فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹فردوسی و غزالی در بیان دکتر الهی قمشهای
#راه_رستگاری #نیکی_کردن
🔸ارسالی: آموزگار فرهیختهٔ فرزندان ایران زمین و عضو فعال رواق استاد علی رحیمی
@ravagh_channel
🔹حُبُّ الحُسَينِ يَجمَعُنا
همهٔ زندگی من به فدای تو حسین!
جان به قربان تو و لطف و صفای تو حسین!
کاش یک جان که نه، صد جان دگر بود مرا
تا بریزم همه را باز به پای تو حسین!
لحظهای نیست بیاید به لبم نام تو و
پَر نگیرد دل تنگم به هوای تو حسین!
«این حسین است که عالم همه دیوانهٔ اوست»
همه جا پر شده از شور و نوای تو حسین!
یاحسین است فقط روی لبم در همه حال
برسد کاش صدایم به صدای تو حسین!
پهنهٔ رنج و غم و محنت و درد است جهان
که مداوا نشود جز به دوای تو حسین!
آرزویم همه این است که یکبار دگر
قسمت من بشود کربوبلای تو حسین!
همهٔ عمر اگر جان بدهم در ره دوست
باز راضی نشوم جز به رضای تو حسین!
چارده قرن گذشتهست ولی باز هنوز
بر سر نیزه بلند است صدای تو حسین!
ای تو کشتی نجات همهٔ آدمیان
کاش باشیم سزاوار دعای تو حسین!
🔸شعر از: استاد رضا نیکوکار
#اربعین #حب_الحسین_یجمعنا #پیاده_روی
@ravagh_channel
🔹این حسین کیست...؟
#اربعین #پیاده_روی
#حب_الحسین_یجمعنا
🔸اقتباس از:
🔸کانال انجمن قلم ایران - سروش
@ravagh_channel
🔹به پای یوسف زهرا(عج)
این دیده به کار با تو میآید گل!
این باغ به بار، با تو میآید گل!
من پیچک داربست آهم بی تو
باز آ که بهار با تو میآید گل!
🔹شعر از: استاد مظاهر زمانی
#انتظار_فرج #بقیة_الله
@ravagh_channel
رواق
🔹یادنامه شاعری فرهیخته در رواق جناب آقای مسعود ایمانی متخلص به «صورت»، داستاننویس و شاعر نامآشنای
از کتابهای منتشر شده جناب آقای مسعود ایمانی 👇
🔹ژابیز - داستان نوجوانان
- ژابیز به معنای اشک آتش
- انتشارات سبط النبی قم ۱۳۹۴
🔸اثر: مسعود ایمانی
@ravagh_channel
هدایت شده از دیباج
✅دیباج ۱۱۷
🔶گــره نگــاه
🖊علیرضا مکتبدار
📌شاید در ابتدا تندمزاج و عصبی بهنظر میرسید، اما بازشدن گوشه لب تو به لبخند میتوانست دیوار فرازآمده از ناهمزبانی را فروریزد و او تو را چنان در آغوش کشد که گویی رفیق دیرینهای است که تو را گم کرده و اکنون بازیافته است.
📌برای بیتوته گشتم تا حسینهای پیدا کردم. جوانی که بر کناره قالی رنگو رورفتهای نشسته بود و ورود و خروج زائران را میپایید، به عربی گفت: «جا نداریم.»
📌با آنکه خستگی بازگشت از سفر یک روزه سامرا و کاظمین نایی برایم نگذاشته بود، دست بیرمقم را بر شانهاش گذاشتم و پرده ناآشنایی را با لبخندی کوتاه کنار زدم. چهرهاش شکفت و مرا به چند عدد پسته تازه هم مهمان کرد.
📌آن سوی حسینیه، اتاقی بود که جای گذاشتن تشکها و بالشتها بود. به سمت در که نیمهباز بود رفتم تا تشکی برای استراحت بردارم.
جوانی بلندبالا و لاغر که عینک کاچوئی و سیگار چسبیده به گوشه لبش، سیمایی خاص به او داده بود، باشتاب به سویم آمد و با صدای درشت و اخمهایی که از بالای قاب عینک درهمتر بهنظر میرسید، گفت: چه میکنی؟
📌فقط یک سلام و شکفتن گل لبخند از غنچه لبها کافی بود تا او مرا بهشدت در آغوش کشد و حتی روانداز خودش را برای استراحت به من پیشکش کند.👇
هدایت شده از دیباج
📌اما زیباترین صحنه آنجا بود که با پسرکی ۷ یا ۸ ساله روبرو شدم. چنان نگاهم در نگاهش گره خورد که گمان نمیکنم به این زودی خاطرهاش از صفحه ذهنم محو شود.
