نماز شب را ترک نکنید ولو اینکه قضایش را بخوانید.
🌹 خاطرهای که "حاجاحمدآقا" از گریه شدید و شبانه "امام خمینی(ره)" تعریف میکرد.
🔸"رهبر انقلاب(مدظله العالی)" در دیدار اعضای موسسه عالی فقه و علوم اسلامی: واقعاً بدون توجّهات معنوی نمیشود، بدون توسّل، بدون دعا، بدون نماز شب، بدون مراجعه و خواندن صحیفهی سجادیه نمیشود. اگر چنانچه آدم بخواهد ارتباط قلبی خودش را، ارتباط معنوی خودش را با خدا حفظ نکند و مراقبت نکند از آن، کار پیش نمیرود.
🔹"خدا" رحمت کند، "مرحوم حاج احمدآقا" میگفت نیمهی شبها که "امام (ره)"پا میشود گریه میکند، دستمالهای معمولی کفایت نمیکند که اشکهایش را پاک کند، حولهی دست و رو خشک کنی امام دمِ دستش میگذارد که اشکهایش را با آن پاک کند؛ "خدا" هم به "او" توفیق داد، کمک کرد، به خاطر همین معنویّت.
🔸"من" توصیه میکنم "نماز شب" را تا آنجایی که میتوانید، ولو یک وقتی هم نتوانستید، مثلاً قضایش را [بخوانید]، ترک نشود؛ یعنی دنبال کنید اینها را، اینها خیلی اثر میگذارد، نورانیّت میدهد به شما و آن وقت این نورانیّت، به شما کمک میکند در پیدا کردن راه.
🆔 @khamenei.ir
🆔 @Rasoulkhalili
سالگرد "شهید خلیلی" خانواده ای وارد مجلس میشوند و از اطرافیان سراغ مادر شهید را میگیرند. وقتی همسرم را میبینند به او میگویند: ما با پسر شما از طریق عکس و پوسترهای سطح شهر آشنا شدیم. نمیدانیم با ما چه کار کرد که با اینکه اعتقادی به چادر نداشتیم، اما چادر سر کرده ایم. گفته بودند من و دخترم با شهید شما پیمان بستیم.
چند وقت پیش ۱۳ اتوبوس برای راهیان نور به بروجرد دعوت کردم. قرار بود من هم برایشان روایتگری کنم. وقتی به تهران برگشتم دیدم یکی از خانمهای جمع آن سفر به من پیام داد که" شهید خیلی مَرد مَردِ مَرد".
مادرش به من زنگ زد و تعریف کرد دخترش در راهیان نور از "پسر شهید شما" کمک خواسته. ما چندین سال است از این دادگاه به آن دادگاه میرویم حالا نه تنها مشکلش برطرف شده، بلکه متحول نیز گشته است. تا قبل از این اگر "نماز" میخواندیم ما را مسخره میکرد، اما حالا او ما را برای "نماز صبح" بیدار میکند.
🍃راوی: به نقل از پدربزرگوار شهید🍃
#خاطرات
🆔 @Rasoulkhalili
سالگرد "شهید خلیلی" خانواده ای وارد مجلس میشوند و از اطرافیان سراغ مادر شهید را میگیرند. وقتی همسرم را میبینند به او میگویند: ما با پسر شما از طریق عکس و پوسترهای سطح شهر آشنا شدیم. نمیدانیم با ما چه کار کرد که با اینکه اعتقادی به چادر نداشتیم، اما چادر سر کرده ایم. گفته بودند من و دخترم با شهید شما پیمان بستیم.
چند وقت پیش ۱۳ اتوبوس برای راهیان نور به بروجرد دعوت کردم. قرار بود من هم برایشان روایتگری کنم. وقتی به تهران برگشتم دیدم یکی از خانمهای جمع آن سفر به من پیام داد که" شهید خیلی مَرد مَردِ مَرد".
