eitaa logo
دکتر زینب غدیری
313 دنبال‌کننده
1هزار عکس
518 ویدیو
37 فایل
ارائه دهنده خدمات تخصصی #روانشناسی،توسط کادر مجرب، به صورت آنلاین و حضوری زیر نظر دکتر غدیری
مشاهده در ایتا
دانلود
درس سی و یک💠 راهکارهای غلط زندگی‌ات را کنار بگذار🔸 آیا بعضى‌ها دوست دارند رنج بکشند؟ گاهى اوقات بله. ممکن است با خود بگویند...: 1. با رنج کشیدن، می‌توانم حس همدردى را برانگیزم! شاید درست باشد؛ اما همدردى دیگران خیلى طول نمى‌کشد. بعد از مدتى از صورت عبوس شما خسته می‌شوند و دوست دارند یک مشت حواله‌تان کنند. 2. اگر رنج بکشم توجه همه را به خود جلب می‌کنم. همه تقلاى مرا مى‌بینند. بین دوست داشتن و توجه دیگران را جلب کردن، تفاوت زیادى وجود دارد. 3. اگر رنج زیادى بکشم خدا رنج مرا می‌بیند، دلش به حالم می‌سوزد، و زندگى‌ام را سر و سامان می‌دهد! 1. بیماری گاهى اوقات بعضى افراد دیگران را با مریض بودن دور خود جمع می‌کنند. چرا این کار را می‌کنید؟ بگذارید دلیلش را بگویم، چون خانواده و دوستان معمولاً شما را به حساب نمى‌آورند؛ سپس ناگهان بیمار می‌شوید و برایتان غذا می‌آورند، به شما دارو می‌دهند، برایتان فیلم می‌گذارند، گل و شکلات برایتان می‌خرند، و به شما توجه می‌کنند. ناگهان همه‌ى خانواده با شما مهربان می‌شوند! مجبور نیستید کارهاى منزل را انجام دهید. می‌توانید مدرسه نروید. حالتان که بهتر شد، ناگهان صدایى می‌شنوید که می‌گوید: «پاشو اتاقت را تمیز کن!» مریض بودن خیلى خوب است، مگر نه؟ مى‌گویید: «اما مگر می‌توان تصمیم بگیرید که بیمار شوید؟» خب حداقل می‌توانید دراز بکشید یا وانمود کنید که بیمارید. همچنین، وقتى درمانده به نظر می‌رسید، سیستم ایمنى بدنتان ضعیف می‌شود. بنابراین، اغلب اوقات بیمار می‌شوید. اگر توجه کنید می‌بینید که اکثر افرادى که احساس طردشدگى یا سرخوردگى یا درماندگى دارند، اغلب اوقات بیمارند. به نظر می‌رسد این گونه دیگران را کنترل می‌کنند و به هدف خود می‌رسند. در حالى که بیمار بودن راهى برای کنترل کردن دیگران است، راه‌هاى بهترى برای رسیدن به این خواسته وجود دارد. ۲.تنفر از والدین تنفر از دیگران کار درستى نیست ـ مخصوصاً تنفر از والدین انرژى زیادى می‌برد و گرفتارى‌ها و دردسر خودش را دارد. گاهى اوقات دوست داریم قبول نشویم فقط براى این‌که والدینمان را تنبیه کنیم ... اگر از والدینتان متنفرید، می‌خواهید به آن‌ها ثابت کنید که در هر صورتى اشتباهچ می‌کنند و بهترین راه براى تنبیه کردنشان این است که به آن‌ها نشان دهید که الگوى اشتباهى دارند و بهترین راه براى اثبات وجود این الگوهاى اشتباه این است که زندگى خود را خراب کنید، حال از طریق رد شدن در امتحانات یا هر شیوه ى دیگری! بنابراین، به آینده‌تان لطمه می‌زنید تا به آن‌ها ثابت کنید که شیوه‌ى تربیتى‌شان اشتباه است. _ساز ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱ ‎‌‎‌‌‎‌‎🆔 https://eitaa.com/ravanshenasiavayebaran 📞۰۹۱۰_۶۶_۶۵_۱۱۸ 🔹Dr.zeinabghadiri باما همراه باشید⚜ ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱
29.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر میتونستی یه نصحیت بهم بگی...! ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱ ‎‌‎‌‌‎‌‎🆔 https://eitaa.com/ravanshenasiavayebaran 📞۰۹۱۰_۶۶_۶۵_۱۱۸ 🔹Dr.zeinabghadiri باما همراه باشید⚜ ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راه رهایی 🔸 ✅بخشش ✅پاکسازی بدن ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱ ‎‌‎‌‌‎‌‎🆔 https://eitaa.com/ravanshenasiavayebaran 📞۰۹۱۰_۶۶_۶۵_۱۱۸ 🔹Dr.zeinabghadiri باما همراه باشید⚜ ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱
🔸جذب طرحواره ای در ازدواج... طرحواره رهاشدگی در سبک مقابله ای تسلیم باعث میشه تو دقیقا همسری انتخاب کنی که متعهد نیست...! ⤵️ شوهرم تنوع طلب است و مجبورم میکند دوستانم را به خانه دعوت کنم و .... روزی که برای وقت گذرانی در فضای مجازی پرسه می زدم با جوانی آشنا شدم که گویی سنگ صبور درددل هایم بود. چند ماه بعد در حالی با مرد رویاهایم ازدواج کردم که آن روی سکه نمایان شد و … از روزی که خودم را شناختم جز جدل و فریادهای توهین آمیز پدر و مادرم چیزی ندیدم.پدرم مردی معتاد و بیکار بود و توانایی اداره زندگی را نداشت. او حتی نمی توانست مخارج روزانه را تامین کند از سوی دیگر مادرم همه تلاش خود را به کار گرفته بود تا پدرم را از مواد مخدر دور کند و به زندگی عادی بازگرداند اما تلاش هایش فایده ای نداشت و پدرم در همان مسیر بی راهه حرکت می کرد تا این که بالاخره مهر طلاق بر شناسنامه مادرم جا خوش کرد و آن ها از یکدیگر جدا شدند. ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱ ‎‌‎‌‌‎‌‎🆔 https://eitaa.com/ravanshenasiavayebaran 📞۰۹۱۰_۶۶_۶۵_۱۱۸ 🔹Dr.zeinabghadiri باما همراه باشید⚜ ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱
1⃣ آن زمان من ۴ سال بیشتر نداشتم و مادرم که سرپرستی مرا به عهده داشت دست مرا گرفت و به خانه مادربزرگم برد ۲ سال بعد از این ماجرا مادرم نیز با مرد جوانی ازدواج کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت به همین خاطر من در ۶ سالگی در واقع مادرم را هم از دست دادم چرا که ناپدری ام مخالف حضور من در خانه اش بود و این موضوع را آشکارا با مادرم شرط کرده بود در این شرایط من به ناچار زندگی سرد و بی روحی را در کنار مادربزرگ پیرم می گذراندم و از هر نوع محبت و عاطفه ای دور بودم. _ای ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱ ‎‌‎‌‌‎‌‎🆔 https://eitaa.com/ravanshenasiavayebaran 📞۰۹۱۰_۶۶_۶۵_۱۱۸ 🔹Dr.zeinabghadiri باما همراه باشید⚜ ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱
2⃣ با وجود این هر روز کیف مدرسه ام را برمی داشتم و راهی کلاس درس می شدم با آن که دختری افسرده و گوشه گیر بودم و توجهی به درس و مشق نداشتم اما باز هم از هوش بالایی برخوردار بودم و با مطالعه کتاب در شب امتحان نمرات بالایی می گرفتم به طوری که همه معلمانم تعجب می کردند و گاهی نیز مظنون به تقلب می شدم. خلاصه روزگارم به همین ترتیب سپری می شد تا این که حدود یک سال و نیم قبل و زمانی که تحصیل به صورت مجازی بود به خاطر وقت گذرانی و از روی بی حوصلگی در فضاهای مجازی پرسه می زدم در همین جست وجوهای اینستاگرامی بود که به طور اتفاقی با «فرشید» آشنا شدم او جوانی ۳۰ ساله و اهل اصفهان بود ولی با همه این تفاوت سنی خیلی با حوصله و طمأنینه به حرف هایم گوش می داد. ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱ ‎‌‎‌‌‎‌‎🆔 https://eitaa.com/ravanshenasiavayebaran 📞۰۹۱۰_۶۶_۶۵_۱۱۸ 🔹Dr.zeinabghadiri باما همراه باشید⚜ ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱
3⃣ گویی سنگ صبور درددل هایم بود و من عشق و محبت را در کلام او جست وجو می کردم طولی نکشید که به فرشید دل باختم و عاشقانه به او ابراز علاقه کردم. ۶ ماه بعد تصمیم به ازدواج گرفتیم و من ماجرا را برای مادرم بازگو کردم. او با شنیدن این خبر لبخندی زد و خیلی خوشحال شد چرا که دیگر مزاحمی در زندگی نداشت و می توانست به راحتی با شوهرش زندگی کند اما خانواده فرشید از این موضوع بسیار برآشفته شدند و با ازدواج ما مخالفت کردند چرا که ما تفاوت های فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی زیادی با هم داشتیم. ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱ ‎‌‎‌‌‎‌‎🆔 https://eitaa.com/ravanshenasiavayebaran 📞۰۹۱۰_۶۶_۶۵_۱۱۸ 🔹Dr.zeinabghadiri باما همراه باشید⚜ ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱
4⃣ با آن که اوضاع مالی پدر فرشید بسیار خوب بود و موقعیت اجتماعی بالایی داشت ولی بیشتر مخالفت آن ها این بود که من فرزند طلاقم و تربیت خانوادگی ندارم! خلاصه با همه این مخالفت ها فرشید به ازدواج با من تاکید داشت تا این که با اصرار او، خانواده اش رضایت دادند و تنها یک شب برای مراسم عقدکنان ما از اصفهان به مشهد آمدند. روز بعد خانه کوچکی برای ما اجاره کردند و به اصفهان بازگشتند. همسرم نیز در یک شرکت خصوصی مشغول کار شد و من حالا به همه آرزوهایم رسیده بودم و مرد رویاهایم را در کنارم می دیدم اما این خوشی ها و لبخندها خیلی دوام نداشت چرا که فرشید در همان هفته اول زندگی مشترک شخصیت واقعی خود را نشان داد و به قول معروف آن روی سکه نمایان شد. ای ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱ ‎‌‎‌‌‎‌‎🆔 https://eitaa.com/ravanshenasiavayebaran 📞۰۹۱۰_۶۶_۶۵_۱۱۸ 🔹Dr.zeinabghadiri باما همراه باشید⚜ ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱
5⃣ فرشید مردی بسیار عصبی بود و با هر بهانه ای کتکم می زد و تحقیرم می کرد. او اوضاع مالی پدرش و زندگی آشفته پدر و مادر مرا مدام به رخم می کشید و مرا دختری سیاه بخت و درمانده می خواند. حتی وقتی برای اولین بار به اصفهان رفتم پدر و مادر فرشید مرا به خاطر گم شدن یک فلش متهم به دزدی کردند و تهمت های ناروایی زدند. آن ها با یک حالت دلسوزی و ترحم گونه می گفتند تو در یک خانواده فقیر به دنیا آمده ای و پدر و مادری هم نداشتی که تو را به طور صحیح تربیت کنند حالا هم اگر برای اولین بار دزدی کرده ای، عیبی ندارد و تو را می بخشیم! با این تحقیرها و سرزنش ها آن قدر سرشکسته می شدم که فقط اشک هایم با من همراهی می کردند. اکنون نیز مدتی است همسرم مرا به باد کتک می گیرد و از من می خواهد تا تعدادی از دختران دوران دبیرستانم را به خانه بیاورم و با او آشنا کنم. اما من نمی توانم وجدانم را زیر پا بگذارم و دختری را به روز سیاه بنشانم به همین خاطر همسرم فقط با این بهانه که شلوارش را اتو نزده ام باز هم به شدت کتکم زد و تهدید کرد که اگر ظهر به خانه بازگردم و تو را ببینم دیگر زنده نخواهی ماند! من هم که خیلی ترسیده بودم پس از خروج همسرم از منزل فرار کردم و با راهنمایی یکی از دوستانم به کلانتری آمده ام تا کمکم کنید. با دستورات محرمانه پلیس رسیدگی ویژه به پرونده این زن جوان در دستور کار مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی قرار گرفت. ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱ ‎‌‎‌‌‎‌‎🆔 https://eitaa.com/ravanshenasiavayebaran 📞۰۹۱۰_۶۶_۶۵_۱۱۸ 🔹Dr.zeinabghadiri باما همراه باشید⚜ ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱
دکتر زینب غدیری
⚜طرحواره نقص وشرم و طرحواره خودقربانگری و طرح واره خویشتن ناکافی👇🏻 🔅همسر بی‌غیرتم مرا به صاحبخانه می دهد/ صاحب‌خانه بی‌شرمم به جای کرایه تقاضای همخوابی دارد/ من حامله ...!