eitaa logo
رمانهای رستاخیز
5 دنبال‌کننده
656 عکس
283 ویدیو
8 فایل
⚜بسـمـ الله الرحمنــ الرحیمـ⚜ #مـــــذهبــــےهاعاشقـــــــتـــرن💖 🔱کانـــــال‌رمـــانـــــهاـــےرستـــــاخیــــز🔱 رمانهای شهـــــداء ، رمانهـــاـــے مذهبـــــے کانال تلگرام https://t.me/RomanRastakhiz313 کانال ایتا eitaa.com/rastakhiz313
مشاهده در ایتا
دانلود
رمانهای رستاخیز
🔴 جنگ رئیس بی‌جمهور با سربازجمهور ✍🏻 🔺 قبلا نوشتم که اوج تقابل محمدباقر قالیباف با دولت حسن روحانی است و اینک شاهد از دفتر رئیس‌جمهور بیرون آمد تا رئیس‌دفتر تمام دولت را به مصاف مرد مردستان خدمت بیاورد و رسما از جنگ یک قبیله با قالیباف پرده بردارد: "قالیباف عمل‌کرد آن‌چنانی ندارد! عمل‌کردش با این دولت قابل مقایسه نیست!" 🔹 البته همین که قالیباف را با یک دولت قیاس می‌کنند، ذاتا مؤید کارنامه‌ی فاخر باقر است؛ "یکی مرد جنگی، به از صدهزار!" شاید اگر من هم جای این دولت تقریبا هیچ و تحقیقا تعطیل می‌بودم، لاجرم در خلال قیاس خود با مدیری شهره به مدیریت دنبال کسب‌آبرویی می‌گشتم لیکن خیلی هم بد نگفته واعظی! آری! عمل‌کرد قالیباف به‌نظر من نیز "آن‌چنانی" نبوده! 🔸 قالیباف همان مردی است که در جوانی مایه از شرف و وجدان خود گذاشت و دوشادوش شهیدانی چون چراغچی، چراغی، پیچک، شهبازی، بابانظر، کاوه و برونسی سینه را سپر تیر و ترکش دشمن بعثی کرد! بعدها در نیروی انتظامی موجب تحول در فرماندهی یک نهاد نظامی شد! سپس ره‌سپار خیابان بهشت شد و پایتخت مملکت را مزین به پل زیبای طبیعت، پل دوطبقه‌ی صدر، تونل‌هایی چون توحید و نیایش، اتوبان‌هایی چون ستاری، باکری و امام‌علی، بوستان‌هایی چون نهج‌البلاغه، جوان‌مردان، ولایت و آب‌وآتش، استادیوم‌هایی چون شهید کاظمی و صدها پروژه‌ی ریز و درشت دیگر کرد و اگر هم پلاسکویی آتش گرفت، عوض دهن‌به‌دهن با بددهنان، خود به خط‌مقدم خطر زد تا نشان دهد هنوز هم معطر به عطر خوش و و است! 🔺اما بگذار فاش کنم؛ خدمت به ملت و نوکری غیر پوپولیستی برای مردم، وظیفه‌ی طبیعی هم‌سنگران شهدا و تکلیف مسلم خاطره‌سازان هورالعظیم است! راست می‌گوید واعظی! "عمل‌کرد آن‌چنانی" یعنی معجزاتی چون به‌بود صدروزه‌ی اقتصاد، لغو تمامی تحریم‌ها، بی‌نیازکردن مردم به یارانه، اداره‌ی امور بر مدار تدبیر، آرامش‌بخشیدن به اعصاب توده‌ها و اطلاع از تغییر قیمت بنزین بعد از خواجه‌ی شیراز! 🔺اصلا یک محمدعلی نجفی و آن زن دومی که کشت و آن تیراندازی نبوغ‌آمیز برای خواباندن مچ باقر در بحث "عمل‌کرد آن‌چنانی" کافی است! طعنه تمام! 🔹 ما اهل ریش روحانی نیستیم؛ بازوی باریشه‌ی قالیباف تنها بماند! ما هرگز مدیر جمهور را در نبرد با روحانی و شرکا تنها نمی‌گذاریم! این، فراتر از انتخاب مجلس و حتی رئیس‌جمهور، گویا است! 💢اف بر خوارجی که از صدراسلام به صدرانقلاب آمده‌اند و در تخریب قالیباف، هم‌دست پست شیوخ مقدس‌نما شده‌اند! لب کلام: فقط رفاعه‌های این‌سو، قالیباف را روحانی این‌سو می‌خوانند! 