تحلیل کاملی از شرایط جهان در نوروز ۱۴۰۲
🔺 دوستان به معادله زیر دقت کنید:
🔹️ شش ماه قبل و در ابتدای #فتنه پاییز ۱۴۰۱ و ورود همهجانبه لشکریان شیاطین در #جنگ_ترکیبی تمام عیار علیه #مردم_ایران
❌ #براندازان خارجنشین، اعم از تروریستهای مجاهدین خلق، سلطنتطلبان، تجزیهطلبان کرد و بلوچ و عرب، سلبریتیهای دوزاری داخلی، چهرههای رسانهای معروف در سرتاسر دنیا، با دلارهای مفت سعودی و امارات، لشکریان مجازی فارسینویس مستقر در آلبانی، جده، ریاض، دوبی، برلین، پاریس، کانادا، لسآنجلس و ترکیه، با پادویی فریبخوردگان ایرانی و همینطور برخی افراد دلخور و ناراضی از برخی مسئولین داخلی، به توهم نابودی #ایران از آسیب به تمامی نمادهای ملی و مذهبی ایرانیان، ابنیههای مذهبی و تاریخی و باستانی، اموال عمومی و امکانات کشور مضایقه نکردند.
📛 از بحرین در جنوب تا باکو در شمالغربی ایران، به تحریک صهیونیستها برای ناامنی مرزی به خط شدند. حتی دشمن، از پتانسیل نفوذیهای رسانهای ( روزنامههای زنجیرهای، سایتها، کانالها و پیجهای مجازی ) و اقتصادی ( مثل جنگ ارزی و دلاری ) داخلی خود هم استفاده کرد.
🔥 نقاطی از غرب و جنوبشرق کشور مثل اشنویه و زاهدان را محل لجستیک نظامی خود میخواند و رسما وارد فاز #تجزیه_ایران و یا حداقل ایجاد #جنگ_داخلی بین ایرانیها شده بود!
⚠️ اسرائیل و آمریکا آماده #حمله_نظامی به تاسیسات هستهای و زیرساختهای نفتی و صنعتی کشور شده بودند!
📌 اما باذن الهی در عمل چه رخ داد؟!
✅ *ایران، تمامی پایگاههای تجزیهطلبان در شرق عراق ( کوههای #کردستان_عراق ) را شخم زد.*
🔺 *با رونمایی از موشک #هایپرسونیک، آمریکا را عقب راند.*
🔹 *با اهدای #شهدای_امنیت، آگاهی را به مردم بخشید و با صبر خود، ذات دشمن برانداز و اپوزیسیون در وحشیگری و فساد اخلاقی آنها را نمایان کرد.*
🔸 *از افتادن در دام فرقهگرایی یا بازی قومیتی برخی فریبخوردگان یا عاملین #جاسوسی مذهبی، اجتناب کرد و در عمل، آنها، رسوا شدند.*
🔹 *دهها عامل تروریستی را شناسایی کرده و زیر ضرب برد. جواسیس منطقهای ناتو، #آمریکا و #اسرائیل لو رفته، کشته شده، دستگیر و یا همکار اطلاعاتی ایران شدند!*
💥 *با #رزمایش و مانورهای نظامی گسترده، دشمن را منکوب کرده و فکر تغییرات مرزی را از سر آنها بیرون کرده و ترس به جانشان انداخته*
*💯 #عربستان را از دهان گرگ صهیونیستی بیرون کشیده و حالا #ائتلاف موهوم منطقهای آمریکا و اسرائیل جهت ضربه به ایران را به چالش کشیده*
✅ *در #عراق و #سوریه و #افغانستان و حاشیه جنوبی خلیج فارس، بر تمامی تحرکات آمریکا اشراف داشته و در غرب سوریه، جنوب لبنان و غزه، در آمادگی سرتاسری جهت #جنگ_قریبالوقوع با اسرائیل قرار دارد.*
💥 #ترکیه درگیر زلزله شده و از معادلات سریع منطقهای و جهانی عقب ماند!
