به من اطلاع داده بودند که حاج حمید شب عید از جبهه به خانه می آید من هم زودتر از همیشه از ستاد مقاومت به کیانپارس رفتم و مشغول کارهای خانه از جمله خرید و پختن شام شب عید شدم 🥘
همه چیز آماده شده بود ولی از آمدن حاج حمید خبری نبود. سفره را پهن کردم قابلمه غذا رو کنار سفره گذاشتم حتی ماهیتابه که ماهی شب عید را سرخ کرده بودم هم کنار سفره گذاشتم🍲
مریم دخترمان به خواب رفته بود من هم کنار سفره منتظر آمدن حاج حمید نشسته بودم و چشمان خود را به در دوخته بودم حتی با دقت به صداهایی که می آمد گوش میدادم به امید اینکه خبری از آمدن حاج حمید بشود❗️. ناگهان با صدای اذان صبح از خواب پریدم نگاهی به اطراف کردم سفره پهن بود و حاج حمید هم نیامده بود و من هم نشسته کنار سفره به خواب رفته بودم😢
بعد از خواندن نماز صبح در حالی که از آمدن حاج حمید نا امید شده بودم به رختخواب رفتم هنوز چشمانم گرم نشده بود که صدای حاج حمید را شنیدم که گفت: سلام بیداری؟ 👀
بلافاصله از جایم بلند شدم و سلام کردم و پرسیدم چرا دیشب نیامدی؟
گفت: خیلی سعی کردم خودم را برسانم ولی متاسفانه موفق نشدم در عوض الان میخواهم شما را یک جایی ببرم 🌹
آن روز من و مریم فرزندمان که نوزادی بیش نبود همراه حاج حمید به شهر سوسنگرد رفتیم. یادم هست که صدای تیراندازی و خمپاره را می شنیدم 💣
دوستان حاج حمید از جمله شهید زین الدین وقتی من و مریم را دیدند با تعجب از حاج حمید میپرسیدند چرا خانواده را آوردی؟ و حاج حمید با خنده میگفت: کوچکترین نیروی ایرانی مریم من هست😄
#همسر_شهید_مدافع_حرم
حاج حمید تقوی🌹
@rasooll_khalili
🌹 از وقتی بچه ها کوچک بودند حاج حمید همیشه صبح روز سال نو ما را به گلزار شهدا میبرد و ما همیشه سال نو را با یاد شهدا و زیارت اهل قبور شروع می کردیم و معمولاً به اهواز سفر می کردیم و البته بعضی سالها هم به مشهد می رفتیم. 🌿
🌹ولی این برای وقت هایی بود که حاج حمید ماموریت نبود. بعضی عید نوروز ها حاج حمید ماموریت داشت و نمی توانست در کنار ما باشد . بعضی وقتها ایام نوروز را حاج حمید محل کارشان باید می ماندند و ما هم در خانه می ماندیم و امکان سفر نوروزی نداشتیم ولی درعوض حاج حمید مانند روزهای معمولی عصرها به خانه می آمد.🌿
🌹 یادم یک سال ایام نوروز را که در تهران مانده بودیم، بعد از ظهرها که تلویزیون به مناسبت عید نوروز فیلم پخش می کرد ، حاج حمید به همراه بچهها فیلم سینمایی را تا آخر تماشا می کرد . حاج حمید به خاطر مشغله کاری معمولاً فقط اخبار را پیگیری میکرد. 🌿
🌹آن سال عید با اینکه در خانه مانده بودیم و به مسافرتی هم نرفتیم ولی خیلی به بچهها خوش گذشت وقتی که حاج حمید شب به خانه آمد بلیط تور نوروزی آورد و گفت : درست است امسال نمی توانم شما را به مسافرت ببرم ولی شما در خانه نمانید و حداقل از تورهای تهرانگردی که به مناسبت عید نوروز شهرداری تهران گذاشته استفاده کنید.❤️
#همسر_شهید_مدافع_حرم
#حاج_حمید_تقوی🌸
@rasooll_khalili
🌹موسم راهیان نور در عيد نوروز بود حاج حمید هم که مرد آن روزها بود. برای تجدید خاطره با اون مکان های مقدس و پر خاطره و یاران سفر کرده ش و برای اینکه بچه ها را هم با آنها آشنا کند، ما را همراه خودش به مناطق راهیان نور برد
🍃بعد از کلی گشت و گذار در جبهه ها وقتی قصد برگشت کردیم سر راه در تاریکی شب توی جاده یک ماشین دیدیم که کنار جاده نگه داشته بود و مردی کنار ماشین ایستاده بود و همه ی ماشین ها با سرعت از کنارش میگذشتند و هیچ کس حاضر نبود در آن شب به کسی کمک کند
🌹حاج حمید گفت: بهتره برای این بنده خدا نگه داریم ببینیم مشکل ش چی هست؟ بچهها گفتند بابا شب خطرناک است و اعتمادی نیست حاج حمید گفت: ولی نمیشود به این دلیل بی خیال مشکلات و گرفتاری مردم باشیم بعد از گفتن این سخنان از ماشین پیاده شد و به سمت آن مرد غریبه کنار جاده رفت مدتی گذشت من هم به دنبال حاج حمید رفتم حاج حميد را دیدم در حالیکه بنزین را در باک ماشین شان می ریخت به آنها تعارف میکرد که اگر جایی را ندارید بروید همراه ما بیایید و مهمان ما باشید 🌹
🍃وقتی به ماشین خودمان برگشتیم حاج حمید به بچهها گفت: آن مرد مسافر راهیان نور بوده که همراه خانواده اش سفر میکرده و به خاطر تمام کردن بنزین در راه مانده بودند حاج حمید معتقد بود که نباید به همه چیز و همه کس بی اعتماد باشیم❗️ و به این دلیل توجیهی برای انجام ندادن کار خیر پیدا کنیم احتیاط لازمه ولی نیت و ظن خوب هم در کارها خیلی تاثیر دارد و مهم هست و باید سر لوحه ی همه ی کارهای ما باشد👌
#همسر_شهید_مدافع_حرم
#حاج_حمید_تقوی🌹
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