✅حکایتی که برای بعضی ها بیشتر شبیه یک شوخی است ! 😒
♦️از سمیناری(همایش) در مشهد برگشته بودم.
آقا مهدی، اولین حقوقِ سپاهش را گرفته بود. به ما گفت: «امروز همه مهمون من، می خوام همه رو جیگر مهمون کنم.» خیلی سر حال بود. ما را صبحانه جگر مهمان کرد، سر صبحانه، همین طور که مشغول خوردن بودیم، پرسید:
-«تعریف کن ببینم، از سمینار مشهد چه خبر؟!»
-با آب و تاب گفتم: «آقا مهدی، سمینار نگو، بگو دومینار. عجب سمیناری بود. با هواپیما بردنمون و رفتیم هتل چهار ستاره و خلاصه همه چیز به راه بود.»
تا این ها را گفتم، قیافه اش در هم رفت.
همین طور که سیخ ها دستش بود، گفت: « این سیخ ها رو می بینی؟ روز قیامت این ها رو توی بدنت فرو می کنن. شما می تونستی با اتوبوس بری، با اتوبوس هم برگردی... وقتی یه جایی رو می تونیم با اتوبوس بریم، چرا با هواپیما و پول ملت بریم؟! وقتی می تونیم توی هتل معمولی بخوابیم، چرا بریم هتل چهار ستاره؟» می گفت چون مأموریت بوده و از بیت المال خرج شده، نباید می رفتی.😒
#شهید_مهدی_باکری
✅محتوای شهدایی ، ایده ها و خدمات تخصصی یادواره شهدا @ravayatf