eitaa logo
قاسم روانبخش
9.6هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3.1هزار ویدیو
241 فایل
👈 کانال رسمی حجت‌الاسلام دکتر قاسم روانبخش ✅نماینده مردم شریف شهرستان قم ،کهک ،جعفرآباد در دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی ✅ عضو هیأت علمی موسسه امام خمینی(ره) قم پل ارتباطی @montazerzohuorrr صفحه ما در ویراستی https://virasty.com/QRavanbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
↙️ پای کار اسلام 💢خاطرات محسن مومنی از طلبه مجاهد مرحوم دکتر محمدحسین فرج نژاد 🔻قسمت هفدهم: بغض انقلابی ⏪ خدا رحمت کند حضرت امام را که فرمودند: جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی‌شناسد. 🔻یکی از مصداقهای این جمله، حسین بود. حسین سر عقیده و مکتب با کسی تعارف نداشت، او اهل مبارزه بود و جغرافیا و لهجه و قیافه و قومیت هم اصلا براش مهم نبود. 🔴همه جا و باهمه ملیت‌ها کار میکرد، هدفش فقط اسلام بود و انقلاب. ♦️از کشمیر گرفته تا جمهوری آذربایجان، از یمن گرفته تا شمال آفریقا، همه جا و همه کس براش سوژه تبلیغی بود. 🔻برای طلبه های خارجی واقعا وقت میگذاشت. اگه توی خیابون یه طلبه سیاه پوست آفریقایی رو میدید، میرفت به سمتش و یه جوری باهاش حال و احوال میکرد انگار ده ساله باهاش رفیقه. ⭕️هر جا میرفت یه کیف با خودش میبرد که پر از کتاب بود، همیشه این کیفش سنگین بود، حملش واقعا سخت بود، صبح تا شب هم از این کلاس به اون کلاس میبرد و کتاب معرفی میکرد. 〽️برای طلبه های خارجی از تاریخ استعمار میگفت و بهشون کتاب معرفی میکرد تا بخونن. تاریخ کشورشون رو بیشتر از خودشون میشناخت! 🕎 یه جوری از استعمار میگفت که میخواستی پاشی بری رو با خاک یکسان کنی. 💢اصلا براش مهم نبود ایرانی باشی یا هندی، روسی باشی یا آمریکایی، اروپایی باشی یا آسیایی، فقط مهم بود دغدغه اسلام داشته باشی. 🔰 زمانی که جریان بیداری اسلامی در کشورهای منطقه به راه افتاد، همه بچه ها رو توی نمارخونه موسسه امام جمع کرد و گفت: باید شروع کنیم محتوا تولید کنیم، باید ویژه نامه بزنی، باید شیعیان رو کمک کنیم. 💢بعد از فتنه ۸۸ بود و اوضاع خیلی پیچیده شده بود، بعضی از کارهای احمدی نژاد بچه حزب‌اللهی‌ها رو سر خورده کرده بود. ⭕️ حسین میگفت: ما باید به تکلیفمون عمل کنیم، باقیشو خدا درست میکنه! 〽️ توی همون روزها احساس کرد بچه ها به انگیزه و انرژی نیاز دارن. ❇️یه روز که همه جمع بودن گفت امروز یه مهمون ویژه داریم! تعجب کردیم، یعنی کی میتونست باشه؟ ‼️یه دفعه یه طلبه سید معمم از در وارد شد، معلوم بود ایرانی نیست. 💠حسین معرفی کرد...یکی از مبارزین رژیم آل خلیفه در ، کسی که ماهها زیر شکنجه بودن و بارها تا مرز شهادت رفتن! الان هم به ما پناه آوردن و توی ایران کسی رو ندارن. چند نفر از اعضای خانوادشون هم شدن! ◀️ سکوت خاصی بر جلسه حاکم شده بود، همه نگاهها سمت سید بود، سید شروع کرد صحبت کردن. 🔴 هر چه بیشتر میگفت و انواع شکنجه ها رو توضیح میداد، ضربان قلبمون بیشتر میشد و بیشتر برافروخته میشدیم. تقریبا نفس توی سینه هامون حبس شده بود. 🔹 سید که حرفاش تموم شد، همه شده بودیم سر تا پا گلوله آتش، پر انگیزه و پر حرارت. 🛑 یادمه به شدت دندون هام رو روی هم فشار میدادم و اصلا نمیتونستم پلک بزنم. 🔸تا مدتها حرفهای سید توی ذهنمون تکرار میشد، حسین هم میگفت دیگه خود دانید، با این حرفها حجت بر همه تمامه، حالا دیگه هر کی تنبلی کنه، خودش میدونه و خون شهدا. 🔷کلا هر وقت میخواست بهمون انگیزه بده، حرف از شهدا میزد. یه وقتهایی هم بچه ها رو میبرد گلزار شهدای قم یا مزار شهدای گمنام کوه خضر و از شهدا برامون میگفت. https://eitaa.com/eslamesyasi
ادامه پست قبلی 👇👇 🔸️نزدیک اذان شد. از وضو که برگشتند دوباره با بغض و اشک پرسیدند: «خب! به نتیجه ای رسیدی چه کار کنیم؟» مات و مبهوت مانده بودم. رفتند سمت چوب‌لباسی‌. عطرهای دم‌دستی‌شان را آنجا می‌گذاشتند. صدای اذانشان در خانه پیچید. وقتی نزدیک سجاده شدند، بغض صدایشان ترکید. به پهنای صورت اشک می‌ریختند. گفتند: «شما که جوابی به این سؤال ندادی! اگر پرسیدند اسم خدایت کیست اگر یادمان رفت چه کنیم. اما فکر می‌کنم این «علی علی» گفتن‌های ما در طول زندگی که هر جا توانستیم و از دستمان برآمد، مدام گفتیم «علی علی» این «علی علی» گفتن‌ها ما را رها نمی‌کند. ما را ول نمی‌کنند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) به جایش می‌آیند و جواب این «علی علی» گفتن‌ها را می‌دهند. اگر هم یادمان برود به ما یادآوری می‌کنند.» 🔸️بعد بلافاصله گفتند: «اگر در این دنیا ایمان‌مان را امانت بدهیم دست امیرالمؤمنین (علیه السلام) به شرطی که ایمان را خراب نکرده باشیم، بگوییم این امانت خدمت شما آن لحظه و جایی که من احتیاج دارم، این را به من برگردانید؛ بعید می‌دانم امیرالمؤمنین کسی باشد که بخواهد از امانت نگهداری نکند و حتماً آدم امینی است. مهم این است که ما ایمان‌مان را امانت دهیم. این علی علی گفتن‌ها آنجا کار خودش را می‌کند.» 🔸️مشغول نماز مغرب شدیم. نماز عجیبی شد. ادعا ندارم همیشه با ایشان بوده‌ام و حالاتشان را دیده‌ام، اما در سن‌وسال خودم و در موقعیت‌هایی که با حاج‌آقا ارتباط داشتم، کمتر چنین نمازی از ایشان دیده بودم. با حال و پر اشک. بین هر آیه سوره حمدشان گریه می‌کردند. 🔸️بین دو نماز بحث را ادامه دادند و تأکید کردند روی اینکه آدم ایمانش را بسپارد به دست آن‌ها، آن‌ها شب اول قبر بر‌گردانند. 🔺️خاطره ای از نوه آیت الله مصباح یزدی(قدس سره) 🌙 @mesbahyazdi_ir http://eitaa.com/joinchat/2315059211Cdc06065a5f