eitaa logo
روابط عمومی انتظامی زرند
214 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
36 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید حاج علی محمدی پور.mp3
25.1M
🕊🌹 روایت بخشی از زندگی عارف شهید 🎙راوی:علی زین العابدین پور با حال مناسب گوش کنید *التماس دعا*🌹
🍂🌸🍂🌸🍂 🌸🍂 🍂 🔹شهید حاج علی محمدی پوردر آخرین لحظات ✨عملیات کربلای 5 بود.همین جور داشتیم می رفتیم،در آن ساعات آخر عمرش،مرتب می آمد پیش ما اگر تک لو رفت و اوضاع به هم ریخت همدیگر را گم نکنیم.ناگهان صدای یک خمیاره 60 آمد همه جمع شدیم پشت سیم خاردار.حاجی گفت " تجمع نکنید، تجمع نکنید " صدایش در شلوغی گم می شد باید از سیم خاردار عبور می کردیم،حاج علی به ما گفت " من نبشی ها را خم می کنم ، بیا یید از زیر سیم خادار رد شوید "پنج نفر آمدیم سمت راست و رد شدیم.نا گهان یکی از عراقی ها را دیدیم حاجی سلاحش را مسلح کرد تا او را بزند،تیری شلیک نشد،گیر کرده بود ناگهان تیری آمد و به بر آمدگی پشت سر حاجی اصابت کرد. ✨ لباسهای ما یک رنگ بود برای اینکه حاجی را گم نکنیم دست من و علی محمدی نسب روی شانه های حاجی بود.حاجی بدون اینکه چیزی بگوید.از دست ما پا یین لغزید.همان دم منوری روشن شد دیدم از پشت سر حاجی خون می جوشد.به علی گفتم حاجی رفت علی اشاره کرد چیزی نگویم نمی خواستیم بچه ها این مو ضوع را بفهمند.حدود بیست متر حاجی را روی آب کشیدیم و به نزدیک دژ آوردیمش،کلاه غواصیم را روی صورتش کشیدم تا شناخته نشود . جلو رفتیم،وقتی افراد گذشتند و راه خلوت شد،برگشتیم پایین تا حاجی را ببینیم،دیدم با صورت گل آلود پای دژ افتاده بود،بچه ها پا می گذاشتند روی جنازه اش و رد می شدند درست همان صحنه ای ایجاد شده بود که خودش آن را پیش بینی کرده بود. ✨قبل ازعملیات به یکی بچه ها گفته بود " خوش به حا لت "او پرسیده بود " برای چی "علی گفته بود " برای اینکه فردا شهید می شوی "بعد هم سر نوشت چند نفر از بچه ها را پیش بینی کرده بود تا اینکه در مورد خودش پرسیده بودند و گفته بود " من و برادرم حسین ان شاء الله در سی متری خاک ریز دشمن شهید می شویم " 🔹عارف شهید 🍂 🌸🍂 🍂🌸🍂🌸🍂
🕊💚🕊💚﷽💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊 🕊 🔹عارف شهید ✨سردارشهید «حاج علی محمدی پور» فرزند جواد به سال 1338 در روستای دقوق آباد از توابع نوق رفسنجان دیده به جهان گشود. او سال 1361 به استخدام شرکت ملی صنایع مس درآمد اما همزمان با سالهای آغازین جنگ دست از کار شست و به سوی جبهه ها شتافت و با مسئولیت پذیری و شجاعتی که داشت به فرماندهی گردان 412 لشکر ثارالله منصوب گردید. این سردار رشید سپاه اسلام پس از سال ها مجاهدت و تحمل درد ترکش ها و زخم های فراوان، در تاریخ 19/10/1365 در منطقه عملیاتی شلمچه به خیل عظیم هم رزمان شهیدش پیوست. ✨خلاصه ای از وصیت نامه «شهید»: خدایا! توشاهدی که به صغیر و کبیر ما رحم نکردند و با مردم ما چه کردند، با اسلام و قرآن و مساجد تو چه کردند. خدایا! دوستان و عزیزانم همه رفتند، من ماندم با روی سیاه و خجالت از خودت. ای کسی که راه اسلام و دینت را به من نشان دادی! پایان راه را شهادت روزیم فرما که سخت در فراق تو می سوزم، در فراق بندگان مخلصت که به سوی تو آمده اند یعنی برادران همسنگرم و توانی برایم نمانده. فراق خودت، فراق دوستانم، آنان که به عشق تو سوختند. خدایا! خودت خوب می دانی که زندگی تلخ ترین چیز برایم شده است؛ از همه چیز دنیا استعفا داده ام. لحظه ای نیست که مرگ از نظرم دور شود. نزدیک بودنش را احساس می کنم اما یک دلهره ای دارم از اینکه کشته شوم و شهید نباشم. وای بر من... ✨خداوندا بارها آمدم و برگشتم اما به حق خودت و رسولت و علی و فاطمه ات و همه ائمه قسمت می دهم که حالادیگر با من آشتی کن. می دانم بنده بدی بودم. می دانم ولی تو خوبی، تو بزرگی، تو کریمی، تو رحمان و رحیمی. با عدالتت با من رفتار مکن بلکه با فضلت رفتار کن. اگر با ریخته شدن خون ما اسلام حاکم می گردد پس ای دژخیمان کافر، با گلوله های خود ما را نقش زمین سازید. ادعای مسلمانی ساده است در عمل باید مردانه بود و بدانید شهادت آرزوی ماست.و تا زمانیکه خداوند بخواهد و اسلام نیاز به خون داشته باشد خون می دهیم و با دل و جان و با عشق خون می دهیم و شعارمان شعار حسین است: «هیهات منا الذله». 💐شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات 🕊 💚🕊 🕊💚🕊 💚🕊💚🕊 🕊💚🕊💚🕊💚🕊