eitaa logo
🌹 رستاخیز کلمات 🌹
197 دنبال‌کننده
28 عکس
14 ویدیو
0 فایل
🔸 رستاخیز کلمات🔸 🌷گزیده ابیات آیینی و اخلاقی از شاعران کهن و معاصر با تفکیک موضوعات و نام شاعران🌷 @rastakhizekalamat
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها نه دل شکسته با گریه و شور یا ندبه کنان باد صبا وقت عبور برداشته رو به آسمان دست دعا گلدسته ی جمکران به منظور ظهور
سرش به سنگ ملامت خورد چو موج خروشان فروخت آنکه غمت را شبیه روضه فروشان تو را نوشته و خوانده، چه جوهری که چکانده به گریه گفته ام ای خوش قریحه! طبع تو جوشان! شفاست تربت تو، گفت هر که را که مریض است نخست تربت، اگر نیست چای روضه بنوشان سر از سرای تو پیچم اگر به حفظ سلامت بپیچ گوش مرا ای امیر حلقه به گوشان بدون ماه محرم نخواه زنده بمانم اگر سیاه نشد بر تنم سپید بپوشان!
📜 تیزهوشی صاحب بن عبّاد ✒️ مرحوم شیخ‌بهایی در کشکول خویش می‌نویسد: صاحب‌بن‌عبّاد، حرف «راء» را به شیوایی و فصاحت تلفظ نمی‌کرد و این عیب را از دیگران پنهان می‌ساخت. فخرالدوله دیلمی -که صاحب، وزیر اعظم او بود- یک روز به یکی از منشیان امر کرد متنی را تهیه کند تا بر سنگی بنویسند و حوالی چاهی که از برای عابران حفر شده بود، نصب کنند. از آنجا که خواندن و تصحیح نوشته‌های دولتی بر عهده‌ی صاحب بود و منشی نیز بر جاه و جلال صاحب نزد فخرالدوله رشک می‌برد، شیطنتی کرد و در نوشته‌ی خود کلماتی را گنجاند که تماماً دارای حرف «راء» بود، تا شاه از عیب صاحب اطلاع یابد و صاحب، نزد دیگران بور و خفیف شود! لذا چنین نوشت: اَمَرَ اَمیرُالاُمَراءِ اَن یُحفَرَ فِی الطَّریقِ بِئرٌ لِیَشرِبَ مِنهُ الصّادِرُ وَ الوارِدُ، حُرِّرَ فی شَهرِ رَمِضان. [یعنی: پادشاه فرمان داد چاهی در این مسیر حفر شود تا عابران از آن آب بنوشند. این مطلب در ماه رمضان قلمی شد.] نوشته را نزد صاحب آوردند تا در حضور فخرالدوله و روسای دولت، با صدای بلند قرائت کند و در صورت لزوم، عبارات آن را حک و اصلاح کند. صاحب، تا نگاه به نوشته انداخت، با تیزهوشی خود، شیطنت منشی را دریافت و فهمید که وی درباره‌ی او حیله‌ای اندیشیده است؛ لذا بالبداهه، تمام کلمات نوشته را به کلماتی مرادف -که بدون حرف «راء» بود- برگرداند و چنین خواند: حَکَمَ حاکِمُ الحُکّام اَن یُعمَلَ فِی‌السَّبیلِ قَلیبٌ لِیَنفَعَ مِنهُ الغادی و البادی. کُتِبَ فی اَیّامِ الصّیام! منشی بیچاره خجل شد و اقدام وی، افتخاری نو برای صاحب آفرید! 🔗🔗🔗 منبع: (ذوق لطیف ایرانی. جلد اول پیش‌ پرده. صفحه ۵۱-۵۲)
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 وی جملۀ خلق را ز بالا و ز پست آورده به فضل خویش از نیست به هست بر درگه عدل تو چه درویش و چه شاه در خانۀ عفو تو چه هشیار و چه مست 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 از بار گنه شد تن مسکینم پست یا رب چه شود اگر مرا گیری دست گر در عملم آنچه ترا شاید نیست اندر کرمت آنچه مرا باید هست 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🌹🔹🌹🔹🌹🔹🌹 آنی تو که حال دل نالان دانی احوال دل شکسته بالان دانی گر خوانمت از سینهٔ سوزان شنوی ور دم نزنم زبان لالان دانی 🌹🔹🌹🔹🌹🔹🌹
عَقِـمَـتْ فَلَـمْ تَلِدِ الْحَرائِرُ مِثـلَهُ بَلْ قَدْ عَقِـمْنَ فَلَمْ يَـلِدْنَ کَقَنْبَرِ نه تنها زنان آزاده از به دنیا آوردن مانند امیر المؤمنین علیه السلام عاجزند که حتی از آوردن مانند قنبرِ او نیز عقیم‌اند. قصیده کراریه _ مرحوم (ت : ۱۲۲۰ ق) چه قبح است این که می گویند کس حیدر نخواهد شد!!؟ مؤدّب باش و گو دیگر چنان قنبر نمی آید
🌹🔹🌹🔹🌹🔹🌹 ای دل، تویی و من، بنشین کژ، بگوی راست تا ز آفرینش تو جهان آفرین چه خواست؟ گر خواب و خورد بود مراد، این کمال نیست ور علم و حکمتست غرض، کاهلی چراست؟ 🌹🔹🌹🔹🌹🔹🌹
🌺🔸🌺🔸🌺🔸🌺 گر بر سر نفس خود امیری، مَردی بر کور و کر ار نکته نگیری، مَردی مَردی نَبُوَد فتاده را پای زدن گر دست فتاده‌ای بگیری، مَردی 🌺🔸🌺🔸🌺🔸🌺
🔸چند بیت از شاعر هندو متخلص به سرمست: در جواب دعوتت همگام و همدل گشته ایم صد صف از هندو به یاری تو آمد، یا حسین! کربلایت را چه می شد گر ببینم، کاش! کاش! لااقل ما را بخوان روزی به مشهد، یا حسین! هندوی هندم ولی در دل شهادت داده ام هست ذکرم یا علی و یا محمد، یا حسین!
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹 طفل می گرید چو راه خانه را گم می کند چون نگریم من که صاحبخانه را گم کرده ام 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
🌷مناظره دیگ و تابه از پروین اعتصامی که در آن تابه با طعنه، سیاهی و عیوب دیگ را به رخش می کشد. بخشی از حرف های تابه: بکنج مطبخ تاریک، تابه گفت به دیگ که از ملال نمردی، چه خیره سر بودی ز دوده، پشت تو مانند قیر گشته سیاه ز عیب خویش، تو مسکین چه بیخبر بودی 🔹و بخشی از پاسخ دیگ: نظر به عُجب، در آلودگان نمی کردی به دامن سیه خود، گرت نظر بودی من از سیاهی خود، بس ملول میگشتم اگر تو تیره‌دل، از من سپیدتر بودی