🇮🇷 🇮🇷 🔰 iD ➠http://t.me/BanoZeinab تلگرام 🔰 iD ➠eitaa.com/rastakhiz313 ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ 🎥⛔️، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس از پشت پرده‌های اصلاح‌طلبان و دولت تدبیر و امید 🔻در تیم مذاکره کننده هسته‌ای چهار جاسوس بود، سه تای آنها را فراری دادند، چهارمی را هم سازمان اطلاعات سپاه پای پرواز دستگیر کرد! 🔻ارسال اطلاعات اقتصادی ایران به جک استراو (وزیر خارجه سابق انگلستان) توسط دری اصفهانی! جک استراو با دری اصفهانی تماس گرفت و از این اطلاعات ارزشمند تشکر کرد! 🔻دولت بهترین وکلا را استخدام کرد تا از دری اصفهانی رفع اتهام کند! طلبی = جاسوسی 🇮🇷 🇮🇷 🔰 iD ➠http://t.me/BanoZeinab تلگرام 🔰 iD ➠eitaa.com/rastakhiz313 ایتا
از عبایت بهار می ریزد از صدایت قرار می ریزد پسر مرتضی ز چشمانت عزت و اقتدار می ریزد علم نصرت و حماسه به کف روی دوشت ردای عز و شرف در نگاهت عجب تماشایی است جلوه شوکت امیر نجف 🇮🇷 🇮🇷 🔰 iD ➠http://t.me/BanoZeinab تلگرام 🔰 iD ➠eitaa.com/rastakhiz313 ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #کلیپ ⭕️ مسئولین نفوذی که فوق تخصص گند زدن دارن 👤استاد #رائفی_پور #شبکه_نفوذ 🇮🇷 #کانال_روز_رستاخیز313 🇮🇷 🔰 iD ➠http://t.me/BanoZeinab تلگرام 🔰 iD ➠eitaa.com/rastakhiz313 ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمانهای رستاخیز
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ #شھید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت_هجدهم_و_نوزدهم 🌸 محسن، میانه ای با مسابقات نداشت .
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ ☎️یک روز عمران از شمال زنگ زد. دعوتش کرد برای قرائت به شهرشان برود. بعد ازش خواست که بگوید چه مبلغی باید تقدیمش کنند تا با صاحب جلسه در میان بگذارد. محسن گفت: _ هیچی! عمران جا خورد.😳 گفت: _ اینطوری که نمیشه! محسن پرسید: _ چرا نمیشه؟ عمران من و منی کرد و گفت: _ بالاخره هر محفلی چیزی به شما می دن! ☘🌱 اصرار عمران افاقه نکرد. محسن علاقه ای به این بحث ها نداشت. سرو ته حرف را زود جمع کرد و گفت: _ ببین عمران! من فقط دنبال یه فضای خوب و قرآنی ام. دیگه هیچی برام مهم نیس!☺️ شاگرد هایش مال شهر های مختلف بودند. هرکدام دعوتش می کردند به شهر و دیارشان محسن با هزینه شخصی می رفت و آنجا تلاوت می کرد و آموزش می داد. 👌 🍁🍂 جواد و مصطفی که به بعضی شهر ها برای قرائت دعوت می شدند از آنجا می شنیدند که: _ حاج محسن چند سال پیش اومده برای ما تلاوت کرده و هنوز پولش رو نگرفته. حتی زنگ هم نزده! همیشه می گفت: _خود قرآن روزی آدم رو می ده! ✨🌹 🚩 🇹🇿 رفته بود تانزانیا؛ یک کشور آفریقایی که بیشتر مردمش اهل سنت هستند. در بزرگترین مسجد پایتخت تانزانیا، برای گروه آنها مجلس تلاوت ترتیب داده بودند. 💎پارچه ترمه ای پهن شده بود جلوی جایگاه قاری ها. همین که محسن شروع کرد به قرائت، مردمی که از ظاهرشان پیدا بود وضع مالی خوبی دارند، شروع کردند دسته دسته اسکناس روی سرش و توی ترمه ریختند. 💵💰تلاوت که تمام شد، همه پول ها را ریختند وسط ترمه، گوشه هایش را جمع کردند و دادند دست محسن. محسن به خاطر احترام به رسوم آنها ترمه را قبول کرد. 💸 حدود ده ـ دوازده میلیون تومانی می شد. 