eitaa logo
🌹رستگاران 🌹
553 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
12 فایل
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … دوستان عزیز برای اشتراک گزاری خاطرات وتصاویرگرانقدر شهدا به آیدی زیر مراجعه کنید @Malek53 درصورت تمایل تبادل انجام میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 🍀 🍀 امروز برابر است با : 🗓 27 شهریور 1402ه.ش 🗓 2 ربیع الاول 1445 ه.ق 🗓 18 سپتامبر 2023 میلادی 🌸 ذڪر روز 🌸 ای برآورنده ی حاجت ها 🔸صفحه 24 🔸جزء 2 جهت سلامتی و و هدیه به روح بگذارید👇👇 @rastegarane313
لا غائبَ أقرَبُ مِن المَوتِ هيچ غايبى نزديكتر از مرگ نيست 📚 ميزان‌الحكمه ، ‌جلد11‌ ، صفحه92 بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 💐 مسئولین سعی کنند با مردم برخورد اسلامی داشته باشند و مردم را جذب کنند و مسائل و مشکلات آنها را حل کنند که یکی از بهترین عبادات ، خدمت به مردم است . 🌹 🕊 🌹 🌹 بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 نزدیک عملیات بود ، می دانستم دختر دار شده یک روز دیدم سر پاکت نامه از جیبش زده بیرون . ؟؟؟ گفت: عکس گفتم: بده ببینمش : خودم هنوز ندیدمش گفتم: چرا؟؟؟ گفت: الان موقع می ترسم مهر و کار دستم بده بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀 رزمنده‌ها را عاشقـــــانه دوست داشت و گاه اين عشق را جور‌ی نشان می‌داد كه انسان حيران می‌شد. يك شـب تانك‌ها را آماده كرده بوديم و منتظـــــر دستـور حركــــت بوديم . من نشسته بودم كنار برجــــك و حواسـم به پیرامونمـــــان بود و تحركاتـــــی كه گاه بچه‌ها داشتند . يك وقت ديدم يك نفـــر بين تانك‌ها راه می‌رود و با سرنشيــن‌ها گفت و گوهای كوتاه می‌كند . كنجكـــــاو شدم ببينم كيست. مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنـــــار تانكـــــی كه مـن نشسته بودم رويــش . همين كه خواستم از جايم تـــــكان بخورم ، دو دستـــــی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيــــد . گفت : به خدا سپردمتون ! تا صداش را شنيدم ، نفسم بريد . گفتم : ؟ گفت: هيـــــس ؛ صدات در نياد ! و رفـــت سراغ تانک بعدی بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 ‍ حاجی حواسش به همه چیزبود؛ ازمحتوای سخنرانی و مداحی‌ها و نماز جماعت‌ها ی ظهرعاشورا و تاسوعا گرفته ، تا گذاشتن چند نفر مأمور جهت جفت کردن کفش‌های عزاداران و گرفتن اسفند دم در و دقت در توزیع صبحانه وغذای ظهرعاشورا و تاسوعا که به بهترین شکل انجام شوند. نگران سربازها هم بود. به تداخل نداشتن برنامه‌ها باساعات کاری و تعطیل نشدن امور اداری لشکرهم تأکید می‌کرد .مهم‌تر ازهمه، برگزاری نماز جماعت ظهر تاسوعا و عاشورای هیأت‌ ها درتکیه و خیابان‌های اطراف بود. یاد گریه‌هایش بخیر . همیشه شانه‌هایش چنان می‌لرزید که آدم به یاد گریه‌های حضرت امام(ره) می‌افتاد . مثل یک مادر فرزند ازدست‌داده، یا زهرا (س) یا زهرا (س) می‌گفت. حاجی ارادت ویژه ‌ای به بی‌بی داشت. در نمازها هم اینگونه بود . دیگر نبود . حواسش به توزیع صبحانه هر روز و غذای روزهای تاسوعا و عاشورا بود . شاید او هم مثل من خاطرات خوبی در کودکی از توزیع غذای امام حسین (ع) نداشت . یادم نمی‌ رود با این ‌که بسیار دوست داشتم، به ‌دلیل برخورد بد بعضی از بزرگ‌ترها، خجالت می‌کشیدم از غذای امام حسین (ع) بخورم. اما دراین مجلس اینگونه نبود، حاجی مثل پدر، مراقب همه بود؛ به‌ ویژه کوچک‌ترها . همه می‌نشستند و خادمان غذا را پخش می‌کردند. خودش هم این دو روز با پای برهنه و لباس‌های خاکی، این طرف و آن طرف می‌دوید و نظارت می‌کرد. او خادم واقعی آقا بود. این دو روز، هیأت‌های مذهبی از سراسر اصفهان در خیمه ‌ی عزاداری حضرت امام حسین (ع) در لشکر ۸ نجف اشرف شرکت می‌کردند و به نوبت و نظم خاص عزاداری می‌کردند. حاجی می‌گفت : ما سپاهی‌ها و رزمنده‌ها