نمازم راخواندم، برگشتم به کارگاه و یک سری وسایل برداشتم .
از در کارگاه که خواستم بیرون بیایم ، یاد شعری افتادم . تصمیم گرفتم برای خداحافظی ، برای بچه ها ی تخریب هم یک شعر بنویسم .
پای وایت برد رفتم و باماژیک قرمز نوشتم:«کز سنگ ناله خیزد، روز وداع یاران »
یک جای خالی بین برنامه ها و نقشه های کاری پیداکردم و نوشتم:
ما زبالاییم وبالا می رویم
ماز دریاییم و دریا می رویم
مااز آنجا و ازاینجا نیستیم
ما ز بی جاییم و بی جا می رویم.
📚#رفیقمثلرسول
#عکس:تخته وایت برد
#شهید_رسول_خلیلی❤️