مادرش به من زنگ زد و تعریف کرد دخترش در راهیان نور از "پسر شهید شما" کمک خواسته. ما چندین سال است از این دادگاه به آن دادگاه میرویم حالا نه تنها مشکلش برطرف شده، بلکه متحول نیز گشته است. تا قبل از این اگر "نماز" میخواندیم ما را مسخره میکرد، اما حالا او ما را برای "نماز صبح" بیدار میکند.
🍃راوی: به نقل از پدربزرگوار شهید🍃
#خاطرات
🆔 @Rasoulkhalili
🔰 لوح| رسانه، در اختیار کانونهای ضدمعنویت و اخلاق
🔻 رهبرانقلاب: ابزارهای رسانهای پیشرفته و فراگیر، امکان بسیار خطرناکی در اختیار کانونهای ضدّ معنویّت و ضدّ اخلاق نهاده است و هماکنون تهاجم روزافزون دشمنان به دلهای پاک جوانان و نوجوانان و حتّی نونهالان با بهرهگیری از این ابزارها را به چشم خود میبینیم. ۹۷/۱۱/۲۲
#رهبری
🆔 @Rasoulkhalili
کانال رسمی شهید رسول خلیلی
#رفیق_مثل_رسول 👌راهیان نور 🆔 @Rasoulkhalili
اواخر اسفند ماه بود .صابر به من خبر داد :"رضا با یکی از دوستانش که از بچه های کادر مدرسه صاحب کوثر هستند ,هماهنگ کرده برای سفر جنوب, تو هم بیا برویم ".از شنیدن این پیشنهاد خیلی خوشحال شدم .باهم برای رفتن به این سفر هماهنگ کردیم .
مترو دوازده دولت نزدیکترین آدرس به مدرسه بود .پشت مترو باهم قرار گذاشتیم.بچه های دانشگاه شریف متصدی کار بودند. نمی دانم چرا ؟اما کارهایشان با اینکه خیلی تلاش کرده بودند ,نظم خوبی نداشت. بعد از کلی معطلی سوار اتوبوس شدیم .رضا و صابر دوتا صندلی کنار هم ,من هم یک صندلی تکی .بیشتر مسیر را خواب بودیم .وقتی رسیدیم آبادان, یک منظره خیلی به چشم می آمد ,دکل نفتی وسط شهر با خیابان خاکی و فقری که به راحتی در همه جا دیده می شد ,بیشتر یک هشدار بود که کار و سرمایه وجب به وجب این خاک هست و تنها چیزی که نیاز این مردم بود ;کمی مدیریت همراه با تعهد بود .درک روزهای سخت دفاع که مردم این شهر در خاطرات نه چندان دور زندگی هایشان داشتند و به ساده ترین تعریف ;کمی عشق به خدمت لازم بود .
وضعیت اسکان و بهداشت در پایین ترین حد خودش بود .با صابر و رضا رفتیم مسجد خرمشهر, آب برای وضو گرفتن نبود .من دنبال آب می گشتم, صابر هم شروع کرد به عکس گرفتن .کمی کلافه بودم .به صابر نگاه کردم و گفتم: "الان چی برات جالبه تلق تلق عکس می ندازی ؟"
صابر هم جواب داد :"قیافه و استیل تو .رسول یکم بخند .خیالت راحت آب پیدا می شه ,عکاس خوش اخلاق مثل من پیدا نمی شه ".
بی آبی کلافه ام کرده بود ,گفتم: "به نکته خوبی اشاره کردی ;ولی من الان حس و حال ندارم ".
می دانستم حرف هایم فایده ای ندارد .صابر کار خودش را می کرد .برای همین تسلیم شدم .حدود ده دقیقه ای راه رفتیم تا به جایی رسیدیم که بتوانیم تجدید وضو کنیم .
#رفیق_مثل_رسول
🆔 @Rasoulkhalili