بوی شب قدر میاد ؛ تنها شبی که دلمو بهش خوش کرده بودم که قراره برسه .. شبی که جا میگرم گوشه‌کنار حرم ؛ تا صُب واسه امام‌رضا حرف میزنم و با روضه باباعلی و یاد ایوون طلاش اشك میریزم ؛ به یاد همون شبی که تو نجف با روضه‌آی پورکاوه هق هق می‌کردم .. یادم نرفته ؛ تلخی روضه ی بابا علی در حین شیرینیِ مُحبتش که بغلم کرد پناهم داد تو هیئتش .. چای روضه ؛ سینه زنیای دسته‌جمعی تو حرم ‌‌.. حتی بوی شب قدرم آرومم میکنه که .. قراره روحمو تسکین بدم :) .. اشك بر اشك دل به غُصه و اندوه ، عجب ! .. #مرهم‌ِدرد

یادش بخیر ؛ یا ابالحسنِ ورودیِ حرم ..

_ خراب باده ی عفوم ؛ ببخش رُسوا را ..

امشب فقط اشك بریز ؛ اونم فقط ببخشه ..

چاه دلتنگ حرفای علی میشه از امشب به بعد ..

[ شهر ِ بی‌زهرا برایت قابلِ ماندن نبود ..! ] #مرهم‌ِدرد ؛

اینشبا عجیب دلِ شهر گرفته ..

بعد سی‌سال ؛ توی کوچه ردِخون ریخته دوباره 💔 .. #احتیاط !

[ ای کوفه ؛ خوش بخواب ! علی رفت .. ] (:

- غریب گیر آوردنت ؛

حواستون به امشب باشه ؛ مگه میشه با یک شب تمنا ظهورُ جلو انداخت ؟! - مگه نمیشه ؟ .. - از کی تا حالا خدای شما انقدر نامهربون شده :) ؟ .. - ظهور ُ تمنا کنین ؛ با تك‌تك سلول‌هاتون امشب از خدا ظهورش و بخواین ..

میشه به همه ی دنیا بگیم دیدین آقامون اومد ؟ :) ؛