eitaa logo
حکمرانی ولایی
884 دنبال‌کننده
369 عکس
7 ویدیو
48 فایل
این کانال برای بحث و تبادل نظر درباره حکمرانی ولایی در راستای تحقق تمدن نوین اسلامی ایجاد شده است. ما قصد داریم نشان دهیم که چگونه اسلام می‌تواند پاسخگوی نیازهای انسان باشد. اگر شما هم به این موضوعات علاقه‌مند هستید، به ما بپیوندید ادمین: @nanosatellite
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻«هرم وجودی» به‌ مثابه نقشه معماری هستی 🖊 رضا کیانوش ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در مسیر فهم هستی، آنچه بیش از فهرست کردن اجزای عالم اهمیت دارد، شناخت نحوه پیوستگی، تدرج و حرکت مراتب وجود است. این پیوستگی نه‌تنها در چینش اجزاء، بلکه در روابط علی طولی، عرضی و اشراقی میان آن‌ها معنا می‌یابد. حکمت متعالیه، با تکیه بر منطق قرآن، هستی را نه مجموعه‌ای از اشیاء، بلکه حقیقتی واحد، متدرج و در حرکت می‌بیند؛ حقیقتی که در هر مرتبه، با شدت خاصی از وجود، ظهور می‌یابد و حامل سه فعل بنیادین است: فهم، اراده و عمل. 1⃣ چرا نقشه معماری؟ چرا هرم؟ در نگاه صدرایی، هر موجود، جایگاهی خاص در مراتب وجود دارد. این جایگاه نه‌تنها بر اساس ماده یا صورت، بلکه بر اساس شدت وجود، نوع تجرد، و فعل‌های وجودی تعریف می‌شود. بنابراین، برای فهم دقیق هستی، باید نقشه‌ای طراحی شود که این مراتب را به‌ صورت سلسله‌وار و پیوسته نشان دهد؛ نقشه‌ای که بتواند هم حرکت نزولی فیض را نمایش دهد، هم مسیر صعودی معرفت را. «» چنین نقشه‌ای است: ساختاری که از ماده محض تا حق مطلق امتداد دارد، و در هر مرتبه، نوعی از فهم، اراده و عمل را به نمایش می‌گذارد. این هرم، نه‌تنها هندسه هستی را ترسیم می‌کند، بلکه منطق حرکت آن را نیز آشکار می‌سازد. از منظر حکمت، طراحی چنین نقشه‌ای نه‌تنها برای فهم مراتب هستی، بلکه برای شناسایی خلاهای معرفتی نیز ضروری است. این نقشه، همچون اسکلتی است که با دانش تخصصی رشته‌های مختلف پر می‌شود و می‌تواند در طرح پرسش‌هایی درباره نهایی بودن فهم ما، و هدایت تامل درباره آنچه فراتر از مرزهای دانش فعلی است، نقش‌آفرین باشد. 2⃣ منطق سه‌گانه فهم، اراده، عمل در حکمت متعالیه، هر مرتبه از هستی حامل سه فعل است: 🔻فهم: ادراک حقیقت در سطح آن مرتبه 🔻اراده: میل و نیت متناسب با آن سطح 🔻عمل: تحقق و فعل در آن ساحت این سه فعل، در مراتب مختلف، به‌ صورت‌های گوناگون ظاهر می‌شوند. در مرتبه عقل، فهم به‌ صورت ادراک کلیات، اراده به‌ صورت ثبوت در خیر، و عمل به‌ صورت افاضه صور عقلی است. در مرتبه انسان، فهم به‌ صورت تعقل، اراده به‌ صورت اختیار اخلاقی، و عمل به‌ صورت فعل خلاقانه. اگر این سه فعل در یک مرتبه هماهنگ نباشند، آن مرتبه دچار اختلال می‌شود. و اگر پیوند میان مراتب نیز گسسته شود، کل هستی دچار ناهماهنگی می‌گردد؛ همان چیزی که در حکمت، مسئله نامیده می‌شود. 3⃣ مسئله به‌ مثابه ناهماهنگی در حرکت وجودی مسئله، در افق حکمت، یعنی اختلال در توازن وجود. این اختلال می‌تواند در یک مرتبه رخ دهد (مثلاً در انسان)، یا در پیوند میان مراتب (مثلا میان جامعه و فناوری). در هر دو حالت، مسئله یعنی بریدگی از جهت وجودی، چنانکه که قرآن می‌فرماید: «الَّذي أَعْطي‌ کُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدي‌» (طه، ۵۰) 📌 نمونه‌ها: 🔺انسان فاقد هماهنگی میان عقل، اراده و عمل → بحران اخلاقی 🔺جامعه فاقد پیوند میان دانایی، ولایت و نهاد → بحران حکمرانی 🔺فناوری جدا از غایت انسانی → ابزار غفلت 🔺طبیعت تحت سلطه اراده بی‌فهم انسان → تخریب خلقت در همه این موارد، مسئله یعنی گسست در حرکت وجودی؛ جایی که فهم، اراده و عمل از هم جدا شده‌اند. 4⃣ هرم وجودی و منطق تبیین صدرایی در فلسفه صدرایی، تبیین هر پدیده باید بر اساس جایگاه آن در مراتب وجود باشد. این تبیین، نه‌تنها علی، بلکه اشراقی و غایی نیز است. یعنی باید نشان دهد که هر پدیده از کجا آمده، چه نسبتی با مراتب بالاتر و پایین‌تر دارد، و چگونه می‌توان آن را به جایگاه حقیقی‌اش بازگرداند. هرم وجودی، این تبیین را ممکن می‌سازد. با این نقشه، می‌توان فهمید که: ▪️ماده محض، پایه تحقق همه مراتب بالاتر است ▪️جماد، نبات، حیوان، انسان، جامعه، فناوری، عقل، روح و حق، هرکدام مرتبه‌ای از وجودند ▪️در هر مرتبه، فهم، اراده و عمل به‌ صورت خاصی ظاهر می‌شوند ▪️حرکت نزولی، تجلی فیض است؛ حرکت صعودی، مسیر معرفت و تهذیب در نگاه علمی نیز، مراتب پیچیدگی از پایین‌ترین سطح (خلأ کوانتومی) تا بالاترین سطح (جهان اخترفیزیکی) ترسیم شده‌اند. اما در حکمت متعالیه، این مراتب نه‌تنها بر اساس پیچیدگی، بلکه بر اساس شدت وجود و جهت غایی تعریف می‌شوند. 5⃣ نتیجه‌گیری: هرم وجودی، راهی برای فهم و اصلاح هرم وجودی، نه‌تنها نقشه‌ای برای فهم هستی است، بلکه ابزاری برای اصلاح آن نیز هست. با این نقشه، می‌توانیم: 🔹جایگاه هر پدیده را در ساختار هستی بشناسیم 🔹فعل‌های وجودی آن را تحلیل کنیم 🔹ناهماهنگی‌ها را شناسایی کنیم 🔹مسیرهای صعود و نزول را بازسازی کنیم 🔹خلأهای معرفتی را کشف کرده و مسیر تأمل را به سوی مراتب نادیده هدایت کنیم و این یعنی بازگشت به حکمت، به هدایت، و به وحدت. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷
🔻 چرا ایران نیازمند «راهنمای پیکره دانش حکمرانی ولایی» و «استانداردهای حکمرانی ولایی» است؟ ضرورت هم‌افزایی میان حوزه، دانشگاه، دولت و جامعه برای طراحی و تحقق تمدن نوین اسلامی 🖊 رضا کیانوش ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یکی از ضعف‌های بنیادین در ساختار اداره کشور، نبود پیوند روشمند میان دانش نظری، اجتهاد فقهی، طراحی مهندسی و تجربه اجرایی است. حوزه در قلمرو استنباط احکام و مبانی فکری فعالیت می‌کند، دانشگاه در عرصه نظریه‌پردازی و تحلیل علمی، دولت در مقام تصمیم و اجرا، و بخش خصوصی در میدان تجربه و تحقق؛ اما میان این چهار ساحت، هنوز زبانی مشترک و نقشه‌ای واحد برای حکمرانی در تراز اسلام شکل نگرفته است. برای عبور از این گسست، کشور نیازمند دو سند مکمل است که به‌صورت هماهنگ، چرخه‌ی اندیشه تا عمل را در حکمرانی ولایی سامان دهند: یکی «راهنمای پیکره دانش حکمرانی ولایی» به‌عنوان مرجع دانشی و معرفتی، و دیگری «استانداردهای حکمرانی ولایی» به‌عنوان چارچوب اجرایی و نظام‌ساز. 1⃣ راهنمای پیکره دانش حکمرانی ولایی 📘 منشور معرفتی و روشی برای طراحی نظامات حکمرانی این سند، نقشه‌ی دانایی حکمرانی ولایی است؛ چارچوبی جامع که بنیان‌های فلسفی، فقهی، علمی، مهندسی، اخلاقی، کلامی، عرفانی و عملی حکمرانی را در هفت حوزه دانشی سامان می‌دهد. هدف از تدوین این راهنما، صرفاً تبیین «چرایی حکمرانی» نیست؛ بلکه بیان «اصول و مبانی چگونگی آن» در پرتو عقلانیت وحیانی و روش تحقیق سیستمی است. در این سند، دو سطح از محتوا مورد توجه است: 🔹 سطح نخست – اصول و مبانی حکمرانی: تبیین رابطه‌ی میان عدالت، ولایت، عقلانیت، قدرت، و هدایت در ساختار اداره جامعه. 🔹 سطح دوم – اصول روش تحقیق در هفت حوزه دانشی: توضیح چگونگی فهم، طراحی، و تحقق حکمرانی در قالب روش‌های اجتهادی، فلسفی، علمی، مهندسی و عملی. به تعبیر دیگر، پیکره دانش حکمرانی ولایی، نه صرفاً متنی نظری، بلکه زبان مشترک میان اندیشه و طراحی است. زبان تعامل میان فقیه و فیلسوف، میان مهندس و مدیر، میان متکلم و مجری؛ زبان هدایت نظامات تمدنی بر مدار عقل، ایمان و تجربه. 2⃣ استانداردهای حکمرانی ولایی ⚙️ نقشه‌ی تحقق پیکره دانش در نظامات تمدنی اگر پیکره دانش، منطق طراحی را می‌سازد، استانداردها، نقشه‌ی پیاده‌سازی آن را فراهم می‌کنند. این سند، مجموعه‌ای از قواعد، فرآیندها و شاخص‌هاست که به نهادهای اجرایی و سیاست‌گذاران کمک می‌کند تا مبانی حکمرانی ولایی را در میدان اجرا، قابل تحقق، سنجش و بازخوردپذیر سازند. در این چارچوب، استانداردها باید به تفصیل، اصول اجرایی و الزامات در نظامات مختلف تمدنی را بیان کنند، از جمله: 🔸 حکمرانی اقتصادی و مالی 🔸 حکمرانی سیاسی و اداری 🔸 حکمرانی فرهنگی و رسانه‌ای 🔸 حکمرانی خانواده و اجتماع 🔸 حکمرانی علم، فناوری و محیط زیست 🔸 حکمرانی بین‌الملل و روابط امت اسلامی استانداردها تضمین می‌کنند که سیاست‌ها، ساختارها و فرآیندهای اداره کشور بر مبنای عدالت، شفافیت، کارآمدی و هدایت الهی طراحی شوند. کارکردهای اصلی استانداردهای حکمرانی عبارت‌اند از: 🔹 ایجاد انسجام میان نهادها و سیاست‌ها 🔹 افزایش قابلیت سنجش و ارزیابی عملکرد 🔹 امکان مقایسه، اصلاح و یادگیری میان حوزه‌های مختلف 🔹 فراهم‌سازی زیرساخت برای تولید تجربه‌های موفق قابل تعمیم به بیان دیگر، پیکره دانش «عقل طراحی» است، و استانداردها «نقشه تحقق». یکی هدایت می‌کند، دیگری جاری می‌سازد. 3⃣ نسبت راهنما و استاندارد در چرخه حکمرانی ولایی 🔄 از مبنا تا میدان، از میدان تا بازخورد رابطه میان این دو سند، ایستا نیست؛ بلکه چرخه‌ای زنده است که دانایی و تجربه را به‌طور مستمر به‌روزرسانی می‌کند: راهنمای پیکره دانش، مبانی، روش‌ها و اصول طراحی را تدوین می‌کند. استانداردها، بر پایه آن اصول، مدل‌ها و فرآیندهای اجرایی را می‌سازند. تجربه‌های میدانی از اجرای استانداردها، به پیکره دانش بازمی‌گردند تا چرخه‌ی «بازطراحی و بازاجتهاد» تکمیل شود. بدین ترتیب، حکمرانی ولایی به نظامی پویا و خوداصلاح‌گر تبدیل می‌شود که همواره میان نظر و عمل در رفت‌وبرگشت است. 4⃣ ضرورت نهادی برای تحقق این دو سند 🔘 هم‌افزایی چهار رکن دانایی و قدرت در مدار ولایت تحقق این الگو، مستلزم همکاری منسجم میان چهار نهاد بنیادین است: 🔹 حوزه علمیه: تولید مبانی اجتهادی و اخلاقی حکمرانی. 