eitaa logo
راستی گستری
271 دنبال‌کننده
294 عکس
42 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 تعارف دروغین 🔻اسماء بنت عمیس می گوید: در شب 🌜عروسی عایشه، من با عده ای از زنان، عروس را به خانه رسول خدا (صل الله علیه وآله) بردیم. در خانه آن حضرت یک ظرف🍚 پر از شیر بود، پیامبر اکرم مقداری از آن شیر را نوشید،بعد کاسه را به طرف عایشه آورد تا بخورد. عایشه تعارف کرد و شیر را نگرفت،من به او گفتم: بگیر و دست رسول خدا را برنگردان. عایشه ظرف را گرفت و خورد. 🔺بعد حضرت فرمود :به زنان همراهت بده تا بخورند.من و دیگر زنان تعارف کرده گفتیم:میل نداریم. 🔻پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله)فرمود:گرسنگی و (تعارف) دروغ را باهم یکجا جمع نکنید.💎 🔺من گفتم :ای رسول خدا،اگر به چیزی میل داشته باشیم، اما تعارف کرده بگوییم میل نداریم، آیا این دروغ حساب می شود؟! 🔻حضرت فرمود:هر درروغی در نامه عمل انسان گفته شده،ثبت می شود،هرچند آن دروغ کوچک باشد. (محجه البیضاء،ج۵،ص۲۴۹.) 📚 🆔@rasti1
🍃🍃 روزی مردی👱 تازه مسلمان شده بود، به حضور امیرالمومنین علی علیه السلام آمد و 🔻گفت: یا امیرالمومنین، در اسلام کارهای بسیاری گناه محسوب می شود، ولی من توانایی ندارم تا از همه آن کارها دوری کنم، شما یکی از گناهان را معرفی کنید تا من آن را ترک نمایم. 🔺حضرت فرمود:دروغ نگو. آن مرد قبول کرد و از حضور امیرالمومنین علیه السلام مرخص شد. 🌞بعد از مدتی با مرد شرابخوار مستی 🍷روبرو شد، با دیدن او میل و هوس کرد تا شراب بنوشد، اما با خود فکر کرد و 🔻گفت:اگر اکنون شراب بنوشم، و بعد امیرالمومنین علیه السلام از من بپرسد که آیا شراب خورده ام یا نه؟ ✅اگر بگویم نه،دروغ گفته ام ، و اگر بگویم :آری،مرا مجازات کرده، حد شرابخواری را بر من جاری می کند. پس از این کار منصرف شد. 🌞روز دیگر خواست قمار بازی کند، بازهم با خود اندیشید و 🔻 گفت:از نظر اسلام، قمار بازی حرام است، اگر من این کار را انجام بدهم و از من سوال شود که قمار بازی کرده ام یا خیر؟ ✅اگر بگویم :نه، دروغ گفته ام ، و اگر بگویم آری ! مجازات می شوم. لذا، از این کار هم خودداری کرد. 🌞یک روز دیگر به هوس ارضای شهوت خود تصمیم گرفت زنا کند، اما باز هم همین فکر و اندیشه سبب شد تا از این عمل قبیح خودداری نماید. ✅در نتیجه هر معصیتی که می خواست انجام بدهد، با این فکر و اندیشه از آن صرف نظر می کرد. 🍃تا این که یک روز به نزد امیرالمومنین علی علیه السلام آمد و عرض کرد: یا امیرالمومنین، با این راهنمایی و سفارشی که شما فرمودی، راه همه گناهان را بر من بستی و مرا از معاصی نجات دادی! 🔺حضرت فرمود:"راست می گویی، زیرا مرجع و سرآمد همه معاصی و گناهان، دروغ و همه حسنات و نیکی ها راستی است. " 📚(جوامع الحکایات عوفی،قسم سوم،ص ۲۸۸) 🆔 @rasti1
(🙀صورت حیوانی زنان کذاب) 🌾امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمود: یک روز من و فاطمه( سلام الله علیها )به حضور رسول خدا (صل الله علیه واله وسلم) شرفیاب شدیم و آن حضرت را در حالی دیدیم که به شدت گریه می کرد. من گفتم:پدر و مادرم به فدایت ای رسول خدا، چرا گریه می کنید؟ 🍃رسول خدا(صل الله علیه وآله وسلم) فرمود:یا علی، سبب گریه من این است که شب معراج وقتی که مرا به آسمان بردند، زنی را دیدم که سرش مانند سر خوک 🐷 و بدنش مانند بدن الاغ 🐴 ، و به انواع عذابها گرفتار و معذب بود. 