😔 پایش را که از مسجد بیرون گذاشت چشمش افتاد به بچه های لاغر و پابرهنه آفریقایی که جلو در مسجد جمع شده بودند. ☹️ با آن مراسم پول ریزان فکر می کرد مردم این شهر باید وضع و روزگار بهتری داشته باشند. 🔺دلش به درد آمد. از همراهانش پرسید : _ اینا چرا اینطوری ان؟! 🔻یکی جواب داد : _ اینا ثروتمندانشون خیلی ثروتمند و فقیرانشون خیلی فقیرند. 👞👕👖محسن برگشت داخل . از رئیس برنامه خواست بیاید. آن منظره را نشان داد. پول ها را داد به رئیس و گفت : _ شما از طرف من امین! این پول رو خرج کفش و لباس این بچه ها بکنید. 🎁 رئیس نگاهی به بچه ها و نگاهی به محسن کرد : _ اما این پول هدیه ست! متعلق به شماست! 👋 محسن دستش را تکان داد و رفت ... ادامه دارد... 🇮🇷 🇮🇷 🔰 iD ➠http://t.me/BanoZeinab تلگرام 🔰 iD ➠eitaa.com/rastakhiz313 ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌸بسـمـ الله الرحمنــ الرحیمـ🌸✨ 📚 کتاب👇👇 ۷۲ روایـت از شـ‌هـداے 💚 و 💚
رمانهای رستاخیز
✨🌸بسـمـ الله الرحمنــ الرحیمـ🌸✨ 📚 کتاب👇👇 #شــ‌هــیـد_گُــمْــنـامْ ۷۲ روایـت از شـ‌هـداے
﷽ 📚 📚 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 و 💚 ✾||➼‌┅═🕊═┅┅───┄ 📃 📌 : «شهیده راه ولایت» 🔹گفتند او ابتر است، پسر ندارد، نهضتش بعد از او نابود خواهد شد. اما خدا جوابشان را داد. به او عطا کرد، چشمه جوشانی نازل نمود که تا ابدیت جهان اسلام را طراوت بخشیده و زنده نگه دارد. 🔸دیگران گفتند: ای رسول خدا تو ما را از بدبختی و فلاکت نجات دادی. تو ما را از چاه جاهلیت خارج ساختی. ما را به سر منزل مقصود رساندی، اجر و مزد رسالت تو چیست؟ برای خشنودی شما چه کنیم؟! 🔹فرمود: من اجر و مزدی از شما نمیخواهم، فقط ...! دوستی و پیروی از آنها شما را نجات خواهد داد، و را از خود به یادگار می‌گذارم. 🔸ایستاده بود مقابل درب خانه دخترش. او که سیده نساء عالمیان است. دستها را بر سینه نهاد و فرمود: " " 🔹بارها این عمل را تکرار کرد آنقدر گفت تا اهل بیت را بشناسند، تا راه را اشتباه نروند. فرمود: پاره تن من است، هر کس او را بیازارد من را آزرده و... امتش این کلمات را می‌شنیدند و برای هم بازگو می‌کردند. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🔸امتی که در عمل به مستحبات از هم پیش می‌گرفتند اما... پس چه شد که..... نیمه‌های شب به همراه ولی زمان خود امیرمؤمنان (علیه‌السلام) راه افتادند بر در خانه مهاجر و انصار رفتند با آنها اتمام حجت کردند. مگر نبودید در مگر بیعت نکردید مگر.... چه جوابی داشتند؟!... 🔹مگر دنیا طلبی و عدالت خواهی در یک دل جمع میشود به راستی اگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اینقدر سفارش خود را نکرده بود چه میکردند؟! یا اگر میخواستند (س) را اذیت و آزار نمایند مگر پیش از این میتوانستند؟ در دوران رنج و غم فراق پیامبر، باز هم مادر سادات را آزردند. 🔸به (ع) عگ می‌گفتند: به همسرت بگو یا روز گریه کند شب آرام باشد یا شب گریه کند و.... ای بی وفا مردم مگر چقدر از دوران (ص) گذشته بود. مگر پاره تن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با شما چه کرده بود!؟ مگر... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🔹و اکنون سالهاست که از آن دوران گذشته، اما هرکس پا به میگذارد سؤالی با خود دارد: ، کوثر قرآن، تنها دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) کجاست...؟؟ 