🔹 دانشگاه: توسعه روش‌های علمی و تحلیلی در طراحی نظامات. 🔹 حاکمیت: به‌کارگیری استانداردها در سیاست‌گذاری و اجرا. 🔹 بخش خصوصی و نهادهای مردمی: میدان آزمون و بازخورد تجربه‌ها. (۱) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷 @raveshetamadoni
تنها در تعامل خلاق میان این ارکان است که می‌توان از تکرار تجربه‌های مقطعی و جزیره‌ای عبور کرد و به نظامی هماهنگ از دانایی تا اداره دست یافت. 📌 نتیجه‌گیری ایران برای ورود به عصر تمدنی جدید، نیازمند نظام دانشی و اجرایی واحد در حکمرانی است. «راهنمای پیکره دانش حکمرانی ولایی» زیربنای فکری، معرفتی و روشی این نظام است؛ و «استانداردهای حکمرانی ولایی» نقشه تحقق و استمرار آن در میدان عمل. بدون این دو سند، حکمرانی ما نه تکیه‌گاه معرفتی دارد و نه الگوی پایدار اجرایی. با آن‌ها، اما، می‌توان میان اجتهاد و سیاست، میان مهندسی و اخلاق، میان طراحی و تحقق، پلی ساخت که مسیر تحقق دولت و تمدن اسلامی را هموار سازد. (۲) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷 @raveshetamadoni
🕌 سفر به مشهد؛ فرصتی برای گفتگوهای علمی و دینی ان‌شاءالله از فردا در مشهد مقدس خواهم بود؛ در این سفر، نایب‌الزیاره همه همراهان عزیز کانال هستم و دعاگوی توفیقات علمی، معنوی و اجتماعی‌تان. با توجه به حضور مراکز دینی و علمی و نیز شخصیت‌های فرهیخته در این شهر، اگر صلاح بدانند، مایلم در این سفر، گزارشی از فعالیت‌ها و پژوهش‌هایی که تاکنون در چارچوب پروژه‌ی «راهنمای پیکره دانش حکمرانی ولایی» انجام داده‌ام، ارائه کنم. این پروژه، تلاشی است برای تدوین منظومه‌ای معرفتی در حوزه حکمرانی مبتنی بر مبانی دینی، با رویکردی میان‌رشته‌ای و ناظر به نیازهای تمدنی نظام اسلامی. در صورت آشنایی با بزرگوارانی که گفتگو با ایشان را در این زمینه مفید می‌دانید، خوشحال می‌شوم معرفی بفرمایید یا ارتباط برقرار شود. 📬 راه ارتباط: [@nanosatellite] با احترام رضا کیانوش @raveshetamadoni
🔻 چرا امت اسلامی نیازمند «حکمرانی ولایی» بر اساس نقاط اهرمی است؟ طراحی تمدن الهی از متن نماز تا میدان زندگی 🖊 رضا کیانوش ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یکی از ضعف‌های بنیادین در مسیر تحقق تمدن اسلامی، نبود روشی منسجم برای تبدیل معارف الهی به نظامات اجتماعی و اجرایی است. حوزه‌های معرفت اسلامی—از تفسیر و فقه تا فلسفه و اخلاق—گنجینه‌ای عظیم از مبانی، اصول و ارزش‌ها دارند؛ اما حلقه‌ی واسط میان این معارف و طراحی ساختارهای تمدنی هنوز به‌صورت منسجم و کارآمد شکل نگرفته است. دانش فلسفه، فقه، و مهندسی اجتماعی هر یک در جای خود لازم‌اند، اما آنچه این دانش‌ها را در مسیر واحد قرار می‌دهد، روش طراحی مبتنی بر قرآن و نقاط اهرمی تحول است. این روش، مکمل دستگاه فلسفی است و از دل سنت عبادی و توحیدی برمی‌خیزد؛ نه در رقابت با فلسفه، بلکه در امتداد آن، تا از مبنا تا میدان، عقلانیت الهی به‌صورت عینی در نظامات زندگی انسان جاری شود. نماز، نمونه کامل و زنده‌ای از این منطق طراحی است. عبادتی که از نیت تا سلام، از وضو تا سجده، همگی دربردارنده‌ی اصول حکمرانی، مدیریت، فرهنگ، اخلاق، سیاست، و اقتصاد است. هر جزء آن، نقطه‌ای است که اگر به درستی فهم و فعال شود، می‌تواند نظامی را در جامعه سامان دهد. این نقاط همان نقاط اهرمی تمدن قرآنی هستند؛ نقاطی کوچک در ظاهر، اما با قدرتی بزرگ در تغییر مسیر امت. 1⃣ از نیت تا قیام؛ اهرم‌های بنیادین ساخت تمدن آغاز هر تحول، از نیت است. نیت، نقطه‌ای است که جهت تمدن را تعیین می‌کند. جامعه‌ای که نیت خود را قرب به خدا قرار دهد، در سیاست و اقتصاد نیز بر مدار بندگی حرکت می‌کند. تغییر در نیت، هرچند ظاهراً فردی است، اما ریشه‌ای‌ترین اهرم برای تغییر نظامات اجتماعی است؛ چراکه هدف‌ها و غایات از آن تغذیه