🌼فاطمه زهرا (سلام الله علیها) گفت:ای حبیب و نور دیده ی من، بفرمایید کار این زنان در دنیا چه بود که خداوند انواع عقوبتها را برای ایشان مقرر کرده و این چنین آنها را شکنجه و مجازات می کند. حضرت فرمود:ای دخترم، 💖 زنی که سرش مانند سر خوک🐷 و بدنش مانند الاغ 🐴، و به انواع شکنجه ها گرفتار بود، زنی است که در دنیا "سخن چین و دروغگو" بوده است. 📚(بحارالانوار،ج۸،ص۳۰۹) 🆔 @rasti1
https://www.tebyan.net 💐براى نجات پیامبر هم دروغ نگفت💐 🌛شبى كه على (علیه السلام) فدایى پیامبر شد و در بستر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار گرفت، پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوذر فرمودند: مرا از این خانه بیرون ببر! 🌾ابوذر اطاعت كرد باین ترتیب پیامبر در میان روپوشى "كیسه اى"قرار گرفتند، ابوذر كیسه را به گرده خود گرفته و از خانه بیرون آمد. 🍂گرگان و پهلوانان قریش وقتیكه ابوذر را دیدند، گفتند آن كیسه چیست كه در پشت حمل كرده اى؟ 🌾ابوذر با خود گفت: هر چه بگویم ممكن است آنها تحقیق كنند، و از طرفى مى دانست (النجاه فى الصدق كما ان الهلاك فى الكذب )🌟نجات در راستگویى است و هلاكت در دروغگویى مى باشد. ✨گرچه در این امر خطیر، دروغ مصلحت آمیز اشكال نداشت، و لكن ابوذر راستش را گفت ☀️جواب داد: در این كیسه پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مى باشد. 🍂آنها گفتند: ابوذر در این موقعیت حساس ما را مسخره مى كند، غیر ممكن است او جاى پیامبر را بما نشان دهد، از ابوذر دست كشیدند. ☀️وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ یفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا(الإسراء/46) (و بر دلهایشان پوششهایی، تا آن را نفهمند؛ و در گوشهایشان سنگینی) 🌾ابوذر آن حضرت را آورد و در بیرون مكه به زمین گذاشت. 🌺رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اى ابوذر! چطور شد در این موقعیت پرخطر راستش را گفتى؟! 🍃ابوذر گفت: هرچه بر خود فشار آوردم كه دروغى بگویم، دیدم دروغ بلد نیستم!! 🌺این است كه رسول گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: ☀️آسمان سایه نینداخت و زمین بر نداشت صاحب لهجه اى كه راستگوتر از ابوذر باشد.(1) 🌟هى نیارى بر زبان حرف دروغ   حیف باشد زان دهان حرف دروغ 🌙من چو با تو راستم تو راست باش   تا نباشد در میان حرف دروغ 🌟آن اشارات دروغینت بس است   نیست حاجت در بیان حرف دروغ 🌙نكته اى باریك گویم عذر آن   كز چه آید زان دهان حرف دروغ 🌟بشكند در تنگنا آن حرف راست   درهم افتد گردد آن حرف دروغ 🌙فیض بس كن كى كجا سر مى زند   از دهان آنچنان حرف دروغ 🌟گر شنیدى از كسى باور مكن   او كى آرد بر زبان حرف دروغ(2) ______________ 1- پندهاى جاویدان: ص 125. 2- دیوان فیض كاشانى: ج 3، ص 786 🆔 @rasti1