⤵️ همسر بی غیرتم کار نمیکند و برای پرداخت کرایه خانه پیشنهادهای بیشرمانه ای به من می دهد. بعد از آن که تحصیل در مقطع راهنمایی را به پایان رساندم دیگر به مدرسه نرفتم و مشغول امور خانه داری شدم چرا که علاقه زیادی به درس و مشق نداشتم و می‌خواستم در خانه به مادرم کمک کنم تا این که خودم زندگی مستقلی را تشکیل بدهم. زن جوان در ادامه گفت: بعد از آن که تحصیل در مقطع راهنمایی را به پایان رساندم دیگر به مدرسه نرفتم و مشغول امور خانه داری شدم چرا که علاقه زیادی به درس و مشق نداشتم و می‌خواستم در خانه به مادرم کمک کنم تا این که خودم زندگی مستقلی را تشکیل بدهم. زن جوان در ادامه گفت: بعد از آن که تحصیل در مقطع راهنمایی را به پایان رساندم دیگر به مدرسه نرفتم و مشغول امور خانه داری شدم چرا که علاقه زیادی به درس و مشق نداشتم و می‌خواستم در خانه به مادرم کمک کنم تا این که خودم زندگی مستقلی را تشکیل بدهم. در حالی که ۲۱ ساله بودم یکی از همسایگانمان مرا برای پسرش خواستگاری کرد. اگرچه آن خانواده را از سال‌ها قبل می‌شناختیم، اما هیچ اطلاعی از وضعیت درون خانواده آن‌ها نداشتیم و تحقیقی هم در این باره نکردیم چرا که به دلیل وضعیت جسمی پدرم خواستگار زیادی نداشتم. از سوی دیگر نیز «بهادر» هم مانند پدر من از نظر مالی بسیار ضعیف بود و نمی‌توانست ضعف اقتصادی خانواده ام را بهانه‌ای برای تحقیر من قرار بدهد. در نهایت من و بهادر تنها ظرف چند روز و بدون برگزاری مراسمی ازدواج کردیم، ولی هنوز دو ماه بیشتر از آغاز دوران نامزدی مان نگذشته بود که من به طور ناخواسته باردار شدم به همین دلیل خانواده ام برای حفظ آبرویشان به تکاپو افتادند و پدرم مجبور شد با قرض و وام جهیزیه‌ای برایم فراهم کند تا قبل از آن که اطرافیان و بستگانمان از این موضوع مطلع شوند زندگی مشترکمان را آغاز کنیم، اما باز هم بهادر بیکار بود و حتی نمی‌توانست هزینه خورد و خوراک خودش را تامین کند. به ناچار مادرشوهرم مبلغ یک میلیون تومان برای ما فراهم کرد تا بتوانیم خانه‌ای رهن کنیم. با آن که نمی‌توانستیم با این مبلغ و اجاره اندک منزلی را در حاشیه شهر پیدا کنیم، اما در نهایت اتاقی کلنگی را اجاره کردیم و بدین ترتیب زندگی مشترکمان آغاز شد، ولی باز هم همسرم که معتاد به مواد مخدر بود تا ظهر می‌خوابید و به دنبال کار نمی‌رفت. یکی دو ماه اول من با هدیه‌هایی که هنگام عقد گرفته بودم اجاره خانه را پرداختم، اما از آن به بعد صاحبخانه مدام برای گرفتن اجاره به در منزلمان می‌آمد، اما همسرم کرایه اش را نمی‌داد و حتی به او توهین می‌کرد! وقتی به بهادر اعتراض می‌کردم که سر کار برود و کرایه را بپردازد او با بی شرمی مقابلم ایستاد و گفت: صاحبخانه مردی مجرد است و تو می‌توانی با کمی ناز و کرشمه کاری کنی که از خیر کرایه اش بگذرد! از شدت ناراحتی سرم درد گرفت مگر یک مرد چه قدر می‌تواند بی غیرت باشد که چنین حرفی بزند! او حتی پا را از حرف فراتر گذاشت و نه تنها جهیزیه ام را فروخت و صرف اعتیادش کرد بلکه می‌گوید اگر هزینه زندگی می‌خواهی باید اجازه بدهی تا نوزادمان را به مبلغ پنج میلیون تومان بفروشم و … وقتی نزد مادرشوهرم رفتم و گلایه کردم در پاسخم گفت: ناراحت نشو می‌توانی در مکان‌های شلوغ و چهارراه‌ها گدایی کنی تا درآمدی برای خودت داشته باشی! به هر کسی نوزاد گرسنه ات را نشان بدهی مبلغ زیادی به تو کمک می‌کند. تازه بعد از این ماجرا بود که فهمیدم همه خانواده همسرم نه تنها در شهر گدایی می‌کنند بلکه پدرشوهرم نیز به شیشه اعتیاد دارد و چیزی برایش مهم نیست. این گونه بود که صاحبخانه وسایل مان را بیرون ریخت و من در حالی سربار خانواده ام شدم که پدرم نمی‌تواند هزینه‌های فرزندم را پرداخت کند. از سوی دیگر می‌ترسم پسر ۱۸ ماهه ام را به پدرش واگذار کنم چرا که او هم در خانه پدرش زندگی می‌کند و احتمال دارد پسرم را بفروشد و … ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱ ‎‌‎‌‌‎‌‎🆔 https://eitaa.com/ravanshenasiavayebaran 📞۰۹۱۰_۶۶_۶۵_۱۱۸ 🔹Dr.zeinabghadiri باما همراه باشید⚜ ⊰᯽⊱┈──🌺──┈⊰᯽⊱