🔸سالهاست که غاصبین ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) با این سؤال مواجه هستند چرا مزار فاطمه (علیها السلام) مخفی است. مگر مزار بیشتر صحابه و حتی تابعین مشخص نیست. پس چرا تنها دختر پیامبر خواسته بود قبرش مخفی بماند. 🔹و اکنون بیش از قبل این سؤال ذهن هر پرسشگر را به خود میخواند که براستی فاطمه چه بود؟ چرا او را آزردند چرا خواسته بود بماند. چرا؟... 🔸براستی عصمت کبرای الهی پرچمی است که تا ابد برافراشته خواهد ماند. تا زمانی که عزیزش از پرده خارج شده و انتقام مظلومیت او را بستاند ان‌شاءالله. 🔺شادے دل (س) صلوات ⇩↯⇩ ✍ "گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادے" ✾||➼‌┅═🕊═┅┅───┄ 🇮🇷 🇮🇷 🔰 iD ➠http://t.me/BanoZeinab تلگرام 🔰 iD ➠eitaa.com/rastakhiz313 ایتا
°•|🌿🌹 : ۱۳۳۴/۶/۵ : مشهد : ۱۳۶۵/۹/۲۳ : مهران - قلاویزان 🔺فرمانده طرح و عملیات
رمانهای رستاخیز
°•|🌿🌹 #شهید_غلام‌محمد_نیک‌عیش #سردار #ولادت : ۱۳۳۴/۶/۵ #محل_تولد : مشهد #شهادت : ۱۳۶۵/۹/۲۳ #محل_شها
🔹🔹🔷💠🔷🔹🔹 💢 🔴 ◽️در منطقه حمیدیه، شب بچه‌ها به آقای نیک‌عیش اعتراض کردند. آقا، نیروهای عراقی عقب‌نشینی میکنند، شما چرا دستور حرکت به جلو را نمیدهید؟!! ◽️ایشان گفت: یککم صبر کنید تا ببینید چه میشود بعد حرکت میکنیم. ◽️توقف تا صبح ادامه یافت. صبح به قدرت خدا باران آمد مینهای کاشته شده دشمن نمایان شد. آقای نیک عیش با دیدن این صحنه گفت: نگاه کنید؛ اگر دیشب حرکت میکردیم همه کشته میشدیم. حالا وسایلتان را جمع کنید، و به هر جا که میخواهید بروید. 🇮🇷 🇮🇷 🔰 iD ➠http://t.me/BanoZeinab تلگرام 🔰 iD ➠eitaa.com/rastakhiz313 ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمانهای رستاخیز
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_مجنون_من_کجایی؟ ══🍃💚🍃══════ #قسمت_دوازدهم_و_سیزدهم راوی👈رقیه دو روز پیش ح
؟ ══🍃💚🍃══════ فکرم عجیب درگیر بود آقای محمدی رو خیلی وقت بود میشناختم شاید، از دوران دبیرستان، پسر خوبی بود😊 چرا بدون فکر گفتم نه من چمه خدایا 🤔🤔☹️☹️ خوابم نمیبرد از بس غلط زده بودم روانی شدم رفتم تو حیاط وضو گرفتم🍃 خونه ما آپارتمانی نبود برای همین راحت بودیم همیشه یه فرش تو حیاط پهن بود قامت نماز شب بستم ؛ ۱۱ رکعت نماز عاشقی بود بعدش زیارت عاشورا خوندم🍃 نمیدونم چرا دلم خاست همون جا تو حیاط بخوابم😴 رفتم اتاقم گوشی و بالش و پتو برداشتم، أأأ خیلی وقت بود تلگرامو چک نکرده بودم شاید ده روز خخخخ ده روز خیلیه 😳😳 خوب اول بذار پروفایلم و عوض کنم اووووم 🙄🙄🙄 آهان این عکس شهید زین‌الدین خیلی قشنگه من شهید زین‌الدین و دوست داشتم 😍😍 فردا صبح باید معراج الشهدا رو سیاه پوش کنیم؛ تا محرم فقط ۲روز مونده؛ أأأ فرحناز ۱۰روز پیش پیام داده که عقدشه، برم منم ک چقدر رفتم الان منو دار میزنه🔫 ساعت گوشی و نگاه کردم😱😱😱😱خاک عالم ۳ صبحه حالا اشکال نداره بذار پیام بدم -‌سلام عروس خانم فرحناز جونم 🙈🙈 این ده روز و داداشم تازه از سوریه اومده بود من نبودم. ارسالش کردم ؛ وییی هردو تیک خورد✅✅ فرحناز :🔪🔪🔪میکشمت اصلا قهرم اصلا بیخود چک نکردی اصلا دیگه دوست ندارم وایستا اگه به محمد هادی نگفتم عشقشو😍 اذیت کردی -وای کدوم محمد هادی ؟ فرحناز :خاک تو گورت محمدهادی مهدوی، آقاهمون ❤️❤️❤️ -بچه پرو در کل آقا مبارک باشه ما هم عروس دار شدیم👌😍 فرحناز : وای خاک تو سرت من و نمیدیدی بگیری 😁😁😁 حالا کی عروستونه؟ -حسنا کریمی فرحناز : وای عزیزمـ😍 فردا معراج الشهدا هر دوتون و میکشم خخخخخ مزاحم نشو شب بخیر🌙 بخابم عایا، ساعت ۳:۱۸ دقیقه است اذان ۵:۳۰ صبحه یکی عایا، بیدارم میکنه⁉️ خوابم برد😴 برای اذان حسین داداش منو بیدار کرد نماز که خوندم بازم خوابیدم 😊😊😊 ساعت ۹ بعداز صبحانه من و حسین و حسنا رفتیم معراج الشهدا برای سیاه پوش کردن وقتی وارد هئیت شدم دیدم خواهر رضا (محمدی) داره با خانم جمالی حرف میزنه یا امام حسین خودت کمکم کن🍃 بعد نیم ساعت رضا با چهره‌ای که توش ناراحتی موج میزد😔 وارد حسینه شد شنیدم عباس یکی از دوستامون بهش میگه : حتما قسمت نبود آقا مخلصتم خخخخ🙈🙈 یعنی خانم جمالی گفته نه😳 شب که رفتم خونه بعد از شام رفتم مزار شهدا🌷 قصدم مزار شهید خودم هاشم صمدی بود اما قلبم و پاهام منو به سوی مزار شهیدِ خانم جمالی برد «ابوالفضل ململی» گوشیم و از جیبم درآوردم و روی مداحی🎙 سپر حامد زمانی پِلی کردم آقا ابوالفضل به خدا عشقم پاکه واقعا واسه ازدواج💞 میخامش تو مرام ما بچه هئیتی‌ها نیست بی دلیل با نامحرم هم صحبت بشیم کمک کن بعد از یه ربع به سمت مزار پدر خانم جمالی راه افتادم شهید محمد جمالی🌷 سلام حاج آقا فردا مادرم زنگ میزنه☎️ منزلتون برای امرخیر، اما قبلش میخواستم دخترخانمتون و از شما خواستگاری کنم تا ساعت ۱۲شب مزار شهدا🌷 بودم وارد خونه شدم فهمیدم همه خوابن😴😴 دیروز صبح بعد از ماجرای سلام و علیک محمدی با خانم جمالی به هزار و یک مصیبت تونستم به خواهرم بگم که برای ازدواج💞 به خواهر حسین فکر میکنم زنگ بزنن خونشون زمانی که داشتم با خواهرم حرف میزدم فکر کنم از خجالت😥😰 ده بار مردم و زنده شدم آخرسرم خواهرم گفت حتما به مامان میگه امروز سر شام مامان یهو گفت مجتبی جان فردا زنگ میزنم☎️ خونه خانم جمالی اینا غذا پرید تو گلوم😮 از خجالت پیش پدرم آب شدم بعد از شام واقعا روم نمیشد تو خونه بمونم😥 هم اینکه دلم آرامش میخواست برای همین راهی مزار شهدا🌷 شدم الانم که ساعت یک نصف شبه واقعا خوابم نمیبره😔 پاشدم وضو گرفتم زیارت عاشورا خوندم بعدش حدود ساعت ۱:۳۰ بود قامت برای نماز شب بستم🍃 ساعت ۲:۴۵ دقیقه است بخوابم که صبح باید بریم معراج الشهدا رو سیاه پوش کنیم باید حتما با خانم جمالی هم صحبت کنم 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو............ش 🇮🇷 🇮🇷 🔰 iD ➠http://t.me/BanoZeinab تلگرام 🔰 iD ➠eitaa.com/rastakhiz313 ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ انتظارامام زمان باید همگانی بشه ♨️ میگه: دارم راحت زندگی میکنم دیگه امام زمان میخوام چیکار⁉️ #بفهمیم_نداریم😔 👤استاد #رائفی_پور و #دانشمند 🇮🇷 #کانال_روز_رستاخیز313 🇮🇷 🔰 iD ➠http://t.me/BanoZeinab تلگرام 🔰 iD ➠eitaa.com/rastakhiz313 ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ایرانی‌ها را از جنگ بترسان و پول بگیر! 🔸"هوشنگ امیراحمدی" فعال اپوزسیون مقیم آمریکا، که سابقه همکاری با شورای ملی ایرانیانِ آمریکا موسوم به نایاک را در کارنامه دارد، اقدام به افشاگری علیه این نهاد کرد. 🇮🇷 🇮🇷 🔰 iD ➠http://t.me/BanoZeinab تلگرام 🔰 iD ➠eitaa.com/rastakhiz313 ایتا