🤔عاقبت دروغ‌گویی!🤔 📌شخصی از حضرت عیسی (علیه‌السلام) تقاضا کرد که همراه او به سیاحت و سیر در صحرا و بیابان برود🌾. عیسی (علیه‌السلام) پذیرفت و با هم به راه افتادند تا به کنار رودخانه بزرگی رسیدند🌊 و در آنجا نشستند و سفره را پهن کرده و مشغول خوردن غذا شدند. آن‌ها سه گرده نان داشتند🍘. دو عدد آن را خوردند و یک عدد از آن باقی ماند. عیسی (علیه‌السلام) به سوی نهر رفت و آب آشامید و سپس بازگشت ولی نان باقی مانده را ندید. از هم‌سفر پرسید این نان 🍘باقی مانده را چه کسی برداشت؟ او عرض کرد نمی‌دانم. پس از این ماجرا، برخاستند و به سیر خود ادامه دادند. عیسی (علیه‌السلام) آهویی را که دو بچه‌اش همراهش بودند در بیابان دید. یکی از آن بچه آهوها را به سوی خود خواند. آن بچه آهو به پیش آمد. 🍃عیسی (علیه‌السلام) آن را ذبح کرد و گوشتش را بریان نمود و با رفیق راهش با هم خوردند🍗. سپس عیسی (علیه‌السلام) به همان بچه آهوی ذبح شده فرمود برخیز به اذن خدا. آن بچه آهو زنده شد و به سوی مادرش رفت. 🍃عیسی (علیه‌السلام) به همسفرش فرمود؛ تو را به آن کسی که این معجزه را به تو نشان داد سوگند می‌دهم بگو آن نان🍘 باقی مانده را چه کسی برداشت؟ او باز به دروغ گفت نمی‌دانم!😕 عیسی (علیه‌السلام) با او به سیر خود ادامه داد تا به دریاچه‌ای رسیدند. 🍃عیسی (علیه‌السلام) دست آن همسفر را گرفت و روی آب حرکت نمود. در این هنگام عیسی(علیه‌السلام) به او فرمود؛ تو را به آن خدایی که این معجزه را نیز به تو نشان داد بگو آن نان🍘 را چه کسی برداشت؟ او باز گفت نمی‌دانم! با هم به سیر خود ادامه دادند تا به بیابانی رسیدند. عیسی (علیه‌السلام) با همسفرش در آنجا نشستند. عیسی (علیه‌السلام) مقداری از خاک زمین را جمع کرد، سپس فرمود به اذن خدا طلا شو🌟. خاک جمع شده طلا! عیسی (علیه‌السلام) آن طلا را سه قسمت کرد و به همسفرش فرمود؛ یک قسمت از این طلا مال من و یک قسمت مال تو و یک قسمت دیگر مال آن کسی که نان🍘 باقی مانده را خورد. همسفر بی درنگ گفت؛ آن نان 🍘را من خوردم! عیسی (علیه‌السلام) به او فرمود؛ همه این طلاها 🌟مال تو! تو به درد دنیا می‌خوری نه همسفری با من!🍃 عیسی (علیه‌السلام) از او جدا شد و رفت. او در بیابان ناگهان دید دو نفر می آیند. تا آن دو نفر به او رسیدند و دیدند صاحب آن همه طلاست🌟، خواستند او را بکشند تا دو نفری صاحب آن همه طلا گردند. او به آن‌ها گفت مرا نکشید، این طلا را سه قسمت می‌کنیم. آن‌ها پذیرفتند. پس از لحظاتی این سه نفر، یکی از افراد خود را برای خریدن غذا 🍲به شهر فرستادند. آن شخصی که به شهر می‌رفت با خود گفت؛ خوب است غذا 🍲را مسموم کنم و آن دو نفر بخورند و من تنها صاحب همه آن طلاها 🌟گردم! آن دو نفر که کنار طلاها نشسته بودند با هم گفتند؛ خوب است وقتی که غذا🍲 را آورد، او را بکشیم و این طلاها 🌟را دو نصف کنیم. هر دو این پیشنهاد را پذیرفتند. وقتی که آن شخص به شهر رفت و غذا🍲 را آورد، آن دو نفر او را کشتند! سپس با خیال راحت مشغول غذا خوردن 🍲شدند و طولی نکشید مسموم شده و به هلاکت رسیدند. هنگامی که 🍃عیسی (علیه‌السلام) از سیاحت خود بازگشت، دید سه نفر کنار طلاها 🌟افتاده و مرده‌اند. به اصحابش فرمود؛ این است🍂 دنیا، از آن بر حذر باشید که فریبتان ندهد. 🍂 📚احیای علوم دین غزالی ،ج سوم، ص 288 . 🆔 @rasti1
👈قوی‌ترین مردم کیست؟💪 روزی جوانان 🌴شهر پیامبر سرگرم زورآزمایی و مسابقه وزنه‌برداری 🏋بودند. سنگ بزرگی آنجا بود که که هر کس آن را بلند می‌کرد از همه قوی‌تر به شمار می‌رفت. در این هنگام 🌾رسول اکرم(ص) از راه رسیدند و پرسیدند: چه می‌کنید؟ جوانان پاسخ دادند: داریم زورآزمایی💪 می‌کنیم. می‌خواهیم ببینیم کدام یک از ما قوی‌تر و زورمندتر 💪است. 🌾پیامبر به آن‌ها فرمودند: میل دارید که من بگویم چه کسی از همه قوی‌تر و نیرومندتر💪 است؟ همه گفتند: البته، چه از این بهتر که رسول خدا داور مسابقه باشد و نشان افتخار🎖 را او بدهد. افراد جمعیت همه منتظر و نگران بودند که رسول اکرم کدام یک را به عنوان قهرمان🏆 معرفی خواهد کرد؟ عده‌‌ای بودند که هر یک پیش خود فکر می‌کردند الآن 🌾رسول خدا دست او را خواهد گرفت و به عنوان قهرمان مسابقه معرفی خواهد کرد. 🌾رسول اکرم(ص) فرمودند: از همه قوی‌تر و نیرومندتر💪 آن کسی است که اگر از چیزی خوشش آمد، علاقه به آن چیز او را به انجام زشتی‌ها مجبور نکند و اگر زمانی عصبانی شد خودش را کنترل کند و همیشه حقیقت را بگوید و کلمه‌ای 👈دروغ یا حرف زشت بر زبان نیاورد!☺️ 🆔 @rasti1
📚 👈 راه نجات 🌾پيامبر اسلام صلی الله عليه و آله وسلم فرمود: سه نفر از بنی اسرائيل با هم به مسافرت رفتند در ضمن سير و سفر در غاری به عبادت خدا 📿پرداختند ناگهان! سنگ بزرگی از قله كوه فرود آمد و بر در غار افتاد و دهانه غار به كلّی بسته شد. و مرگ خود را حتمی دانستند. 💫 پس از گفتگو و چاره انديشی زياد به يكديگر گفتند: به خدا سوگند! از اين مرحله خطر راه رهايی نيست مگر اينكه از روی راستی و درستی با خدا سخن بگوييم. 🌟اكنون هر كدام از ما عملی را كه فقط برای رضای خدا انجام داده ايم به خدا عرضه كنيم، تا خداوند ما را از گرفتاری نجات بخشد. يكی از آنها گفت: خدايا! تو خود می دانی كه من عاشق زنی شدم كه دارای جمال و زيبايی بود و در راه جلب رضای او مال زيادی خرج كردم، تا اينكه به وصال او رسيدم و چون با او خلوت كردم و خود را برای عمل خلاف آماده نمودم، ناگاه در آن حال به ياد آتش جهنم 🔥افتادم. از برابر آن زن برخواسته بيرون رفتم. ✨خدايا! اگر اين كار من به خاطر ترس از تو بوده و مورد رضايت واقع شده، اين سنگ را از جلوی غار بردار! در اين وقت سنگ كمی كنار رفت به طوری كه روشنايی را ديدند. 💫دومی گفت: خدايا! تو خود آگاهی كه من عده ای را اجير كردم كه برايم كار كنند و قرار بود هنگامی كه كار تمام شد. به هر يك از آنان مبلغ نيم درهم بدهم، چون كار خود را انجام دادند من مزد هر يك از آنها را دادم ولی يكی از ايشان از گرفتن نيم درهم 💰خودداری كرده و اظهار داشت: اجرت من بيشتر از اين مقدار است، زيرا من به اندازه دو نفر كار كرده ام، به خدا قسم كمتر از يك درهم قبول نمی كنم در نتيجه مزدش را نگرفته رفت و من با آن نيم درهم بذر خريده كاشتم🌱 خداوند هم بركت داد و حاصل زياد بر داشتم پس از مدتی همان اجير پيش من آمده و مزد خود را مطالبه نمود. من به جای نيم درهم، هيجده هزار درهم (اصل سرمايه و سود آن) به او دادم ✨خداوندا! اگر اين كار را من تنها به خاطر ترس از تو انجام داده ام اين سنگ را از سر راه ما دور كن! در آن لحظه سنگ تكان خورد، كمی كنار رفت به طوری كه در اثر روشنايی همديگر را می ديدند، ولی نمی توانستند بيرون بيايند. 💫سومی گفت: خدايا! تو خود می دانی كه من پدر و مادری داشتم كه هر شب شير برايشان می آوردم تا بنوشند، يك شب دير به خانه آمدم و ديدم به خواب رفته اند خواستم ظرف شير را كنارشان گذاشته و بروم، ترسيدم جانوری در آن شير بيفتد، خواستم بيدارشان كنم، ❣ترسيدم ناراحت شوند، بدين جهت بالای سر آنها نشستم تا بيدار شدند و من شير را به آنها دادم! ✨بار خدايا! اگر من اين كار را به خاطر جلب رضای تو انجام داده ام اين سنگ را از ما دور كن! ناگهان! سنگ حركت كرد و شكاف بزرگی به وجود آمد و توانستند از آن غار بيرون آمده و نجات پيدا كنند. 