می‌شوند. تکبیره‌الاحرام، اهرم دوم است؛ نفی غیرخدا و بازتعریف ذهنیت جمعی. جامعه‌ای که با تکبیر آغاز کند، نظام هویتی و فرهنگی خود را از سلطه غیر الهی آزاد می‌سازد. این نقطه، اهرم تحول در ذهنیت ملی و سیاست‌گذاری فرهنگی است؛ اصلاح «نگاه» پیش از اصلاح «ساخت». قیام، سومین نقطه است؛ ایستادن، نماد استقلال و عزت. در طراحی تمدنی، قیام معادل بازسازی نظام قدرت بر پایه کرامت انسان است. جامعه‌ای که برپا می‌ایستد، ساختارهای وابسته را از درون اصلاح می‌کند. تغییر در این نقطه، به‌مثابه بازتعریف جایگاه استقلال و خوداتکایی در سیاست، اقتصاد و فناوری است. 2⃣ از رکوع تا سجده؛ اهرم‌های تعادل و عبودیت رکوع، نقطه‌ی تعادل در قدرت است؛ نه سرکشی، نه ضعف. در سطح تمدنی، رکوع یادآور ضرورت تواضع ساختارهای قدرت است در برابر مردم و خدا. هر مدیری که رکوع بلد نباشد، جامعه را به استکبار می‌کشاند. اصلاح این نقطه، یعنی بازگرداندن روح خدمت‌محوری به بدنه مدیریت و حکمرانی. سجده، نقطه نهایی عبودیت است؛ بازگشت مطلق به مبدأ. در اینجا نظام فرهنگی و اخلاقی تمدن طراحی می‌شود. جامعه‌ای که سجده را بفهمد، فرهنگش بر محور تواضع، بندگی و عشق بنا می‌شود. این همان اهرم بنیادینی است که همه نظامات از آن معنا می‌گیرند؛ اهرمی که می‌تواند از درون آموزش و رسانه، جهت زندگی را الهی سازد. 3⃣ از تشهد تا سلام؛ اهرم‌های ولایت و ارتباط اجتماعی تشهد، نقطه‌ای است که جامعه از عبادت فردی به نظام ولایی وارد می‌شود. در تشهد، انسان به ولایت اقرار می‌کند و بیعت می‌سپارد؛ یعنی می‌پذیرد که راه عبودیت، از مسیر امامت می‌گذرد. این بخش، اهرم کلیدی در طراحی نظام سیاسی و مشروعیت‌بخش به ساختار قدرت است. سلام، پایان نماز و آغاز جامعه است. سلام، اهرمی است که روابط اجتماعی، صلح، ادب و امنیت را به‌عنوان خروجی نظام عبودیت معرفی می‌کند. اگر سلام درست در جامعه نهادینه شود، فضای اجتماعی از خشونت و اضطراب به سوی آرامش و ادب هدایت می‌شود. 4⃣ مستحبات نماز؛ اهرم‌های نرم در تربیت و فرهنگ اذان و اقامه، اهرم بیدارسازی و آگاهی‌اند. اذان، ندای آگاهی جمعی است که جامعه را از غفلت بیرون می‌آورد. هر تمدنی که اذان را فراموش کند، رسانه را از دست داده است. اقامه، اهرم دوم است؛ یعنی استمرار بیداری، حفظ آمادگی و پیوند میان دانستن و اقدام. قنوت، نقطه‌ی پیوند دل‌ها با مبدأ است. در سطح تمدنی، قنوت، اهرم تربیت امید و توبه جمعی است. جامعه‌ای که قنوت ندارد، به ناامیدی می‌میرد. قنوت، موتور معنوی توسعه است. سجده شکر و تعقیبات، اهرم استمرار عبودیت‌اند. در این مرحله، نظام اخلاق عمومی و سپاسگزاری اجتماعی شکل می‌گیرد. جامعه‌ای که شکرگزاری را تمرین کند، در اقتصاد، سیاست و مدیریت نیز به پایداری می‌رسد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷 @raveshetamadoni
5⃣ مکروهات و مبطلات؛ اهرم‌های هشدار و کنترل مکروهات، نقاط هشدار تمدنی‌اند. وقتی نمازگزار چشم از قبله برمی‌دارد، تمرکز خود را از دست می‌دهد؛ همان‌گونه که جامعه وقتی از هدف الهی غافل شود، در تصمیم‌گیری‌ها سرگردان می‌گردد. اصلاح این نقطه، یعنی بازگرداندن تمرکز به قلب تصمیمات کلان کشور. مبطلات، خطوط قرمز نظام تمدنی‌اند. نماز در مکان غصبی، نماد نظامی است که بر ظلم و مال حرام بنا شده است. حرف بیهوده در نماز، معادل سخن‌پراکنی بی‌ضابطه در رسانه‌هاست؛ شک در رکعات، نشانه فراموشی حافظه جمعی در سیاست‌گذاری است. بازسازی این نقاط، یعنی احیای مشروعیت، اعتماد و ثبات در ساختارهای اجتماعی و سیاسی. 6⃣ مقدمات و شرایط؛ اهرم‌های زیرساختی و پایداری تمدن وضو، طهارت و پوشش، اهرم‌های زیرساختی‌اند. طهارت، شرط ورود به عبادت است؛ یعنی پاک‌سازی محیط زیست، اقتصاد، سیاست و رسانه از آلودگی. پوشش، سپر فرهنگی جامعه است؛ اهرمی که امنیت اخلاقی را تضمین می‌کند. وقت‌شناسی، نظم و زمان‌بندی تمدن را می‌سازد؛ جامعه‌ای که نماز خود را در وقت نمی‌خواند، نظام برنامه‌ریزی‌اش نیز دچار تأخیر خواهد بود. 7⃣ از نماز تا نظام؛ پیوند میان عبادت و تمدن نماز نشان می‌دهد که تحول تمدنی، از درون فرد آغاز می‌شود و تا ساختار جامعه امتداد می‌یابد. هر بخش از آن، یک نقطه اهرمی است که اگر در حوزه خود فعال شود، حوزه‌های دیگر را نیز به حرکت درمی‌آورد. طهارت، مقدمه وضو است؛ وضو مقدمه نماز؛ نماز مقدمه سلام و صلح اجتماعی. در همین منطق، پاکی نیت مقدمه عدالت اجتماعی، و عدالت مقدمه آرامش جهانی است. طراحی نظامات