باید با برگزاری این مراسم‌ها ، ضمن انتقال پیام این حماسه، زیبایی‌ها را نشان بدهیم و آفت‌ها یی که گاهی در این‌گونه مراسم‌ها هست را ازبین ببریم. باید تمام امکانات درهرچه بهتر و باشکوه برگزارشدن این مراسم به‌ کارگرفته شود.» و این بود که یکسال نشده ، هیأت در کل استان مطرح شد و سال‌ها ی بعد جمعیت بیش‌تری شرکت ‌کردند. حاجی همین رویه را نیز در نیروی هوایی ادامه داد و حسینیه‌ ی حضرت فاطمه زهرا (س) که درکنار ۵ شهید گمنام است، یادگاری است از آن مرد بزرگ. شادی روح و بگذارید👇👇 @rastegarane313
🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹 برای شدن ... لازم است ... بہ خدا رسیدن ... ڪشتن نَفس ... تَهذیب ... تا نشویم ... نمے شویم ... شادی روح و بگذارید👇👇 @rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠امروز ۲۷ شهریور ۱۴۰۲ مصادف است با ۲ ربیع الاول 📿ذکر روز دوشنبه : یاقاضی الحاجات ذکر روز دوشنبه موجب کثرت مال می‌شود. 💐 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات بگذارید👇👇 @rastegarane313
💐مادر شهید اغتشاشات ۱۴۰۱: آشوبگران تیر به گلوی علی‌اصغرم زدند 📎https://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/3284 مادر شهید اغتشاشات ۱۴۰۱ می‌گوید: بعد از شهادت پسرم وقتی پیکرش را دیدم، گفتم مادر برایت بمیرد، تو هم مثل علی‌اصغر امام حسین(ع) تیر به گلویت زدند. بگذارید👇👇 @rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حکایت خیلی‌ها تو اغتشاشات، مثل این بابا بود!😂😂 همينقدر گیج و منگ! همینقدر ساده! اصلا نمی‌دونه بازیچه دیگران قرار گرفته.. بگذارید👇👇 @rastegarane313
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑نوحه غافل گیر کننده و اعتراضی به برخی مسئولان و آقازاده های آنها، در یادواره شهدا که برخی حاضران از شنیدن آن جا خوردند! @rastegarane313
🩸تازه داماد شهید پوریا خوشنام 🔹 شهید دوم ترور کور بزدلان مخل امنیت در نورآباد ممسنی بگذارید👇👇 @rastegarane313
📸آیین رونمایی و تحویل کتاب درسی تفحص شده به وزارت آموزش ‌و پرورش این کتاب درسی در تاریخ ۱۱ مرداد ماه سال ۱۴۰۲ در جریان تفحص شهدا در منطقه شلمچه عراق کشف شد که امروز طی مراسمی با حضور وزیر محترم آموزش و پرورش، توسط سردار ناصر سعیدی جانشین فرماندهی کمیته جستجوی مفقودین به این وزارتخانه تحویل داده شد. بگذارید👇👇 @rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداکنه با بی تفاوتی هامون و ترک امر به معروف شرمنده شهید محمدی ها و خلیلی ها نشیم😔 ❤️ 🥀 بگذارید👇👇 @rastegarane313
🔸چهلمین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔹 نمی‌توانم از حسین پورجعفری نام نبرم که خیرخواهانه و برادرانه مرا مثل فرزندی کمک می‌کرد و مثل برادرانم دوستش داشتم. از خانواده ایشان و همه برادران رزمنده و مجاهدم که به زحمت انداختمشان عذرخواهی می‌کنم. البته همه برادران نیروی قدس به من محبّت برادرانه داشته و کمک کردند و دوست عزیزم سردارقاآنی که با صبر و متانت مرا تحمل کردند @rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر شهید مدافع امنیت بسیجی یاسر شجاعیان : بابام گفت شب میاد میبرمت شهربازی ولی نیومد بگذارید👇👇 @rastegarane313
وسط جبهه بهش گفتم بچه! الان چه وقتِ نماز خواندنه؟ گفت: از کجا معلوم دیگه وقت کنم و شروع کرد نماز خواندن .... السلام‌علیکم‌ورحمة‌الله‌وبرکاته را که گفت یک خمپاره آمد و بُردش .... بگذارید👇👇 @rastegarane313
‍ روایت حبیبِ گردان بلال 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