🌾سپس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «مَن صَدَقَ اللهَ نَجَاه» كسى كه به راستى و از روى خلوص با خدا رابطه برقرار كند و بر همين اساس، رفتار نمايد رهايى و نجات مى يابد.💐 📗 ، ج 14، ص421 ✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى 🆔 @rasti1
📚 👈 پسر ثروتمند و پدر فقیر 📍از امیر مؤمنان علی علیه السلام نقل شده که فرمود: «پیرمردی👴 گریه کنان دست پسرش را گرفته نزد 🌾پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مدینه آورد و به ایشان گفت: ای رسول خدا! این پسر 👱من است که در کوچکی او را غذا داده ام و با عزت و احترام، بزرگ کرده ام و تمام خواسته هایش را بر آورده ام و با مال و ثروتم به او کمک کرده ام تا این که قوی و ثروتمند و غنی گردید و من در راه پرورش وی جان و مالم را فدا کرده ام و از ضعف و پیری به جایی رسیده ام که مشاهده می فرمایی! در مقابل این همه زحمت، این پسر هیچ گونه کمک مالی💰 به من نمی کند! 🌾رسول خدا صلی الله علیه و آله رو به جوان کرد و فرمود: چه می گویی؟ 👱جوان گفت: من مالی بیشتر از خرج و مخارج خود و عیالم ندارم تا به او کمک کنم. 🌾 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به پیر مرد گفت: چه می گویی؟ 👴 گفت: دروغ می گوید، انبارهایی پر از گندم، جو، خرما، کشمش و کیسه های زیادی پر از طلا 💰و نقره دارد. 🌾پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به پسر گفت: جوابت چیست؟ 👱پسر گفت: ذرّه ای از آن چیزهایی را که او ادعا می کند من ندارم. در این جا 🌾پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از خدا بترس ای جوان، و نسبت به پدر مهربانت که این همه به تو نیکی و احسان کرده، نیکی و احسان کن، تا خدا نیز به تو احسان کند! 👱جوان گفت من چیزی ندارم. 🌾رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: ما خرج این ماه پدرت را می دهیم، امّا از ماه بعد خودت خرجش را بده. سپس به اسامه فرمودند: به این پیر مرد صد درهم برای خرج یک ماه خود و خانواده اش عطا کن. اسامه نیز داد. بعد از یک ماه پیرمرد👴 همراه پسرش پیش پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و باز پسر گفت: چیزی ندارم. 🌾 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: تو ثروت زیادی داری و لیکن امروز را به شب 🌑می رسانی در حالی که فقیر و ذلیل شده ای به طوری که از پدرت فقیرتر خواهی شد و چیزی در بساطت نخواهد ماند. پسر برگشت و رفت. پس ناگهان دید همسایه های انبارهایش جمع شده اند و می گویند انبارهایت را هر چه زودتر خالی کن که از بوی گندش بسیار ناراحتیم. سپس به سراغ انبارهایش رفت و با کمال تعجب دید که همه گندم ها، جوها، خرماها و کشمش ها گندیده اند و فاسد و تباه گشته اند. همسایه ها او را تحت فشار قرار دادند تا هرچه زودتر آن ها را خالی کند. جوان👱 نیز کارگران بسیاری را با مزد زیاد اجیر کرده و همه کالاهای فاسد شده را به منطقه ای دور از شهر منتقل کرد. به دنبال آن، جوان سراغ کیسه های 💰طلا و نقره رفت تا مزد کارگران را بدهد، امّا ناگهان دید همه آنان مسخ شده و به سنگ هایی بی ارزش تبدیل شده اند. کارگران وقتی چنین دیدند دامنش را رها نکردند، تا این که مجبور شد تمام خانه و لوازمش را از قبیل فرش و لباس و... فروخت، و مزد کارگران را پرداخت و از آن همه دارایی، چیزی برایش باقی نماند و محتاج و فقیر گشت. و پس از اندک زمانی بر اثر ناراحتی های روحی و فکری لاغر و مریض شد. 