تمدنی بر اساس این منطق، یعنی عبور از اصلاح‌های سطحی و حرکت به سوی اهرم‌های عمیق تحول. اگر نظام آموزشی، رسانه‌ای، اقتصادی و سیاسی بر مبنای همین الگو بازسازی شود، همه اجزای جامعه در یک ریتم الهی به تعادل می‌رسند. 8⃣ ضرورت نهادی برای راهبری طراحی نظامات قرآنی تحقق این الگو، نیازمند همکاری چهار رکن اصلی است: حوزه علمیه، که مبانی فقهی و اخلاقی را استخراج می‌کند؛ دانشگاه، که روش‌های علمی و تحلیلی را می‌پرورد؛ حاکمیت، که این اصول را در قالب سیاست و ساختار اجرا می‌کند؛ و جامعه، که میدان تجربه و بازخورد است. میان این چهار ساحت، باید نهاد هماهنگ‌ کننده‌ای شکل گیرد که وظیفه‌اش تدوین راهنمای پیکره دانش حکمرانی ولایی باشد؛ راهنمایی که عقلانیت الهی را به زبان طراحی تبدیل کند. 🟠 جمع‌بندی نماز، تنها عبادت نیست؛ بلکه الگوی طراحی یک تمدن است. از نیت تا سلام، از وضو تا سجده، همه درس طراحی نظام‌اند. نقاط اهرمی در این نظام، همان نقاطی‌اند که قرآن از آن‌ها سخن گفته است: نیت، ولایت، شکر، طهارت، عدالت، و سلام. اگر این اهرم‌ها در حکمرانی به کار گرفته شوند، تمدن اسلامی نه از مسیر شعار، بلکه از مسیر عبادت و معنا ساخته می‌شود— تمدنی که در آن عبادت، سیاست است و سیاست، عبادت. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷 @raveshetamadoni
🔻 از فهم تا ولایت؛ بازخوانی الگوی اقتصادی حضرت یوسف(علیه السلام) در حکمرانی ولایی 🖊 رضا کیانوش ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در بیشتر تحلیل‌های اقتصادی، انسان و جامعه همچون سامانه‌ای منفعل فرض می‌شوند که صرفاً به محرک‌های بیرونی پاسخ می‌دهد: عرضه و تقاضا، داده و تصمیم، سود و زیان. اما اگر فهم انسان را صرفاً بازتابی از داده‌ها بدانیم، عدالت، مسئولیت و ولایت از ساحت اقتصاد حذف می‌شوند. الگوی قرآنی حضرت یوسف(ع) در برابر این نگاه ایستا، مدلی فاعلانه و مبتنی بر ولایت از حکمرانی اقتصادی ارائه می‌دهد؛ الگویی که در آن، فهم، اراده و عمل، در پرتو ولایت الهی به وحدت می‌رسند. 🔹 فهم ولایی؛ از داده تا بینشی از جنس نور در آغاز بحران، حضرت یوسف(علیه‌السلام) صرفاً اطلاعات کشاورزی یا اقلیمی نداشت؛ بلکه «فهم»ی از حقیقت زمان و آینده به او عطا شد. در منطق حکمت متعالیه، فهم نه بازتاب واقعیت، بلکه حضوری از جنس نور نزد عقل انسان است. چنین فهمی، از سنخ وجود است، نه تصویر. به زبان مدل‌سازی: تصویر (1) یعنی فهم اقتصادی، حاصل تلاقی داده‌های واقع (I_t) با نور ولایت (V) است. در غیاب ولایت، فهم تبدیل به محاسبه‌ای سرد و بی‌جهت می‌شود. یوسف(علیه‌السلام) جهان را نه فقط با چشم عقل، بلکه با نور ولایت دید؛ و همین نور، جهت تصمیم او را روشن کرد. 🔹 اراده ولایی؛ تصمیم آگاه به خیر جمعی پس از فهم، نوبت به اراده می‌رسد؛ اما نه اراده‌ای فردی یا خودخواهانه. اراده‌ی یوسف(علیه‌السلام) امتداد همان فهمی از جنس نور بود؛ حرکتی از علم به عمل برای تحقق خیر الهی. در منطق حکمرانی ولایی: تصویر (2) یعنی هر تصمیم اقتصادی، تابعی است از فهم و ارزش‌های ولایی. اینجا اراده، جهت‌دار و الهی است؛ نه صرفاً انتخاب میان گزینه‌ها، بلکه التزام به «حق». اراده ولایی یعنی گزینشِ آگاهانه‌ی عدالت در برابر منفعت. 🔹 عمل ولایی؛ تحقق عدالت در نظام توزیع یوسف(علیه‌السلام) دانسته و آنچه اراده‌کرده را در میدان عمل تحقق بخشید: در سال‌های وفور، اندوخت؛ در سال‌های قحطی، توزیع کرد ؛ نه برای سلطه، بلکه برای نجات. عمل او عقلانی بود، اما فراتر از عقل محاسبه‌گر؛ چون عقل را در خدمت کرامت انسان به‌کار گرفت. در مدل اقتصادی، این عمل در قالب تابع مطلوبیت ولایی تبیین می‌شود: تصویر (3) یعنی ارزش هر تصمیم اقتصادی، نه فقط در رفاه مادی، بلکه در «درجه‌ی اتصال فهم و اراده به ولایت» سنجیده می‌شود. عدالت، محصول پیوند فهم، اراده و عمل در پرتو ولایت است؛ نه نتیجه‌ی صرف محاسبه‌ی ریاضی. 🔹 ۴. ولایت؛ اصل هماهنگی وجودی نظام ولایت، روح حاکم بر کل این نظام است. ولایت، فهم را از خطای محاسبه‌گری و اراده را از انحراف قدرت حفظ می‌کند. بدون ولایت، فهم به تکنوکراسی می‌انجامد و اراده به سیاست‌زدگی؛ اما با ولایت، اقتصاد به عبادت و حکمرانی به بندگی بدل می‌شود. به زبان نمادین: تصویر (4) ولایت، اصل وحدت فهم و اراده است و عدالت، میوه‌ی آن وحدت. 🔹جمع‌بندی تطبیقی تصویر (5) 🔹نتیجه نهایی مدیریت انرژی، کشاورزی یا منابع طبیعی، بدون اتصال به ولایت، صرفاً مدیریت بحران است؛ اما در منطق یوسف (علیه‌السلام)، هر تدبیر اقتصادی، نوعی عبادت است: فهم از خدا، اراده برای خدا، عمل در راه خدا. الگوی یوسف(علیه‌السلام) یعنی اقتصاد در ساحت ولایت: جایی که فهمی از جنس نور، اراده‌ ای عادلانه، و عمل مؤمنانه، ساختار عدالت را می‌سازند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷 @raveshetamadoni
