کانال رسمی شهید رسول خلیلی
#رفیق_مثل_رسول #شهید_رسول_خلیلی #شهیدمحمدحسین_محمدخانی 🆔 @Rasoulkhalili
#رفیق_مثل_رسول
...آن قدر دوربرشان گشتم تا توانستم با پسری که از همه شوخ تر بود و لهجه یزدی اش شوخی هایش را دل چسب تر می کرد,آشنا شوم .محمدحسین محمدخانی بچه تهران.مادر و پدرش ساکن شهرک محلاتی بودند.دانشگاه آزاد یزد درس می خواند.شیرینی لهجه یزدی را برای جذب دوستان استفاده می کرد.با خنده می گفت:"اومدم چندتاعکس یادگاری بگیریم و بریم".ته دلم مطمئن بودم شروع رفاقت من با محمدخانی که از همان روز اول با اسم محمدحسین صدایش کردم,جایی حوالی همان تپه رؤیایی و عطرسیبی که همیشه همراه با آن تصویر در مشامم می پیچید,ختم به خیر می شود.
دست رفاقت که با محمدحسین دادم,از او خواستم من راهم به جمع خودشان راه بدهد.با یکی دو نفر از مسئولین و بچههای گروه حرف زد,بعد از یکی دو ساعت با همان قدکوتاه و قدم های سریع نزدیکم آمد,گفت:"رسول داداش بیا,بچهها قبول کردند که با ما می آی پاکار". کلی ذوق کردم . ...
📚 #رفیق_مثل_رسول
#شهید_رسول_خلیلی
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
🆔 @Rasoulkhalili
#رفیق_مثل_رسول
...آن قدر دوربرشان گشتم تا توانستم با پسری که از همه شوخ تر بود و لهجه یزدی اش شوخی هایش را دل چسب تر می کرد,آشنا شوم .محمدحسین محمدخانی بچه تهران.مادر و پدرش ساکن شهرک محلاتی بودند.دانشگاه آزاد یزد درس می خواند.شیرینی لهجه یزدی را برای جذب دوستان استفاده می کرد.با خنده می گفت:"اومدم چندتاعکس یادگاری بگیریم و بریم".ته دلم مطمئن بودم شروع رفاقت من با محمدخانی که از همان روز اول با اسم محمدحسین صدایش کردم,جایی حوالی همان تپه رؤیایی و عطرسیبی که همیشه همراه با آن تصویر در مشامم می پیچید,ختم به خیر می شود.
دست رفاقت که با محمدحسین دادم,از او خواستم من راهم به جمع خودشان راه بدهد.با یکی دو نفر از مسئولین و بچههای گروه حرف زد,بعد از یکی دو ساعت با همان قدکوتاه و قدم های سریع نزدیکم آمد,گفت:"رسول داداش بیا,بچهها قبول کردند که با ما می آی پاکار". کلی ذوق کردم . ...
💥کپی با ذکر صلوات و نام شهیدرسول خلیلی جایز است.
📚 #رفیق_مثل_رسول
#شهید_رسول_خلیلی
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
🆔 @Rasoulkhalili
🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#راوی_پدرشهید
هروقت من را میدید، دستم را در دستش میگرفت و میگفت حاجی حلالم کن. تو مسجد آمدن را به من یاد دادی.»
مسئول بسیج دانشآموزی مسجد صاحبالزمان(عج) درباره آخرین خاطرهای که از شهید دارد میگوید: «مدتها بود که محمدحسین را ندیده بودم. ایام فاطمیه بود که برای دیدن دوستانش به مسجد آمده بود. با من تماس گرفت و گفت حاجی من در مسجد هستم و میخواهم ببینمت. گفتم کمی دیر میرسم. در پاسخم گفت حاجی برایم دعا کن که شهید شوم. وقتی خبر شهادت محمدحسین را شنیدم آن جمله آخرش در ذهنم تداعی شد که چقدر محمدحسین عاشق شهادت بود.
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
#سالروزشهادت
🆔 @Rasoulkhalili
🌷 به مناسبت سالروز شهادت شهید محمدحسین محمدخانی
#رفیق_مثل_رسول
...آن قدر دوربرشان گشتم تا توانستم با پسری که از همه شوخ تر بود و لهجه یزدی اش شوخی هایش را دل چسب تر می کرد,آشنا شوم .محمدحسین محمدخانی بچه تهران.مادر و پدرش ساکن شهرک محلاتی بودند.دانشگاه آزاد یزد درس می خواند.شیرینی لهجه یزدی را برای جذب دوستان استفاده می کرد.با خنده می گفت:"اومدم چندتاعکس یادگاری بگیریم و بریم".ته دلم مطمئن بودم شروع رفاقت من با محمدخانی که از همان روز اول با اسم محمدحسین صدایش کردم,جایی حوالی همان تپه رؤیایی و عطرسیبی که همیشه همراه با آن تصویر در مشامم می پیچید,ختم به خیر می شود.
دست رفاقت که با محمدحسین دادم,از او خواستم من راهم به جمع خودشان راه بدهد.با یکی دو نفر از مسئولین و بچههای گروه حرف زد,بعد از یکی دو ساعت با همان قدکوتاه و قدم های سریع نزدیکم آمد,گفت:"رسول داداش بیا,بچهها قبول کردند که با ما می آی پاکار". کلی ذوق کردم . ...
💥کپی با ذکر صلوات و نام شهیدرسول خلیلی جایز است.
📚 #رفیق_مثل_رسول
#شهید_رسول_خلیلی
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
🆔 @Rasoulkhalili