👌بعد از این حادثه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای کسانی که عاق پدر و مادرانتان هستید، از این پیشامد درس عبرت بگیرید و بدانید که همان طور که در دنیا اموالش تباه گشت، همان طور هم، عوض آن چه که از درجات، در بهشت برایش فراهم بود، درجاتی در دوزخ🔥 برایش مقرر گردید. 📗 ✍ عبدالکریم پاک نیا 🆔 @rasti1
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 📌برخلاف قول و قرار خود عمل نکنید 🔻عبدالله بن ابی الحمساء عامری گفت:یک روز با پیغمبر اکرم صل الله علیه وآله وسلم طبق یک قول و قرار، وعده کردم فلان روز در فلان مکان،در ساعت معینی به دیدار آمده،ایشان را ملاقات خواهم کرد. متاسفانه بر خلاف وعده ای که کرده بودم قول قرار خود را فراموش نموده،در آن ساعت معین به محل قرار و ملاقات نرفتم.😶 پس از ساعتها ⏲قراری که با پیامبر اکرم صل الله علیه وآله گذاشته بودم به خاطرم آمد و فردی به محل ملاقات ایستاده است،وقتی نزدیک ایشان رسیدم. حضرت فرمود: «ای جوانمرد،امروز بر من سخت گذشت،زیرا طبق قول و قرارمان ساعتهاست در این محل به انتظار تو ایستاده ام.» عبدالله عامری با شنیدن این سخن،از رفتار بد خود بسیار شرمنده شده 😔تصمیم گرفت که همیشه طبق قول و قرار خود عمل نموده ،هرگز خلف وعده نکند.💎 📚(محجه البیضاء،ج۵،ص۲۳۸) 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🆔 ‌@rasti1
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 به ابوسعید ابوالخیر گفتند: فلانی قادر است پرواز کند، گفت: این که مهم نیست ، مگس هم میپرد. گفتند: فلانی را چه میگویی؟ روی آب راه میرود! گفت: اهمیتی ندارد، تکه ای چوب نیز همین کار را میکند. گفتند: پس از نظر تو شاهکار چیست؟ گفت: اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی، نگویی، کلک نزنی و سو استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی. این شاهکار است.... 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🆔 @rasti1
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 📌 📍در تفسیر مجمع البیان در شأن نزول برخی آیات مربوط به عهد و پیمان و قسم این داستان آمده که 🔺 مردی خدمت 🌾رسول اکرم (ص) عرضه داشت: من یک همسایه ی ملکی به نام امرءالقیس دارم. او قسمتی از زمین مرا غصب کرده و به زمین خویش افزوده است و چون آدم ثروتمند و زورمندی است، کسی نمی تواند از من حمایت کرده و علیه او شهادت دهد، در حالی که همه می دانند حق با من است. 🌾رسول اکرم (ص) آن مرد غاصب را احضار کرد و راجع به مطلب مورد دعوی از او پرسش نمود. 🔻 او منکر شد و گفت: اصلا من نمی فهمم این مرد چه می گوید، تصرف غصبی یعنی چه؟!! 🌾رسول اکرم (ص) فرمود: این مرد مدعی، چون شاهد بر ادعای خود ندارد تو باید قسم بخوری که تصرفی در ملک او نکرده ای، او آماده شد که قسم بخورد. 🔺آن مرد مدعی گفت: یا رسول الله، این آدم فاسق و بی بند و باری است و هیچ ابایی از دروغگویی ندارد، قسم دروغ می خورد و خیلی راحت زمین را تصرف می کند. 