📌 «به کجا چنین شتابان..!!» 🔹 هر جور فکر میکنی بهم نمیخوره!! در شب عملیات بودن این صحنه شکی نیست ، ولی شک و تردیدی نمی‌بینی! ◇ مرگ در نزدیک‌ترین مختصات زمانی آنان قرار گرفته ولی ترسی نمی‌بینی! ◇ در این طراز سنی ، میل به جوانی با همه جذبه‌هایش جوانه می زند ولی میلی نمی‌بینی! ◇ چرا ما در چنین معادلاتی سر درگم و متفاوتیم؟ #شب‌های‌عملیات #جبهه #حمله #کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313

🥀💐🕊🌸🕊💐🥀 #خاطرات_شهدا #شهدا #عفاف #حجاب #خانم_موسوی یکی از #پرستاران دوران #دفاع_مقدس ، از میان همه ی تصویر های آن روزها ، یکی را که از همه ی آن ها در ذهنش پر رنگ تر است، اینچنین روایت می کند : یادم می آید یک روز که در #بیمارستان بودیم، #حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از #بیمارستانهای صحرایی هم #مجروحین زیادی را به #بیمارستان ما منتقل می کردند. اوضاع #مجروحین به شدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکیشان خیلی بدتر از بقیه بود. رگهایش پاره پاره شده بود و با این که سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند، ولی #خونریزی شدیدی داشت. #مجروحین را یکی یکی به اتاق عمل می بردیم و منتظر می ماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم. وقتی که دکتر اتاق عمل این #مجروح را دید، به من گفت که بیاورمش داخل اتاق عمل و برای #جراحی آماده اش کنم. من آن زمان #چادر به سر داشتم . دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم #مجروح را جابه جا کنم . همان موقع که داشتم از کنار او رد می شدم تا بروم توی اتاق و #چادرم را دربیاورم ، #مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه #چادرم را گرفت و بریده بریده و سخت گفت: من دارم می روم که تو #چادرت را در نیاوری. ما برای این #چادر داریم می رویم... #چادرم در مشتش بود که #شهید شد. از آن به بعد در بدترین و سخت ترین شرایط هم #چادرم را کنار نگذاشتم. شادی روح #امام_راحل و #شهدا #صلوات #اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد #و_عجل_فرجهم #کانال_ما_رابه_اشتراک_ بگذارید👇👇 @rastegarane313