eitaa logo
روانشناسی دکتر شاهین فرهنگ
6.8هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🕊 ✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم. روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان‌دادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم. 🌀 دکتر گفت که اینبار من نظارت می کنم و شما عمل می کنید. به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم ودکتر گفت: ... 😱 بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت ... 😱 بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت ... 😱 تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر. 😳 عفونت از این جا بالاتر نرفته لحن و عبارت " " 😱 خاطره بسیار تلخی را در من زنده میكرد. خیلی تلخ. 🌀دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می کردیم. شده بود و بود و . مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی می کشیدند که داستانش را همه میدانند. 💢عده ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق شان را تهیه می کردند و عده ای از ھم بودند که با از گرسنگی مردم سودجویی می کردند. 🌀شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه مان که بود و و می فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم. 😱 🌀پدرم هر قیمتی که می گفت ما با لحن خاصی می گفت: ... 😱 ... 😱 🌀بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم. چقدر بود. وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت : گفت : بچه بودم. و می فروختم.خیلی سال پیش. قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم. 🌀دیگر تحمل بقیه صحبت‌هایش را نداشتم. 😱شناخته بودمش.😱 💢خود را به حیاط بیمارستان رساندم. من باور داشتم که ‼️ 🌀اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین را به چشمم ببینم. 🔰دکتر مرتضی عبدالوهابی استاد آناتومی دانشگاه تهران 🍃 🌺🍃 @ravankhob 🌹