بچه هات خوش بگذرون و زيارت، عمليات بازم هست، اما مرتضی ميدونست قضيه از چه قراره...
☀️ صبح روز عرفه پيام داد :
☺️ دارم ميرم عروسی
✅ و بهش گفتم :
ساقدوشت نيستم كه برات نسخه بپيچم، پس مواظب خودت باش...
اون روز حال و هوای دلها خيلي فرق ميكرد، يجورايی همه نگران بوديم، آخه حدودا بيست روز قبلش هم يكی ديگه از رفقا خواب ديده بود مرتضی ميپره ...
يادم نميره وقتي خواب رو براش گفتم چه حالي داشت و يكسره ميگفت خدا كنه، كه خدا براش تقدير كرد...
⏰ حدودا ساعت دوازده بود، دقيقا يادم نيست كه يكی از رفقا از سوريه زنگ زد.
تلفن رو برداشتم :
سلام سيد خوبی؟
به سلام آقا ... چطوری مومن؟
سيد خبر داری؟
چيو داداش؟ چيزی شده؟
آره امروز پرستو داشتيم ...
يا ابالفضل ، دروغ ميگی؟ نگو مرتضی...
آره سيد، بالاخره مرتضی هم كربلايی شد ...
😭 يا جده ی سادات گفتم و پاهام سست شد
حس بدی بود
نميدونستم برای دامادي رفيقم بايد بخندم و شاد باشم؟! يا بايد برای تنها شدنم و جاموندنم گريه كنم ...
هرچی بود انگار يك هجده چرخ از روم رد شده بود و اطرافيانم بدو بدو اومدن سمتم...
😔 هر جوری بود بخاطر بقيه خودم رو جمع و جور كردم كه مثلا همه چی خوبه...
ما را #مدافعان_حرم آفریده اند...🌷
🌺اللهم عجل لولیک الفرج 🌺
@rasooll_khalili