•~•🌸
••نحوه آشنایی شهید خلیلی با شهید محمدخانی✨
•~با دوستاش رفته بود راهیان نور."دیار شهدا"... مناطقی که به گفته " خودش" غریب بود... موقع برگشت از سفر، اتوبوس رفت ولی "رسول" نرفت!
گفت جاموندم... بعدا فهمیدم داستان از این،قراره که در تیم تفحص مستقر شده بود و " رسول" هم باخبر شد و دلش خواست یه مدتی رو باهاشون باشه....
اون یه مدت شد ۱۰ روز ! و از همان جا بود که با "#شهیدمحمدحسینمحمدخانی " آشنا شد.
با آمدن " رسول " به منطقه شرهانی ، بعد از مدت ها یک "#شهید " پیدا شد... چه ذوق و شوقی داشت موقع تعریف کردن قضیه ی پیدا شدن #شهید...
🎙راوی: مادر بزرگوار شهید خلیلی🌸
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
#تلنگر 💔
#عمآرحلب
میگفت:
گرطالبشهـٰادتـۍبدانکهنماز،
خوبهاولباشهوگرنههمهبلدنکهاول
غذابخورند،اولیهدلسیرچتکنند،اول
بخوابند! خلاصهاولهمهکاراشونو
انجاممیدنبعدنمازبخونند..❗️
کسےکهدنبالشهادتهبایداز
تمومِتعلقاتدنیادستبکشه..👋🏼
#شهیدمحمدحسینمحمدخانی🌹
#شهید_رسول_خلیلی 🌹
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
شب آخر فاطمیه بود. آخر های سینه زنی رسید. با اصرار آمد جلو و میکروفون را گرفت. مثل اینکه روح دوباره ای به مجلس دمیده شود. هم روضه خواند، هم خاطره گفت. از نبات مجلس یک مشت برداشت گفت: برای تبرک میبرم. گفتم خیلی خستهای! گفت: مستقیم از تهران رسیدم، اومدم اینجا. توی همان جلسه بود که خواند:
«سر که زد چوبه محمل دل ما خورد ترک
ریخت بر قلب و دل جمله عشاق نمک
آنقدر داغ عظیم است که بر دل شده حک
سر زینب به سلامت سر نوکر به درک(فلک)»
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے
#مادرم
#مابیخیالسیلےمادرنمیشویم
┄┅─✵🏴✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🏴✵─┅┄