تصویر مربوط به یادداشت "از فهم تا ولایت؛ بازخوانی الگوی اقتصادی حضرت یوسف (علیه السلام) در حکمرانی ولایی" @raveshetamadoni
🔻 از حکم تا حکمرانی؛ الگوریتم اجتهادی برای تبدیل احکام نماز به نظامات تمدنی ✍️ رضا کیانوش ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در مسیر تحقق تمدن اسلامی، یکی از خلأهای بنیادین، فقدان الگویی منسجم برای تبدیل احکام فقهی به ساختارهای اجتماعی و تمدنی است. فقه جواهری، با دقت در استنباط احکام عبادی، گنجینه‌ای عظیم از معانی و قواعد را در اختیار ما قرار داده است؛ اما این گنجینه، تا زمانی که به زبان نظامات اجتماعی ترجمه نشود، در سطح فردی باقی می‌ماند و ظرفیت تمدنی آن مغفول می‌ماند. نماز، به‌عنوان یکی از ابواب اصلی فقه جواهری، نمونه‌ای کامل برای بازسازی این مسیر است. در این یادداشت، الگوریتمی اجتهادی برای تبدیل احکام نماز به نظامات تمدنی ارائه می‌شود؛ الگوریتمی که از ظاهر حکم آغاز می‌شود، به روح معنا می‌رسد، آن را به قاعده رفتاری تبدیل می‌کند، سپس به نظام اجتماعی، و در نهایت به نقشه تمدنی امت اسلامی ختم می‌شود. 1⃣ در نخستین گام، باید احکام نماز را به‌صورت طبقه‌بندی‌شده استخراج کرد. این طبقه‌بندی شامل واجبات، مستحبات، مکروهات، مقدمات، مبطلات و شروط قبولی است. هر حکم، در این مرحله، به‌صورت لغوی و فقهی تعریف می‌شود. نیت به معنای قصد قلبی پیش از عمل است، قیام به ایستادن در نماز اشاره دارد، رکوع خم‌شدن است، سجود افتادن بر خاک، وضو شستن اعضای خاص، اذان اعلام وقت عبادت و قنوت به معنای دعا و استغاثه است. این مرحله، لایه‌ی ظاهری معنا را روشن می‌سازد؛ اما هنوز در سطح رفتار فردی باقی مانده است. 2⃣ در گام دوم، باید از ظاهر عمل عبادی عبور کرد و به «روح معنا»ی آن رسید. این مرحله، معنای مفهومی و غایی هر حکم را آشکار می‌سازد. نیت، در باطن خود، جهت‌گیری وجودی انسان به سوی خداست. قیام، از ایستادن فراتر می‌رود و به استقامت در حق تبدیل می‌شود. رکوع، که در ظاهر خم‌شدن است، در حقیقت تواضع در برابر حقیقت را نشان می‌دهد. سجود، افتادن بر خاک است اما در باطن، نماد فنا و عبودیت است. وضو، شستن اعضای خاص است اما در حقیقت پالایش و آمادگی معنوی است. اذان، اعلام وقت است اما روح آن بیدارسازی جمعی است. قنوت نیز از دعا فراتر می‌رود و پیوند دل با مبدأ را آشکار می‌کند. در این مرحله، معنا از سطح حسی به سطح مفهومی ارتقا می‌یابد و قابلیت تعمیم پیدا می‌کند. 3⃣ اکنون باید روح معنا را به قاعده‌ای رفتاری تبدیل کرد؛ قاعده‌ای که قابل اجرا در سطح فردی و اجتماعی باشد. نیت به این قاعده می‌رسد که همه رفتارها باید هدفمند و الهی باشند. قیام به قاعده‌ای تبدیل می‌شود که در برابر باطل باید ایستادگی کرد. رکوع به معنای آن است که مدیران باید متواضع باشند. سجود می‌گوید تربیت باید بر بندگی و اخلاص بنا شود. وضو نشان می‌دهد محیط باید پاک و آماده برای حضور الهی باشد. اذان یادآور این است که رسانه باید بیدارگر و زمان‌شناس باشد. قنوت بیان می‌کند جامعه باید اهل دعا، امید و استغاثه باشد. این مرحله، معنای عبادی را به اصل اخلاقی و تربیتی تبدیل می‌کند. 4⃣ در گام چهارم، باید پرسید اگر جامعه مثل انسان نمازگزار باشد، آن قاعده چگونه در رفتار جمعی تجلی می‌یابد؟ در اینجا روح معنا به سطح اجتماعی می‌رسد. نیت در سطح جامعه به این پرسش منتهی می‌شود که جامعه چگونه نیت دارد؟ پاسخ آن است که از برنامه‌ریزی کلان تا سیاست‌گذاری باید نیت الهی داشته باشد و این همان نظام هدف‌مندی است. قیام در سطح اجتماعی به این معناست که جامعه در برابر ظلم و استکبار باید ایستادگی کند، که نتیجه آن نظام استقلال است. رکوع، تواضع در جامعه را نشان می‌دهد و به این معناست که مدیران باید خدمت‌گزار باشند، که ما را به نظام مدیریتی تواضع می‌رساند. سجود به این پرسش می‌انجامد که جامعه چگونه بندگی می‌کند، و پاسخ آن این است که تربیت فرهنگی باید بر عبودیت و اخلاص بنا شود، که این نظام تربیت بندگی‌محور را شکل می‌دهد. وضو، با پرسش از چگونگی پاک شدن جامعه، ما را به ضرورت طهارت اجتماعی و زیست‌محیطی می‌رساند. اذان، در سطح تمدنی، به بیداری رسانه‌ای جامعه منتهی می‌شود. قنوت، بعدی معنوی در سطح جمعی پیدا می‌کند و به نظام معنویت اجتماعی تبدیل می‌شود. 5⃣ در مرحله بعد، باید هر معنا را به یکی از حوزه‌های تمدنی وصل کرد. نیت در حوزه حکمرانی و برنامه‌ریزی قرار می‌گیرد، قیام در حوزه سیاست و مقاومت، رکوع در مدیریت و اخلاق، سجود در تربیت و فرهنگ، وضو در بهداشت و محیط زیست، اذان در رسانه و بیداری جمعی، و قنوت در معنویت و روان‌شناسی اجتماعی. در این مرحله، معنا از سطح اجتماعی به سطح تمدنی ارتقا می‌یابد و به ساختارهای نظام‌مند قابل طراحی تبدیل می‌شود. (۱) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷 @raveshetamadoni
6⃣ در مرحله بعد، باید هر معنا را به یکی از حوزه‌های تمدنی وصل کرد. نیت در حوزه حکمرانی و برنامه‌ریزی قرار می‌گیرد، قیام در حوزه سیاست و مقاومت، رکوع در مدیریت و اخلاق، سجود در تربیت و فرهنگ، وضو در بهداشت و محیط زیست، اذان در رسانه و بیداری جمعی، و قنوت در معنویت و روان‌شناسی اجتماعی. در این مرحله، معنا از سطح اجتماعی به سطح تمدنی ارتقا می‌یابد و به ساختارهای نظام‌مند قابل طراحی تبدیل می‌شود. 7⃣ اکنون باید برای هر نظام، یک کارکرد اجتماعی و اجرایی تعریف کرد. قیام به نظام استقلال و ایستادگی منجر می‌شود و نتیجه آن این است که سیاست خارجی باید بر مقاومت در برابر استکبار بنا شود. رکوع به نظام مدیریت خدمت‌گزار تبدیل می‌شود و از آن نتیجه گرفته می‌شود که مدیران باید پاسخ‌گو، متواضع و مردمی باشند. سجود به نظام تربیت بندگی‌محور منتهی می‌شود که بر اساس آن آموزش رسمی باید بر بندگی، تواضع و عشق الهی بنا شود. وضو به نظام بهداشت عمومی می‌رسد و شهرسازی باید پاک، منظم و آماده برای حضور الهی باشد. اذان به نظام اطلاع‌رسانی دینی منجر می‌شود و رسانه‌ها باید زمان‌های عبادی را اعلام و بیداری دینی را تقویت کنند. قنوت به نظام معنویت اجتماعی می‌انجامد که فرهنگ عمومی باید فضای دعا، امید و توبه داشته باشد. 8⃣ در نهایت، همه نظامات باید در یک نقشه تمدنی واحد ادغام شوند. نماز، از نیت تا سلام، از وضو تا سجده، یک سیستم کل‌نگر است که در آن نیت آغاز جهت‌گیری تمدنی است، قیام استقلال سیاسی را بنیان می‌گذارد، رکوع به مدیریت اخلاقی منتهی می‌شود، سجود تربیت فرهنگی را پدید می‌آورد، تشهد به نظام ولایی می‌رسد، سلام روابط اجتماعی و امنیت را سامان می‌دهد، اذان و اقامه نظام اطلاع‌رسانی و بیداری را برپا می‌کنند، قنوت معنویت و امید اجتماعی را تقویت می‌کند، و تعقیبات و سجده شکر، اخلاق عمومی و سپاسگزاری اجتماعی را نهادینه می‌سازد. این نقشه، تصویری تمدنی از جامعه‌ای است که همه اجزای آن در خدمت عبودیت توحیدی‌اند. نتیجه نهایی آن است که فقه عبادی، اگر با نگاه تمدنی خوانده شود، می‌تواند به طراحی نظامات اجتماعی منجر شود. نماز، در این نگاه، نه‌فقط عبادت، بلکه نقشه‌ای برای ساخت تمدن است. فقیه تمدنی، از هر حکم عبادی، یک نظام اجتماعی استخراج می‌کند و از مجموع آن‌ها تمدنی می‌سازد که در آن سیاست، اقتصاد، فرهنگ، تربیت، مدیریت و اخلاق، همه در خدمت عبودیت الهی‌اند. (۲) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷 @raveshetamadoni
🔻 چرا نهادهای فکری دین، تسهیل‌گر نیستند؟ ضرورت بازآرایی ساختار دانشی دین در تراز دولت اسلامی 🖊 رضا کیانوش ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در جمهوری اسلامی، حوزه‌ی فناوری‌های سخت؛ از انرژی و زیست‌فناوری تا هوافضا؛ به‌سرعت نهادسازی کردند. بنیادهای علمی، صندوق‌های پژوهش، معاونت‌های فناوری و پارک‌های علم و فناوری، مأموریت خود را «تسهیل‌گری» در مسیر رشد و نوآوری تعریف کردند: پیوند میان دانش، سرمایه و سیاست. اما در مقابل، علوم دینی و فقه هنوز از چنین نهاد تسهیل‌گری بی‌بهره‌اند. بیشتر مراکز دینی و پژوهشی در مقام «تولید فردی علم» باقی مانده‌اند، نه در مقام «شبکه‌سازی دانشی» و «پشتیبانی نظام‌مند از مجتهدان و محققان». به همین دلیل، فقه و دین نتوانسته‌اند به‌اندازه‌ی فناوری های سخت، به عرصه‌ی اداره‌ی کشور و تمدن نفوذ کنند. در این میان، یک تفاوت بنیادین نیز وجود دارد: در نهادهای دانشگاهی، شکست یک پروژه علمی بخشی از فرآیند یادگیری و نوآوری تلقی می‌شود و برای آن اعتبار پژوهشی تعریف شده است. اما در نهادهای علوم انسانی اسلامی، شکست یک پروژه مساوی با بی‌سوادی پژوهشگر قلمداد