eitaa logo
🌹 رستاخیز کلمات 🌹
197 دنبال‌کننده
28 عکس
14 ویدیو
0 فایل
🔸 رستاخیز کلمات🔸 🌷گزیده ابیات آیینی و اخلاقی از شاعران کهن و معاصر با تفکیک موضوعات و نام شاعران🌷 @rastakhizekalamat
مشاهده در ایتا
دانلود
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : ما مِن شابٍّ يَدَعُ للّه ِِ الدنيا و لَهوَها و أهرَمَ شَبابَهُ في طاعَةِ اللّه ِ إلاّ أعطاهُ اللّه ُ أجرَ اثنَينِ و سَبعينَ صِدِّيقا .[مكارم الأخلاق : 2/373/2661 .] پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هيچ جوانى نيست كه دنيا و خوشيهاى دنيا را به خاطر خدا رها كند و جوانيش را در راه طاعت خدا به پيرى رساند ، مگر اين كه خداوند پاداش هفتاد و دو صدّيق را به او عطا فرمايد 🔹طاعت خدا در جوانی🔹 از چشمۀ نور، ساغری پُر مِیْ کن تجلیلِ بهار عمر، قبل از دِی کن خواهی که شوی بندۀ محبوب خدا در طاعت او جوانی‌ات را طی کن
ز غربال بد و خوب قیامت می شود فارغ همانکه خوب و بد را کرد با دقت الک اینجا کبود از سیلی ایام اگر گشتی مبارک باد که از فرط کمال خویش دارد میوه لک اینجا بتابد آفتاب صبح محشر از گریبانش کسی که نام حیدر را کند بر سینه حک اینجا
ای شده سوختهٔ آتش نفسانی سالها کرده تباهی و هوسرانی دزد ایام گرفتست گریبانت بس کن این بیخودی و سر به گریبانی تا به کی کودنی و مستی و خودرائی تا به کی کودکی و بازی و نادانی دست تقوی بگشا، پای هوی بربند تا ببینند که از کرده پشیمانی با خبر باش که بی مصلحت و قصدی آدمی را نبرَد دیو به مهمانی تا زبونِ طمعی هیچ نمی اَرزی تا اسیرِ هوسی هیچ نمیدانی خانگی باشد اگر دزد، به صد تدبیر نتوان کرد از آن خانه نگهبانی اژدهای طمع و گرگ طبیعت را گر بترسی، نتوانی که بترسانی زنده با گفتن پندم نتوانی کرد که تو خود نیز چو من کشتهٔ عصیانی گاه از رنگرزانِ خُمِ تزویری گاه بر پشتِ خرِ وسوسه پالانی دیده بگشای، نه اینست جهان بینی کفر بس کن، نه چنین است مسلمانی ظاهرست این که بد اُفتی چو شوی بدخواه روشنست این که برنجی چو برنجانی
🌹🔹🌹🔹🌹🔹🌹 اگر خواهی هوای سیر نه طاق معلّا را فراتر نِه ز مرز خواهش نفس دنی پا را به تقوا کوش لیک آن سان نه کز رنگ و سیه کاری سیه سازی به سان صفحهٔ دل روی تقوا را 🌹🔹🌹🔹🌹🔹🌹
هزار توبه نمی سوخت در حرارت نفس اگر در آمده بودیم از اسارت نفس بپرس از همه ی عارفان، بگو در چیست کمال آدم اکر نیست در طهارت نفس؟
نبری گمان که یعنی به خدا رسیده باشی تو ز خود نرفته بیرون به کجا رسیده باشی سرت ار به چرخ ساید نخوری فریب عزت که همان کف غباری به هوا رسیده باشی
گر نخواهی سازَدَت در بزم بی‌مقدار حرف تا توان خاموش گردیدن مزن بسیار حرف حرفِ حق خوب است اما صرفه در گفتار نیست کرد آخر در جهان منصور را بر دار حرف رفت سر برباد از بسیار گفتن خامه را رَحم اگر بر خویشتن داری مزن بسیار حرف
زدست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
ای دل اسرار خدا سالک فانی دانست گر تو فانی شوی این راز توانی دانست من شدم پیر ز عصیان و کنون زهد چه سود؟ ای خوش آن کو ره طاعت به جوانی دانست
اگر لذت ترک لذت بدانی دگر شهوت نفس، لذت نخوانی
هیچ فردی در پی اصلاح خوی خویش نیست هر که را دیدیم در آرایش روی خودست