🌾رسول اکرم فرمود: در قانون قضاء، راهی جز این نیست، اکنون که تو شاهد بر ادعای خود نداری باید تن به سوگند او بدهی و دست از ادعای خود برداری. آن مرد غاصب که آماده برای قسم خوردن شد 🌾رسول خدا (ص) فرمود: من فعلا به تو مهلت می دهم که درباره ی کار خود بیندیشی و آنگاه اقدام به قسم خوردن نمایی. ✳️در این موقع این دو آیه از جانب خدا نازل شد و رسول خدا (ص) آن آیات را بر آنها تلاوت فرمود:«ولا تشتروا بعهد الله ثمنا قلیلا إنما عندالله هو خیر لکم إن کنتم تعلمون * ما عندکم ینفد و ما عندالله باق و لنجزین الذین صبروا أجرهم بأحسن ما کانوا یعملون؛ و پیمان خدا را به بهاى ناچیزى مفروشید زیرا آنچه نزد خداست اگر بدانید همان براى شما بهتر است. آنچه پیش شماست تمام می شود و آنچه پیش خداست پایدار است و قطعا کسانى را که شکیبایى کردند به بهتر از آنچه عمل می کردند پاداش خواهیم داد.» (نحل/ 95-96) 🔻آن مرد غاصب به محض شنیدن این آیات، دگرگونی در حالش پیدا شد و با لحنی جدی گفت: آری، حق است. ✅آنچه نزد من است، سرانجام فانی می شود و آنچه نزد خداست باقی می ماند. 🌾ای رسول خدا، این مرد راست می گوید و من قسمتی از زمین او را به ناحق تصرف کرده ام و اکنون نمی دانم آن چه مقدار بوده است، اینک که چنین است، هر مقداری که او میخواهد از زمین برگیرد و معادل آن را هم بر آن بیفزاید، بخاطر بهره ای که من در این مدت از زمین او برده ام. ✳️اینجا بود که آیه ی بعدی هم نازل شد و به افراد مؤمن صالح العمل، رسیدن به زندگی پاکیزه و طیب را بشارت داد که: «من عمل صالحا من ذکر أو أنثى و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة و لنجزینهم أجرهم بأحسن ما کانوا یعملون؛ هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد قطعا او را با زندگى پاکیزه اى حیات [حقیقى] بخشیم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام مى دادند پاداش خواهیم داد.» (نحل/ 97) 📚منـابـع سیدمحمد ضیاءآبادی- عطر گل محمدی 7- صفحه 195-197 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🆔 @rasti1
👈قوی‌ترین مردم کیست؟💪 روزی جوانان 🌴شهر پیامبر سرگرم زورآزمایی و مسابقه وزنه‌برداری 🏋بودند. سنگ بزرگی آنجا بود که که هر کس آن را بلند می‌کرد از همه قوی‌تر به شمار می‌رفت. در این هنگام 🌾رسول اکرم(ص) از راه رسیدند و پرسیدند: چه می‌کنید؟ جوانان پاسخ دادند: داریم زورآزمایی💪 می‌کنیم. می‌خواهیم ببینیم کدام یک از ما قوی‌تر و زورمندتر 💪است. 🌾پیامبر به آن‌ها فرمودند: میل دارید که من بگویم چه کسی از همه قوی‌تر و نیرومندتر💪 است؟ همه گفتند: البته، چه از این بهتر که رسول خدا داور مسابقه باشد و نشان افتخار🎖 را او بدهد. افراد جمعیت همه منتظر و نگران بودند که رسول اکرم کدام یک را به عنوان قهرمان🏆 معرفی خواهد کرد؟ عده‌‌ای بودند که هر یک پیش خود فکر می‌کردند الآن 🌾رسول خدا دست او را خواهد گرفت و به عنوان قهرمان مسابقه معرفی خواهد کرد. 🌾رسول اکرم(ص) فرمودند: از همه قوی‌تر و نیرومندتر💪 آن کسی است که اگر از چیزی خوشش آمد، علاقه به آن چیز او را به انجام زشتی‌ها مجبور نکند و اگر زمانی عصبانی شد خودش را کنترل کند و همیشه حقیقت را بگوید و کلمه‌ای 👈 یا حرف زشت بر زبان نیاورد!☺️ 🆔 @rasti1