‼️چگونه طب اسلامی در ایران نابود شد؟ سیریل الگود یهودی : ما ۳۰۰ سال تلاش کردیم تا توانستیم طب ابن سینا را در ایران دفن کنیم. 🔷🔹 این سوال مطرح که اگر واقعا طب سنتی روش موثری برای درمان بسیاری از بیماری هاست، چرا در دوره ای از تاریخ، یک دفعه ترک شده است؟ آیا مردم نسبت به گنجینه ی علمی خود دچار فراموش کاری شده اند یا برنامه ی خاصی برای نابودی آن اجرا شده است ؟ 🔶🔸مطالعه ی کتاب «تاریخ طب در ایران» نوشته ی «دکتر سیریل الگود» پزشک سفارت انگلیس در دربار قاجار، حقایق تلخی را بر ما روشن می کند. 🔷🔹با خواندن کتاب «تاریخ طب در ایران» متوجه می شویم که استعمار اولین بار به وسیله ی طب خود وارد این مملکت شد و حذف طب سنتی، بنا به اعتراف سیریل الگود و سایر مورخین و اطبای غربی، حرکتی خزنده بود که طی ده ها سال تلاش و برنامه ریزی بی وقفه حاصل شد و جهت این حرکت نیز از بالا به پائین بود، یعنی ابتدا شاهان و شاهزادگان را متقاعد کردند ، بعد راه آموزش طب سنتی را مسدود و در نهایت مردم را مجبور به روی آوردن به طب شیمیایی کردند. 🔶🔸سیریل الگود در کتاب خود می گوید : «مبارزه با طب سنتی از زمان شاه عباس صفوی که مقارن با ورود کمپانی هند شرقی به ایران بود، در دستور کار قرار گرفت، لیکن به علت مقاومت مردمی هیات هایی که در زمان صفویه به ایران می آمدند توفیقی به دست نیاوردند.» 🔷🔹پزشک کمپانی هند شرقی در آن زمان فردی به نام FRYER بود. او در مورد این ناکامی می گوید: “این ها اصلا عادت ندارند با مطالعات و تحقیقات جدید پیشرفت کنند و از این جهت، با همان تعصبی که به مقدسات متمسک هستند ، به اصول طب خود چسبیده اند.” 🔶🔸این سخنان علاوه بر این که عصبانیت این پزشک از اعتقاد مردم به طب خود را نشان می دهد، بیانگر شدت اعتقاد مردم آن زمان به طب سنتی در حد باورهای مذهبی می باشد. 🔷🔹آیا اگر مردم که طبیعتا همیشه به سلامتی خود علاقه مندند، از طب سنتی خود نتیجه نمی دیدند و از آن راضی نبودند، چنین به آن پایبندی نشان می دادند؟ 🔶🔸بعد از دوران صفویه به دوران قاجار می رسیم. سیریل الگود در ادامه ی کتاب خود می گوید: «ویژگی مهم دوران قاجار، انتقال طب ابن سینا به طب هاروی و پاستور بود. هیات های نمایندگی که در این زمان به ایران می آمدند، اغلب پزشک بودند و به این ترتیب طب غربی به ملایمت و آهستگی در سنگرهای طب سنتی نفوذ کرد.» 🔷🔹از این سخنان، خزنده بودن و اینکه این حرکت یک حرکت جنگی و به قصد غلبه و تسلط فرهنگی بوده است، روشن می شود. واضح است که برای غلبه بر یک ملت باید آن را نسبت به داشته های خود دچار خود باختگی کرد و کدام خود باختگی از این بالاتر که یک ملت بپذیرد برای حفظ سلامتی و درمان خود محتاج به بیگانگان است؟ پس وقتی در این سنگر تسلیم شود، سایر سنگرها را راحت تر تخلیه می کند و دقیقا به همین علت است که هیات های نمایندگی غربی که به ایران می آمدند عمدتا از میان پزشکان انتخاب می شدند. 