‍ روایت حبیبِ گردان بلال شاید مُسِن ترین رزمنده گردان بلال بود. ۵۶ ساله.  برای اعزام به او گفته بودند باید بروی تدارکات و پشتیبانی. نمی گذاشتند توی عملیات باشد. بد جوری ناراحت شده بود و بهش برخورده بود. گفت: «با هر کس که گفتید مسابقه می دهم! اگر کم آوردم آنوقت بگویید در عملیات شرکت نکن! » بعد از اعزام نیرو برای عملیات کربلای ۴ در مقر گردان بلال در پادگان کرخه (پروژه) مستقر بودیم. قرار شد اسامی تک تک نیروهایی را که توانایی های مختلف عملیاتی و سابقه ی شرکت در عملیات های قبلی را دارند یادداشت کنم و به فرماندهی بدهم. به تک تک نیروهای گروهان قائم سر می زدم و شرح حالشان را می پرسیدم و اسامی را یادداشت می کردم. رسیدم به مشهدی محمد! نگاهی به سر و رویش و موهای سفیدش انداختم. نیاز به پرسش و پاسخ نبود. به خاطر سن و سالش صلاح نبود توی عملیات باشد. موضوع را که فهمید ناراحت شد و خودش را به من رساند و گفت: «اسم من را هم بنویس!»کم کم حرف هایش رنگ التماس گرفت و وقتی اصرارهایش با انکارهای من روبرو شد ، شروع کرد به قسم دادن! کمی دلم لرزید، اما باز کوتاه نیامدم. رضایت نمی دادم و او همچنان قسمم می داد. دستش را گذاشت روی شانه ام و گفت: «فکر نکن پیر و ناتوان هستم و شب عملیات دست و پاگیرتان می شوم! نه! اصلاً اینطور نیست! من چندین عملیات قبل از این هم بوده ام!  تجربه دارم! اصلاً تا هر کجا که گفتی می دَوَم!» و باز هم اصرار و اصرار و اصرار. امیر پریان(شهید) آمد و برایش پادرمیانی کرد و گفت بگذار مشهدی محمد هم در عملیات باشد! با پادرمیانی امیر، بالاخره حرفش را به کرسی نشاند و ماند توی گروهان قائم . توی صبحگاه بهتر از جوان ها می دوید و پا به پایشان می‌آمد. طبق قولی که داده بود، واقعاً کم نمی آورد. شب قبل از عملیات کربلای۴ در فرودگاه آبادان گفت که خواب پیامبر ﷺ را دیده است. همانجا بود که فهمیدم مشهدی محمد آسمانی می شود. تصویر آخرین باری که دیدمش هنوز پیش چشمانم است. به گفتن نمی آید آنچه دیدم. توصیفش و تصویر کردنش جگر آدم را کباب می کند. کنار یک دیوار بلوکی در جزیره سهیل. ترکش بزرگی به پشت سرش خورده بود و پوست سر و صورتش مثل یک ماسک ضد شیمیایی افتاده بود روی زمین! ( شاید این تصاویر را نباید گفت و نوشت، اما این ها حقایقی است که اگر نگوییم به تاریخ بدهکار می‌شویم) پیکرش همانجا ماند تا بعداز ۱۲سال به همراه تعداد زیادی از بچه‌های کربلای۴ در ماه محرم سال ۱۳۷۷ به شهر برگشت. باز هم نشان داد که از جوانان گردان کم نمی آورد و پا به پای آنان می تواند بدَوَد. شهید محمد محمدی قلعه عبدشاهی متولد ۱۳۰۹ در مورخ ۴ دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای۴ و در جزیره سهیل به شهادت رسید و پیکر پاک و مطهرش اردیبهشت ماه ۱۳۷۷ به شهر و دیارش برگشت و در گلزار شهدای اسحاق ابراهیم به خاک سپرده شد. روحش‌شاد‌باصلوات بگذارید👇👇 @rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کی گفته من بابا ندارم... کی گفته من بی کس و کارم... آه فرزند شهید، برای نابودی تمام آنها، کافیست... بگذارید👇👇 @rastegarane313
از سر کار که آمد، کارتن بسته تلویزیون رنگی وسط اتاق بود و بچه‌ها لحظه‌شماری می‌کردند که پدر بازش کند. اهدایی یکی از مقامات بود. رسیده نرسیده نشست با بچه‌ها به بازی. گرما‌گرم بازی که بودند بهشان گفت:  بچه‌ها! الان بچه‌هایی هستند که نه پدر دارند نه تلویزیون رنگی. شما که پدر دارید بگذارید تلویزیون را بدهیم به آن‌ها.🤍 ساعتی بعد صدای خنده و بازی بچه‌ها با پدر و تلویزیون سیاه‌سفید‌شان در هم آمیخته بود. از کتاب "آسمان" شهید بگذارید👇👇 @rastegarane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 شهیـدان اُلـگـویـند ... 🔰 رهبر معظم انقلاب، در دیدار خانواده‌های شهداء فرمودند: این‌ها همه الگویند. جوان احتیاج به الگو دارد. این‌ها الگوهای زنده‌ی کشور ما و جوان‌های ما محسوب می‌شوند. بگذارید👇👇 @rastegarane313
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یاد باد آن روزگاران یاد باد یاد جبهه ها یاد دفاع مقدس ارسالی از اعضاء شادی روح و و سلامتی رزمندگان 8 سال دفاع مقدس بگذارید👇👇 @rastegarane313