ولی عمو عباس ؛ فدای مرامت :) .. تشنه ی آب ِ حرمتم ، نمیطلبی ؟ سقای تشنه لب منو سیرابم نمیکنی ؟ ..

نیازمند تجربه کردن سطر به سطر این مداحیم ؛ - [ من با خیالِ تو ، یک لحظه زیستم ، عُمری گریستم ] ..

بیشتر از هر‌چیز دوست دارم زودتر شبای قدر برسه ؛ آرامشی که شب قدر هر سال تو دلم میندازه رو هیچ‌جا تجربه نکردم ..

کُنج مورد علاقه ؛ همین الان به یادتون ‌:)

از شهر و دیار خودم خسته گشته ام ؛ ولگرد ِکوچه های عراقم بکن حسین ..

- الو ؟ سلام .. بین الحرمین م ؛ به یادت ! + بزرگترین لطفُ میکنی :) ممنونتم .. سلام عزیزم ؛ شنیدم که سرت شلوغه مثلِ هرسال ! نبُردیم امسال .. امسال واسم عجیب بود ؛ خودت میدونی :) سال پیش کنارت بودم لحظه سال تحویل ! تو بین الحرمین نشسته بودم ؛ زل زده بودم به گنبد و با مداحیِ [ باورم نمیشه من حرم رو دیدم ؛ ] غم و غصه های اونهمه وقت دوری رو از دلم بیرون میکردم ؛ و تو نگاهم میکردی :)))) ولی الان چی ؟ نمیدونم چیکار کردم .. ازم دلگیری ؟ میترسم بابا حسین .. آخه من غیر تو کسی رو ندارم ! تو منو تنها بزاری ؛ بی کس‌ترین میشم .. نگو قهری عزیز دلم .. #حضرت‌128 (: