eitaa logo
🕊 شـهیـدانــه 🕊
339 دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
101 فایل
[به یاد تمام شهدا ،شهیدانه ای به نام شهید مدافع حرم محمدحسن(رسول) خلیلی] 🌸متولد:1365/9/20 تهران 🌸شهادت: 1392/8/27سوریه 🌸مزار: گلزارشهدای بهشت زهرا، قطعه 53،ردیف87 کپی مطالب آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بزرگواران✋ ان شاءالله امشب (کمیل)_صفری_تبار را خواهیم داشت ان شاءالله شرمنده شهید نشیم به برکت صلوات🌺 🌷اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 ✅با معرفی شهدا با ما همراه باشید در ڪانال @rasooll_khalili
ودر آخر هدیه به ساحت مقدس #امام_زمان"عج"وشادی روح شهیدان #مصطفی(کمیل)صفری_تبار #محمد_محرابی_پناه 3مرتبه سوره توحید و 3 شاخه گل صلوات🌺🌺
سال ۹۴ یعنی کمتر یک ماه قبل از شهادتش برای آخرین بار صدای رو شنیدم. تلفن زنگ خورد... شماره‌ی ناشناس رو که دیدم متوجه شدم مصطفاست. سلام کردم... طبق معمول با انرژی و سرشار از عشق و محبت سلام کرد و تبریک عید رو گفت. ازش خواستم رفت زیارت و برامون دعا کنه... حس خاصی داشتم...دوست داشتم بیشتر باهاش حرف بزنم اما اکان‌پذیر نبود. احساس کردم بهترین عیدی رو از حضرت مولا علیه‌السلام گرفتم. چون بعد از مدت‌ها تونستم صدای قشنگشو بشنوم. آقا مصطفی، از تو می‌خوام در این عید بزرگ عیدی‌مون رو از حضرت مولا علی علیه‌السلام بگیری... انشاالله بتونیم راهت رو ادامه بدیم... @rasooll_khalili
🕊 شـهیـدانــه 🕊
💠ای ڪـســی ڪــه مـــرا💠 🕊خــــوانـــده ای ✨راه نــــشـــــانـــــم بـــــده✨ #شهید
✅شهیدی که بعد از شهادت شخصی را که منکر اهل بیت بود را برای نماز شب از خواب بیدار کرد‼️👇👇   مادرشهید: یک مورد اتفاق افتاد که برای خودم نیز بود و برای دیدنش نیز به شیراز رفتم. آن جوان را در یک یادواره ای که برای محمدرضا در شیراز گرفته بودند,دیدم. با اینکه دو ماه از اتفاقی که برایش افتاده بود, وقتی من را دید فقط گریه می‌کرد💔😞 او تعریف می‌کرد: که فردی 32 ساله هستم که تا پانزده سالگی بچه‌ای پاک و طاهر بودم و قرآن‌خوان و نماز خوان و اهل مسجد بودم🙂 به سبب آشنایی با دوستان از راه به‌در شدم و 17 سال خدا و ائمه را شدم و هیچ چیز را قبول نداشتم و هر گناهی که بگویید از من سر زده است😔  اسم من بود بعد از آنکه آن اتفاق برایم افتاد یک اسم عجیب و غریب برای خود گذاشتم و بعد از آن اتفاق حتی پدر و مادرم من را عاق کرده بودند و از خانه خود بیرون کرده بودند😞😞😞 یک شب نزدیک اذان صبح دیدم یک جوانی مرا صدا می‌زند 😳«حاج مصطفی پاشو وقت نماز است» من بلند شدم و نشستم و خیلی متعجب شدم و دوباره خوابیدم,😐دوباره آن پسر به خوابم آمد و گفت «حاج مصطفی پاشو یک ربع به اذان مانده, پاشو نماز بخوان»😊✋🏼 این را که گفت بلند شدم و چهره‌اش به دلم نشست🙂❤️ 10 روز در اینترنت دنبال این شخص بودم که بعد پیدایش کردم و با او آشنا شدم😍💔 آن جوان می‌گفت: محمدرضا آنقدر بر روی من اثر گذاشته که با همه آن دوستانم قطع رابطه کردم و از همه گناهانم توبه کردم و به خاطر توبه‌ام و مال‌های حرامی که کسب کرده بودم, تمام زندگی‌ام را فروختم تا مال‌های حرام از زندگی‌ام بیرون برود👌💔 و حقوق ضایع شده را به صاحبانش بازگردانم و حتی برای جلب یک رضایت 4،5 بار به مازندران رفتم تا حق ضایع شده را بازگردانم.🙂 ____ +ان شاءالله از این نگاه ها شهدا به ماهم بندازند😊 🌺 ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄
خاطره ایی از مادر صدر زاده باوجود مشغله ای که داشت، اگر فرصتی دست می داد ،از کمک کردن در کارهای خونه، دریغ نمی کرد👌 یه روز که منزل پدربزرگ بود بعد از ناهار مشغول شستن ظرفها میشه عمه‌ی مصطفی اصرار میکنه بیا کنار ، خودم ظرفها رو می شورم🍽 مصطفی با لحن طنز همیشگی  میگه  عمه بعدا اومد ، بگو ظرف هم می شست😊 ۹۴ ┄┅─✵🕊✵─┅┄ @rasooll_khalili ┄┅─✵🕊✵─┅┄