🔶🔸سیریل الگود زمانی این اعترافات را می گوید که اهداف استعمار در این مورد کاملا پیاده شده و کار از کار گذشته است. وی اظهار می دارد «بدیهی است که اکنون دور نمای طب به نحو محسوسی تغییر یافته بود. ۵۰ سال آموزش بوسیله ی اساتید خارجی، نسلی را پدید آورده بود که دید آنها کاملا با پدرانشان متفاوت بود. این نفوذ فرهنگ غربی به وسیله ی هیات های پزشکی در مراکز مختلف کشور تقویت شده بود و بزرگترین افتخار و اعتبار را در این مورد باید به این هیات ها داد. 🔷🔹سیریل الگود آن گاه وضع قانون منع طبابت سنتی را به عنوان آخرین میخ تابوت ابن سینا معرفی کرده و می گوید ⚠️“در سال ۱۹۱۱ وضع قانون طبابت بر اساس دیپلم و مدرک صورت گرفت که می گفت: هیچکس در هیچ نقطه از ایران حق اشتغال به هیچ یک از فنون طبابت را ندارد، مگر اینکه از وزارت معارف اجازه نامه گرفته یا تصدیق نامه از ممالک خارجه داشته باشد. 😳بدین ترتیب آخرین میخ تابوتی که حاوی جسد مرده ی طب سنتی بود کوبیده شد. سمت معلمی طب ابن سینا نیز منسوخ شد. تمام این اصلاحات نشان می داد که با سپری شدن دوره مجریان طب رازی و ابن سینا، روش های طبی منسوب به آنان نیز محکوم به فنا گردیده است. رسم دیرینه ی خدمت شاگردی نیز از بین رفت و حکیم ها دیگر نمی توانستند شاگردانی به سوی خود جلب و معلومات و تجربیات عملی خود را به آنها منتقل کنند. تمامی این پیشرفت ها به وسیله ی سیاست اروپا به شدت کنترل می شد. 🔷🔹آری این بود مختصری از حادثه ی نامیمونی که بر سر طب سنتی ما و مخصوصا حجامت رفته است. 🇮🇷 🇮🇷 🔰 iD ➠http://t.me/BanoZeinab تلگرام 🔰 iD ➠eitaa.com/rastakhiz313 ایتا
رمانهای رستاخیز
در سن‌۱۹‌سالگی‌ به خدمت سپاه پاسداران قدس همدان در آمد حس مسئولیت پذیری و سخت کوشی اش باعث اقتدار و درایت در فرماندهی اش بود☝️ و توانایی هدایت یک لشکر را داشت خیلی محکم و استوار در صحنه حاضر میشد بدون ترس و استرس و به نیروها دلگرمی میداد🌹و تسلط کامل بر زبان عربی داشت احترام بیش از حد به مادر و پدرش میزاشت👌 خوش رویی،گشاده رویی،مهربانی،غیرت و تعصب،متواضع و افتاده و هرگز اهل ریا نبودند و لبخند از روی لبانشان هرگز پاک نمیشد‌ 🌺 ارادت خاصی به حضرت زهرا سلام الله داشت به طوری که همیشه شروع صحبتش با این جمله بود:شادی قلب نازنین‌ حضرت زهرا سلام الله صلوات،صلوات،صلوات.✨❤️ سخت کوش و خستگی ناپذیر بود و میگفتند: اگر نشیم‌ میمیریم‌.😞 عاشق ولایت بود و حضور همیشگی چفیه او بر دوشش نشان از هم رنگی با مقام معظم رهبری داشت.✨ و سرانجام‌ در سن ۳۵سالگی در ۱۳۹۵/۸/۲۲ در اعزام آخر طبق گفته ی خود شهید(من با حضرت زهرا سلام الله قرار دارم)🕊 در حلب سوریه در اثر انفجار تله انفجاری به همراه دو تن از همرزمهایش دعوت حق را لبیک گفتند و به سوی خدا پرواز کرد و حسینی شد.🍃 🌹 🇮🇷 🇮🇷 🔰 iD ➠http://t.me/BanoZeinab تلگرام 🔰 iD ➠eitaa.com/rastakhiz313 ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمانهای رستاخیز
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ #شھید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت_بیستم_و_بیست‌ویکم ☎️یک روز عمران از شمال زنگ زد.