❎ *با آتشبس راهبردی بین #انصارالله و عربستان، عملا پتانسیل و توان #یمن برای نبرد آتی و استفاده از قدرت آتش آنها، حفظ شده و خلیج عدن و بابالمندب تحت کنترل #جبهه_مقاومت قرار گرفته*
🛑 *#اردن، به دلیل حماقتهای تیم نتانیاهو، در حال فاصله گرفتن از اسراییل است*
📛 *#فرانسه، انگلیس، کانادا و #آلمان مثل برخی دیگر از کشورهای اروپایی، علاوهبر گیرافتادن در باتلاق #اوکراین و نبرد با #روسیه، در آتش خودساخته گرفتار شده و مشکلات اقتصادی، سقوط بانکها و بورسها، اعتصابات و #اعتراضات _سراسری مردمی، آنها را به چالش کشیده است.*
🔥 *#اسراییل در داخل سرزمینهای اشغالی با دو بحران #جنگ_داخلی و اعتراضات سراسری یهودیان اشغالگر و همچنین تسلیح فلسطینیهای ساکن #کرانه_باختری مواجه شده...*
💢 *شش ماه بعد از تحولات پاییز ۱۴۰۱ ایران که خبر شماره یک تا سه رسانههای جهان شده بود، حالا جهان به سمت و سویی میرود که در آن، ابرگودرت به چالش کشیده شده، اروپا و متحدین انگلوساکسونهای #امریکا و #انگلیس، #بحران زدهاند، اسراییل در آستانه نابودی است و عربستان به سمت شرق چرخیده، اعراب اعم از مصر و اردن و کویت و امارات و بحرین، در حال همسویی با ایران هستند و منطقه #غرب_آسیا، هارتلند، در کنترل #جبهه_مقاومت*
✅ و این همه ثمرهی خون شهیدان است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴#عربستان دو روز نیست که با #ایران سر رفاقت باز کرده. تا دیروز حکم گاو شیرده رو برای #آمریکا داشت و بدون اجازهاش حتی نفس نمیکشید؛ اما الان برا آمریکا لات بازی در میاره و به فرستادههاش میگه:
"هر کاری که خودم صلاح بدونم و دلم بخواد انجام میدم."
🔹حالا فهمیدید چرا مستکبرا از #انقلاب_اسلامی میترسن؟!
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سی_و_پنجم
💠 ابوالفضل از خستگی نفس کم آورده و دلش از غصه غربت #سوریه میسوخت که همچنان میگفت :«از هر چهار تا مرز اردن و لبنان و عراق و ترکیه، #تروریستها وارد سوریه میشن و ارتش درگیره! همین مدت خیلیها رو که دستگیر کردن اصلاً سوری نبودن!»
سپس مستقیم به چشمان مصطفی نگاه کرد و با خنده تلخی خبر داد :«تو درگیریهای حلب وقتی جنازه تروریستها رو شناسایی میکردن، چندتا افسر #ترکیهای و #سعودی هم قاطیشون بودن. حتی یکیشون پیشنماز مسجد ریاض بود، اومده بوده سوریه بجنگه!»
💠 از نگاه نگران مصطفی پیدا بود از این لشگرکشی جهانی ضد کشورش ترسیده که نگاهش به زمین فرو رفت و آهسته گفت :«پادشاه #عربستان داره پول جمع میکنه که این حرومزادهها رو بیشتر تجهیز کنه!»
و دیگر کاسه صبر مادرش هم سر رفته بود که مظلومانه از ابوالفضل پرسید :«میگن آمریکا و #اسرائیل میخوان به سوریه حمله کنن، راسته؟» و احتمال همین حمله دل ابوالفضل را لرزانده بود که لحظهای ماتش برد و به تنهایی مرد هر دردی بود که دلبرانه خندید و خاطرش را تخت کرد :«نه مادر! اینا از این حرفا زیاد میزنن!»
💠 سپس چشمانش درخشید و از لبهایش عصاره #عشقش چکید :«اگه همه دنیا بخوان سوریه رو از پا دربیارن، #حاج_قاسم و ما سربازای #سید_علی مثل کوه پشتتون وایسادیم! اینجا فرماندهی با #حضرت_زینب (علیهاالسلام)! آمریکا و اسرائیل و عربستان کی هستن که بخوان غلط زیادی کنن!»