یکی دو ساعت از اولین دیدارمان گذشته بود که دوباره از کنارم رد شد. دست در دست پدر داشت. صورت زیبا و معصومش را به سمت من برگرداند و دوباره نگاه زیبایش را از پشت شیشه چشمهای سبزفامش، در نگاهم گره زد.
📌در حالیکه چشم در چشم بودیم، انگشتان دست راستش را به هم چسباند و به سمت لبهای آرامش برد و به نشانه دوستی و محبت، بر آنها بوسهای نشاند و با نسیم مهربانی به سویم فرستاد.
📌دلم ریخت از آن نگاه مهرآمیز و معصومانه. ای کاش دوباره نگاهم در نگاهش گره بخورد! ای کاش ما با آنها بیشتر قاطی شویم و محبت حسین همچون شکرِ چای عراقی این روابط را بیش از پیش شیرین سازد. ما به این شیرینی نیاز داریم.
#اربعین
#نگاه
#مهربانی
@Arbaeennegar
@Deebaj
🔹زینب؛ قافلهسالار سرهای بریده
هر چه سر چرخاند زینب، نوری از ایمان ندید
جز سران روی نیزه، اثر از یاران ندید
زآسمان، آن شومِ ناخنخشکِ روز واقعه
جز مرارت دادن یاران، نمِ باران ندید
پیش رویش گرگها سرگرمِ سَر، گردانیاند
غیرِ سرگردانی از آن قوم سر گردان ندید
کربلا آغاز یک جریان ضدِّ ظلم بود
خونِ در جریان یک کشتارِ در جریان ندید
هر چه سر چرخاند زینب با دو چشم برزخی
غیرِ مشتی جانور آثاری از انسان ندید
زان همه کشتار بیرحمانه در یک روز جز
«ما رایت الا جمیل» از روضهٔ عریان ندید
آسمان آن روز آمد به تماشاگه راز
تاکنون کس روی نیزه، قاری قرآن ندید
🔸غزلی از: جناب علی باقرزاده شاعر متعهد
#اربعین #زینب #قافلهسالار_سرهای_شهیدان
@ravagh_channel
🔹سلام ارباب دلها
🔸اقتباس از: کانال «مرآت معرفت» به مدیریت زائر پیاده اربعین حاجکریم مهرشاد - پیامرسان ایتا
#پیاده_روی #اربعین
@ravagh_channel
🔹از جهاد جانبازی تا معراج شهادت
در آستانه اولین سالگرد شهادت جانباز شیمیایی شهیدعبدالصمد رجبی دو اثر از زندگی شهید منتشر شد. کتاب «زندگی در مه» به زندگینامه کامل این شهید پرداخته و اثر «رنجهای شیرین»، به اختصار و با تاکید بر جنبهٔ خاص گروه سنی نوجوانان، به قلم خانم افسانه حیدری وانانی تدوین شده است. کتاب زندگی در مه، رنجها و صبوریهای خانوادۀ این جانباز را شرح میدهد که همه را در سایۀ توکل به خداوند و توسل به اهلبیت(ع) به جان خریدهاند. نویسنده سعی کرده تا بخشی از محنتها و زیباییهای استقامت در راه خدا را به تصویر بکشد؛ گرچه به اذعان خودشان، آنها هم همانند بانو زینب کبری (س) جز زیبایی ندیدهاند.
در بخشی از هر دو کتاب میخوانیم:
«برای آنکه ریهٔ مجروح آقاصمد خونریزی نکند، زمستان و تابستان، در اتاق، سماور روشن و آبش در حال قلقل کردن بود و همسر ایشان (نسرینخانم ) مرتب با کتری آب میآورد و میریخت توی سماور تا اتاق همیشه مرطوب باشد. اتاق مهآلود و پر از بخار شده بود، طوری که هر کس داخل میشد فکر میکرد وارد سونا شده است. دیوارها خیس و پر از جلبک شده بود و دائم از سقف اتاق آب میچکید، طوری که در چوبی اتاق بهخاطر رطوبت زیاد باد کرده بود و با فشار لگد باز میشد!».
@vananman1
#جهاد_جانبازی #معراج_شهادت
@ravagh_channel