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ 💠 دعوت شده بود به یکی از روستاهای جاجرم. به مسجدی که مثل خود روستا کوچک بود. تک و توکی از مردم روستا آمده بودند. هیچ کدام محسن را خوب نمی شناختند. برایشان یک قاری بود مثل همه قاری هایی که توی تلویزیون های چهارده اینچی شان دیده بودند. سیستم صوتی خراب بود و دم به دم بوق می کشید. اصلا این سفر بی برنامه اتفاق افتاد. 🌺 محسن و همراهانش خسته راه بودند. قبل از اینکه محسن از پله های منبر بالا برود، یکی از همراهان بازویش را گرفت و با صدای بی رمقی در گوشش گفت : _ کوتاه بخون! باید زود بریم که استراحت کنیم. 🌟✨محسن چیزی نگفت. روی پله دوم منبر نشست. نیم ساعت تلاوت کرد. تلاوتی مثل بقیه تلاوت هایش در حرفه ای ترین محافل. 🔴 توی راه برگشت بهش گفتند : _لازم نبود اینقدر مایه بذاری! بندگان خدا روستایی اند. فرق بین تو رو با قاری های درجه بیستم و سی ام تشخیص نمی دن! 🔲🔻محسن گفت : _فرقی نمی کنه. برای من همین که یک نفر نشسته باشه کافیه که سنگ تموم بذارم .... مدتی بود مامان نمی دید محسن برای نماز صبح وضو بگیرد. عجیب بود. ‼️ محسن بچه کار درستی بود. در وعده های دیگر صدای اذان که بلند می شد به پر و پای دیگران هم می پیچید. 🍁🍂 از کمر می گرفت و بلندشان می کرد می برد تا وضو بگیرند. اما برای نماز صبح ... مامان نگران شده بود. صبح ها می رفت پشت در اتاق محسن. چند ضربه به در می زد و برای نماز صدایش می زد.📿 صدای خواب آلود محسن می آمد که می گفت : _خوندم مامان!🌺 نمی توانست سر از کار این بچه در بیاورد. ندیده بود محسن بیاید وضو بگیرد. تا اینکه بابا، یک بار نصف شبی سرد، سر زده بود به اتاقش، دیده بود محسن کنج اتاق تاریک نشسته و نماز شب می خواند.☺️ از دیدن بابا هول کرده بود. التماس کرده بود ماجرا را به مامان نگوید.🙏 می ترسید مامان از فرط دوست داشتن این را بردارد به همه بگوید. بابا ماجرای نماز شب را توی دلش نگه داشتو بعد از محسن آن را رو کرد.🕊💔 با شنیدن این خبر شادی و غم باهم توی دل مامان اوج گرفت. تازه فهمید آن صبح هایی که محسن می گفت نمازش را خوانده، سحر ها پنهانی می رفته توی حیاط، وضو می گرفته و آهسته می رفته به اتاقش ... ✨🌿 ادامه دارد... 🇮🇷 🇮🇷 🔰 iD ➠http://t.me/BanoZeinab تلگرام 🔰 iD ➠eitaa.com/rastakhiz313 ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 👤 استاد - « داستان گردن زدن یهودیان به دست امام علی علیه السلام » 🌐 دانلود با کیفیت های مخلتف 👇 masaf.ir/Raefipour/post/32119 🇮🇷 🇮🇷 🔰 iD ➠http://t.me/BanoZeinab تلگرام 🔰 iD ➠eitaa.com/rastakhiz313 ایتا
🌹 مهریــہ‌ام یک جلـــد بود و سہ تا !!😳 عقدمان خیلے ســاده بود، یک ماه بعد هم کردیم. دو سه روز رفتیم مشھـــد پابوس علیه السلام... بار اولے که رفتیم ،حسین نگاهی به من کرد و گفت: "خانـــوم، یه دعایی بکنم شما بگی☺️. خندیدم!😂 - تا چـہ دعایـے باشہ؟🤔 - حالا تو کارت نباشہ.😉 - خب هر چـے شما بگید.😊 . دست‌هایش را گرفـت سمـت ! رو به گنبــد طلاےامام رضا علیـہ السلام! "اللـہم الرزقنا توفیق شـہـاده فـے سبیلک" 💚 🌺 🇮🇷 🇮🇷 🔰 iD ➠http://t.me/BanoZeinab تلگرام 🔰 iD ➠eitaa.com/rastakhiz313 ایتا