و با همین چند کلمه کاری کرد که سر مصطفی بالا آمد و دل خودش دریای درد بود که لحنش گرفت :«ظاهراً ارتش تو داریا هم چندتاشون رو گرفته.» و دیگر #داریا هم امن نبود که رو به مصطفی بیملاحظه حکم کرد :«باید از اینجا برید!»
💠 نگاه ما به دهانش مانده و او میدانست چه آتشی زیر خاکستر داریا مخفی شده که محکم ادامه داد :«انشاءالله تا چند روز دیگه وضعیت #زینبیه تثبیت میشه، براتون یه جایی میگیرم که بیاید اونجا.»
بهقدری صریح صحبت کرد که مصطفی زبانش بند آمد و ابوالفضل آخرِ این قصه را دیده بود که با لحنی نرمتر توضیح داد :«میدونم کار و زندگیتون اینجاس، ولی دیگه صلاح نیس تو داریا بمونید!»
💠 بوی افطاری در خانه پیچیده و ابوالفضل عجله داشت به #زینبیه برگردد که بلافاصله از جا بلند شد. شاید هم حس میکرد حال همه را بهم ریخته که دیگر منتظر پاسخ کسی نشد، با خداحافظی سادهای از اتاق بیرون رفت و من هنوز تشنه چشمانش بودم که دنبالش دویدم.
روی ایوان تا کفشش را میپوشید، با بیقراری پرسیدم :«چرا باید بریم؟» قامتش راست شد، با نگاهش روی صورتم گشت و اینبار شیطنتی در کار نبود که رک و راست پاسخ داد :«زینب جان! شرایط اونجوری که من فکر میکردم نشد. مجبور شدم تو این خونه تنهات بذارم، ولی حالا...» که صدای مصطفی خلوتمان را به هم زد :«شما اگه میخواید خواهرتون رو ببرید، ما مزاحمتون نمیشیم.»
💠 به سمت مصطفی چرخیدم، چشمانش سرد و ساکت به چهره ابوالفضل مانده و از سرخی صورتش حرارت #احساسش پیدا بود. ابوالفضل قدمی را که به سمت پلههای ایوان رفته بود به طرف او برگشت و با دلخوری پرسید :«یعنی دیگه نمیخوای کمکم کنی؟»
مصطفی لحظهای نگاهش به سمت چشمان منتظرم کشیده شد و در همان یک لحظه دیدم ترس رفتنم دلش را زیر و رو کرده که صدایش پیش برادرم شکست :«وقتی خواهرتون رو ببرید #زینبیه پیش خودتون، دیگه به من نیازی ندارید!»
💠 انگار دست ابوالفضل را رد میکرد تا پای دل مرا پیش بکشد بلکه حرفی از آمدنش بزنم و ابوالفضل دستش را خوانده بود که رو به من دستور داد :«زینب جان یه لحظه برو تو اتاق!»
لحنش به حدی محکم بود که خماری خیالم از چشمان مصطفی پرید و من ساکت به اتاق برگشتم. مادر مصطفی هنوز در حیرت حرف ابوالفضل مانده و هیچ حسی حریف مهربانیاش نمیشد که رو به من خواهش کرد :«دخترم به برادرت بگو #افطار بمونه!» و من مات رفتار ابوالفضل دور خودم میچرخیدم که مصطفی وارد شد.
💠 انگار در تمام این اتاق فقط چشمان مرا میدید که تنها نگاهم میکرد و با همین نگاه، چشمانم از نفس افتاد و او یک جمله از دهان دلش پرید :«من پا پس نکشیدم، تا هر جا لازم باشه باهاتون میام!»
کلماتش مبهم بود و خودش میدانست آتش #عشقم چطور به دامن دلش افتاده که شبنم #شرم روی پیشانیاش نم زد و پاسخ تعجب مادرش را با همان صدای گرفته داد :«انشاءالله هر وقت برادرشون گفتن میریم زینبیه.»
💠 و پیش از آنکه زینبیه به آرامش برسد، #فتنه سوریه طوری به هم پیچید که انبار باروت داریا یک شبه منفجر شد. #ارتش_آزاد هنوز وارد شهر نشده و #تکفیریهایی که از قبل در #داریا لانه کرده بودند، با اسلحه به جان مردم افتادند...