می‌شود. این نگاه، فضای پژوهش دینی را به‌شدت محافظه‌کارانه کرده و جرأت ورود به مسائل پیچیده و پر خطر را از محققان گرفته است. در نتیجه، بسیاری از ظرفیت‌های اجتهادی و تمدنی، به‌دلیل ترس از شکست، هرگز فعال نمی‌شوند. 1⃣ مسأله: نبود نهادهای تسهیل‌گر در ساحت اجتهاد و علوم دینی در حوزه‌ی فناوری های سخت، اگر پژوهشگری ایده‌ای دارد، صندوق‌ها و شبکه‌های علمی از او پشتیبانی می‌کنند. اما در حوزه‌ی علوم دینی، اگر فقیهی یا محققی نظریه‌ای در باب روش اجتهاد، حکمرانی، عدالت، خانواده، اقتصاد یا امنیت داشته باشد، هیچ سازوکار نهادی برای تسهیل پژوهش، گفت‌وگو، آزمون و بازخورد نظام‌مند وجود ندارد. به بیان دیگر، حوزه‌ی دین فاقد شبکه است. هر نهاد فکری در جزیره‌ی خود کار می‌کند؛ و هیچ مرکز هماهنگی وجود ندارد که مانند نهادهای فناورانه، جریان پژوهش دینی را هدایت، پشتیبانی و استانداردسازی کند. این در حالی است که اداره‌ی جامعه‌ی اسلامی، پیش از هر چیز، نیازمند «زیرساخت دانشی» است، نه فقط زیرساخت صنعتی و فناورانه. 2⃣ نیاز به نهاد تسهیل‌گر اجتهاد در تراز تمدن اسلامی همان‌گونه که بنیادهای علمی، شبکه‌ای از پژوهشگران را برای پیشبرد فناوری سازمان می‌دهند، حوزه‌ی دین نیز باید نهادی مشابه برای سازمان‌دهی مدیریت جریان اجتهاد و پژوهش های دینی داشته باشد؛ نهادی که نه متولی فقه باشد و نه جایگزین نهادهای دیگر دینی، بلکه تسهیل‌گر جریان نظام‌سازی دینی. این نهاد باید بتواند نیازهای دانشی نظام اسلامی را در حوزه‌های فکری و تمدنی رصد کند، تأمین مالی و علمی برای پژوهش‌های فقه‌النظام، روش اجتهادی و کارهای میان‌رشته‌ای فراهم آورد، میان حوزه‌های علمیه، دانشگاه‌ها و دستگاه‌های اجرایی شبکه‌سازی کند، پروژه‌های ملی اجتهاد در حوزه‌های راهبردی تعریف نماید، و نظام داوری و ارزیابی برای پژوهش‌های دینی در تراز تمدنی ایجاد کند. چنین نهادی همان نقشی را برای فقه، علوم انسانی اسلامی و علم دینی ایفا می‌کند که بنیادهای فناوری برای علوم تجربی انجام می‌دهند: تسهیل‌گری، هم‌افزایی و حمایت نظام‌مند. 3⃣ منظومه‌ی نهادهای مکمل در شبکه‌ی دانشی دین برای تحقق این چشم‌انداز، باید یک منظومه‌ی نهادی هم‌افزا پدید آید: در رأس این منظومه، شورای فقهی کلان قرار دارد؛ نهادی متشکل از فقهای جامع‌الشرایط که مأموریتش تعیین مبانی، مقاصد شریعت و خطوط قرمز در حوزه‌ی حکمرانی است. این شورا با تأیید و هدایت ولی فقیه، جهت‌گیری ولایی و مشروعیت دینی را تضمین می‌کند. در سطح تخصصی، مجمع فقه نظام‌ها مأموریت دارد «رساله‌های نظام‌ساز» تولید کند؛ یعنی منظومه‌ای از احکام و قواعد که کل یک نظام اجتماعی را پوشش دهد؛ مانند نظام خانواده، نظام اقتصادی، یا نظام رسانه. این مجمع به شورای فقهی گزارش می‌دهد و از آن جهت می‌گیرد. در سطح پشتیبانی، مرکز تسهیل‌گری اجتهاد و نوآوری دینی نقش شتاب‌دهنده و پشتیبان پژوهش‌های میان‌رشته‌ای فقهی را ایفا می‌کند. این مرکز باید میان حوزه، دانشگاه و دولت شبکه‌سازی کند و مسیر پژوهش‌های تمدنی را هموار سازد. در سطح تربیت و طراحی، مجمع طراحی نظامات اسلامی مأموریت دارد مجتهد طراح (نظام‌ساز) تربیت کند؛ یعنی کسانی که بتوانند نظریه‌های فقهی را به مدل‌های اجرایی تبدیل کنند و با نهادهای حاکمیتی تعامل داشته باشند. (۱) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷 @raveshetamadoni
در سطح اجرا، آزمایشگاه‌های سیاست دینی باید امکان اجرای آزمایشی سیاست‌ها را فراهم آورند، داده‌ها را گردآوری کنند و زمینه‌ی بازنگری اجتهادی را فراهم سازند. این آزمایشگاه‌ها پل میان فقه و حکمرانی‌اند. در این منظومه، فقه از انزوا بیرون می‌آید و به یک جریان زنده، داده‌محور و نظام‌ساز تبدیل می‌شود. 4⃣ جمع‌بندی نظام علمی کشور امروز در دو مسیر حرکت می‌کند: در فناوری، مسیر تسهیل و حمایت نهادینه‌شده است؛ اما در علم دینی، مسیر هنوز فردی و جزیره‌ای است. اگر بخواهیم دین را به عرصه‌ی اداره‌ی جامعه بازگردانیم، باید نهاد تسهیل‌گر اجتهاد ایجاد شود؛ نهادی که نه حوزه باشد و نه دانشگاه، بلکه پشتوانه‌ی نهادی برای تربیت محققان و مجتهدان برای طراحی تمدن نوین اسلامی باشد. چنین نهادی، حلقه‌ی اتصال میان ایمان، علم و حکمرانی است؛ زیرا احیای دین در عصر دولت اسلامی، نه فقط با فتوای فردی، بلکه با شبکه‌ای از فقیهان، محققان و مدیران ولایی ممکن می‌شود. (۲) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷 @raveshetamadoni