eitaa logo
حکمرانی ولایی
883 دنبال‌کننده
371 عکس
10 ویدیو
48 فایل
این کانال برای بحث و تبادل نظر درباره حکمرانی ولایی در راستای تحقق تمدن نوین اسلامی ایجاد شده است. ما قصد داریم نشان دهیم که چگونه اسلام می‌تواند پاسخگوی نیازهای انسان باشد. اگر شما هم به این موضوعات علاقه‌مند هستید، به ما بپیوندید ادمین: @nanosatellite
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 نسبت روش و روش‌شناسی در حکمرانی دانش 🔻 از اجتهاد تا عقلانیت تمدنی؛ ضرورت تلفیق عقل، نقل، شهود و تجربه 🔵 روش و روش‌شناسی در منظومه حکمرانی ولایی از عقل و شهود تا تجربه و مهندسی؛ مبانی روشمندی در لایه اول پیکره دانش حکمرانی 🖊 رضا کیانوش ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ▪️طرح مسئله: بازگشت به معنا و نظام‌مندی در دانش حکمرانی دانش حکمرانی، در هر تمدن، بر سه ستون استوار است: مبنا، روش و غایت. اگر مبنا، هستی‌شناسیِ قدرت و انسان باشد و غایت، جهت هدایت و عدالت، آنچه میان این دو ایستاده و پیوندشان را برقرار می‌کند، روش است. اما روش، به‌معنای «ابزار» نیست. در افق حکمت متعالیه، روش، «حرکت عقل از قوه به فعل در مسیر ادراک حقیقت» است؛ البته این تعبیر از قوه و فعل، در اینجا نه به معنای مراتب وجودی عقل صدرایی، بلکه به‌عنوان استعاره‌ای معرفت‌شناختی برای توضیح فرایند ادراک است. روش‌شناسی نیز «فهم نحوه و نظام این حرکت» است. به تعبیر دیگر، روش چگونگی سلوک عقل است، و روش‌شناسی معرفت درجه دوم نسبت به همین سلوک. در حوزه حکمرانی ولایی، که با مراتب معرفتی و عملی انسان و جامعه سروکار دارد، این تمایز حیاتی است؛ زیرا هر مرتبه از علم و عمل، به سطح خاصی از روشمندی نیازمند است. ▪️جایگاه روش در نسبت عقل، نقل، شهود و تجربه در حکمت اسلامی، منبع معرفت تنها عقل نیست؛ بلکه نقل، شهود، و تجربه نیز مراتب ادراک‌اند. اما این مراتب بدون «روش» به‌هم نمی‌رسند. روش، هندسه‌ی اتصال آن‌هاست. عقل، اصول را سامان می‌دهد؛ نقل، جهت الهی را می‌نمایاند؛ شهود، حضور معنا را ممکن می‌سازد؛ و تجربه، میدان آزمون و تحقق آن است. روش، این چهار را در یک مسیر واحد هماهنگ می‌کند تا علم، از اندیشه تا عمل امتداد یابد. از همین‌جاست که در حکمرانی، علاوه بر نقل و عقل و شهود، به «تجربه» نیز نیاز داریم؛ زیرا حکمرانی بدون آزمون و تجربه، در قوه می‌ماند و فعلیت نمی‌یابد. تجربه، حلقه‌ی اتصال میان دانش نظری و عمل اجتماعی است؛ عقل بدون تجربه انتزاعی باقی می‌ماند، نقل بدون تجربه به سنتی غیرکاربردی بدل می‌شود، و شهود بدون تجربه به تجربه‌ای فردی و غیرقابل انتقال محدود می‌گردد. ▪️تمایز روش و روش‌شناسی در منطق حکمت متعالیه در حکمت متعالیه، روش، نحوه‌ی حرکت عقل در مسیر ادراک حقیقت است؛ و روش‌شناسی، معرفت نسبت به همین نحوه‌ی حرکت. روش، «تدبیر جزئی» است؛ روش‌شناسی، «حکمت کلی». روش، عمل عقل در میدان موضوع است؛ روش‌شناسی، تحلیل عقل نسبت به نحوه عمل خویش. بنابراین، روش‌شناسی، معرفتی است از سنخ «علم حضوری به علم حصولی»؛ یعنی آگاهی از چگونگی کارکرد عقل در مسیر کشف و هدایت. در منظومه حکمرانی ولایی نیز، روش، تدبیر خاص در تحلیل و تصمیم است، اما روش‌شناسی، تأمل درباره‌ی سازوکار همین تدبیر، تا بتوان آن را انتقال، نقد و بازتولید کرد. این تمایز، شرط امکان عقلانیت و عدالت معرفتی در حکمرانی است. ▪️مراتب شش‌گانه‌ی روشمندی در حکمرانی در نظام دانشی حکمرانی ولایی، روشمندی در شش سطح تحقق می‌یابد: 1️⃣ سطح شهودی: دریافت اولیه از حقیقت موضوع (در عرفان و اخلاق حکمرانی)(بعدا دقیق تر توضیح میدهم) 2️⃣ سطح استدلالی: تنظیم نسبت عقلانی میان گزاره‌ها و مقاصد (در فقه و کلام حکمرانی) 3️⃣ سطح تحلیلی: ترجمان این نسبت‌ها به الگو و قاعده دانشی (در علم حکمرانی) 4️⃣ سطح طراحی: تبدیل قواعد به ساختارهای عینی و مدل‌های اجرایی (در مهندسی حکمرانی) 5️⃣سطح تجربی–ارزشی: آزمون، بازخورد و اصلاح در میدان واقع (در عمل حکمرانی) 6️⃣ سطح فلسفی: تبیین نسبت حکمت نظری و حکمت عملی، و اتصال مبانی وجودی و غایات هدایت به نظام دانشی حکمرانی (در فلسفه حکمرانی). در هر سطح، «روش» یعنی چگونگی حرکت درون همان ساحت، و «روش‌شناسی» یعنی فهم نظام ارتباط این ساحت با سایر سطوح. بدین‌سان، هیچ دانشی در حکمرانی ولایی بدون روش نیست، و هیچ روشی بدون درک روش‌شناسانه تداوم نمی‌یابد. ▪️هم‌افزایی ساحت‌های دانشی بر مبنای روشمندی مشترک دانش حکمرانی ولایی مجموعه‌ای از هفت حوزه‌ی دانشی است: فقه، اخلاق، عرفان، کلام، علم، مهندسی، عمل و فلسفه حکمرانی. هر یک از این حوزه‌ها روش خاص خود را دارند، اما تعامل آن‌ها تنها زمانی ممکن می‌شود که سطح روش‌شناسی‌شان هماهنگ گردد. ▪️ساختار دانشی و جایگاه روش در سند راهنمای حکمرانی ولایی در لایه‌ی نخست سند «راهنمای پیکره دانش حکمرانی ولایی»، هر حوزه‌ی دانشی بر پایه‌ی چهار معیار شکل می‌گیرد: @raveshetamadoni
1. چارچوب راهنما: اصول و قواعد کلی که مسیر هدایت و غایت در آن حوزه را مشخص می‌کند. 2. پایگاه دانش: مجموعه‌ای از مبانی، اصول، روش و روش‌شناسی که بنیان معرفتی حوزه را می‌سازد. 3. محدوده فعالیت: قلمروهای عملی و نظری که حوزه در آن حضور دارد و مسائل اختصاصی آن را پوشش می‌دهد. 4. ساختار پیدایش: منطق تاریخی و فلسفی شکل‌گیری و تحول معرفت در آن ساحت. در این ساختار، روش و روش‌شناسی بخشی از پایگاه دانش محسوب می‌شوند؛ یعنی بنیاد زنده‌ای که دیگر اجزای نظام معرفتی بر آن استوار می‌گردند. تحلیل تفصیلی این پایگاه، در مراحل بعدی تدوین سند مورد بحث قرار خواهد گرفت. ▪️هم‌پیوندی عقل، نقل، شهود و تجربه در حکمرانی در حکمرانی ولایی، عقل به‌تنهایی کافی نیست؛ همان‌گونه که شهود بدون تدبیر، به انفعال می‌انجامد، و تجربه بدون غایت، به تکرار. روش، عقل را در مسیر شهود و تجربه هدایت می‌کند؛ روش‌شناسی، میان این سه پیوند برقرار می‌سازد. فقه، اخلاق، عرفان، کلام، علم، مهندسی، عمل و فلسفه، هر یک مرتبه‌ای از ادراک و تحقق ولایت‌اند. اما وحدت آن‌ها تنها در پرتو روشمندی ممکن است. روش، نظم حرکت است؛ روش‌شناسی، آگاهی از همین نظم. و حکمرانی، فعلیت این دو در ساحت اجتماع. بنابراین، هرگاه سخن از دانش حکمرانی ولایی می‌گوییم، در حقیقت از «معرفت روش‌مندِ متصل به غایت الهی» سخن می‌گوییم؛ معرفتی که عقل، نقل، شهود و تجربه را در مسیر واحد هدایت جمع می‌کند، و از علم تا عمل، از نظر تا نظام، امتداد می‌یابد. ▪️تجربه به‌مثابه رکن چهارم در حکمرانی در حکمت متعالیه، عقل در میدان به تجربه بدل می‌گردد. بنابراین، در حوزه عمل و مهندسی حکمرانی، تجربه نه جایگزین عقل است و نه در برابر آن؛ بلکه صورت فعلی عقل در سطح جامعه است. روش، به تجربه نظم می‌دهد؛ روش‌شناسی، تجربه را به دانش بازمی‌گرداند. اگر تجربه از روش جدا شود، به تکرار بدل می‌شود؛ و اگر روش از تجربه بی‌نیاز گردد، به انتزاع و تعلیق می‌انجامد. حکمرانی ولایی باید هر دو را در تراز ولایت و غایت الهی هماهنگ کند. ▪️جمع‌بندی نهایی دانش حکمرانی ولایی، در لایهٔ نخست خود، بر مبنای روشمندی بنا می‌شود. روش‌ها ابزار حرکت‌اند و روش‌شناسی‌ها عقل مراقب این حرکت. عقل، نقل، شهود و تجربه، چهار رکن اصلی تولید معرفت در حکمرانی‌اند. هر یک از هفت حوزهٔ دانشی ـ فقه، اخلاق، عرفان، کلام، علم، مهندسی، عمل و فلسفهٔ حکمرانی ـ روش خاص خود را دارند، اما تعامل آن‌ها تنها در سطح روش‌شناسی ممکن است. این سطح از تحلیل، لایهٔ اول در سند راهنمای پیکرهٔ دانش حکمرانی ولایی است. در آینده، دربارهٔ پایگاه دانش و جایگاه روش و روش‌شناسی در آن به‌صورت تفصیلی سخن خواهیم گفت؛ زیرا روشن شدن منطق ادراک و تولید دانش، شرط امکان نظام‌سازی، طراحی و اجرای حکمرانی ولایی است. ▪️افق آیندهٔ پژوهش در حکمرانی ولایی آنچه در این مرحله اهمیت دارد، تثبیت این نکته است که روش و روش‌شناسی نه صرفاً ابزارهای فنی، بلکه ستون‌های معرفتی‌اند که عقلانیت تمدنی را ممکن می‌سازند. حکمرانی ولایی، اگر بخواهد به‌مثابه یک رشتهٔ علمی و عملی شکل بگیرد، باید بتواند این چهار منبع معرفت (عقل، نقل، شهود، تجربه) را در یک مدار واحد به هم پیوند دهد و از سطح فردی تا سطح نهادی و تمدنی امتداد دهد. بدین‌سان، روشمندی در حکمرانی ولایی نه یک امر انتزاعی، بلکه یک ضرورت عملی است؛ ضرورتی که از اجتهاد فردی آغاز می‌شود و تا عقلانیت تمدنی امتداد می‌یابد. این عقلانیت، همان چیزی است که می‌تواند علوم مختلف را در یک نظام وحدت‌بخش جمع کند و حکمرانی را از سطح تصمیمات پراکنده به سطح نظام‌های هدایت‌گر ارتقا دهد. ▪️نتیجه‌گیری بنابراین، هرگاه سخن از دانش حکمرانی ولایی می‌گوییم، در حقیقت از «معرفت روش‌مندِ متصل به غایت الهی» سخن می‌گوییم؛ معرفتی که عقل، نقل، شهود و تجربه را در مسیر واحد هدایت جمع می‌کند، و از علم تا عمل، از نظر تا نظام، امتداد می‌یابد. این معرفت، شرط امکان عدالت معرفتی، عقلانیت تمدنی و نظام‌سازی دینی در جهان معاصر است. @raveshetamadoni
🔶 سناریوهای حکمرانی و نظام‌سازی دینی در آینده صنعت فضایی ایران 🔷 چهار روایت از سال ۱۴۴۰؛ آینده‌ای میان پیشرفت مردمی یا انزوای فناورانه 🖊 رضا کیانوش ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در آینده صنعت فضایی ایران، دو عدم‌قطعیت اساسی مسیر تاریخ را شکل می‌دهند: نخست نوع حکمرانی، که می‌تواند یا بر پایه نظام‌سازی دینی و تمدن‌ساز باشد یا در قالب بروکراسی سازمان‌محور ادامه یابد؛ و دوم کنش مردم، که یا به مشارکت فعال و آینده‌ساز منجر می‌شود یا به انفعال و بی‌اعتمادی. این دو محور، چهار جهان ممکن را می‌سازند؛ چهار سناریو که هرکدام آینده صنعت فضا، تجربه مردم و موقعیت تمدنی ایران را رقم خواهند زد. 🔻سناریوی اول: جامعه فضایی توانمند در این آینده، حکمرانی بر پایه نظام‌سازی دینی است و مردم نیز با مشارکت فعال در همه عرصه‌ها حضور دارند. تهران در بهار ۱۴۴۰ شهری است که دانشجویان، کارآفرینان و کشاورزان همگی از داده‌های باز فضایی بهره می‌برند. دولت نقش سیاستگذار و تنظیم‌گر دارد، نه مالک صنعت و نه رقیب بخش غیردولتی. پرتاب‌های فضایی باثبات شده، اقتصاد فضا رشد کرده و مردم در شبکه‌های اجتماعی از هر موفقیت فضایی احساس عزت و امید می‌کنند. این جهان نتیجه حکمرانی مردمی، عدالت‌محور و آینده‌ساز است. 🔻سناریوی دوم: دولت متولی پیشرفت در این تصویر، حکمرانی همچنان بر پایه نظام‌سازی دینی است اما مردم مشارکت فعال ندارند و بیشتر مصرف‌کننده خدمات‌اند. اصفهان در تابستان ۱۴۴۰ شهری است که شهروندان گزارش‌های ملی پایش خشکسالی و اینترنت ماهواره‌ای را دریافت می‌کنند، اما کمتر در تصمیم‌سازی حضور دارند. زیست‌بوم غیردولتی رشد کرده اما بیشتر وابسته به حمایت دولت است تا تقاضای مردمی. جامعه راضی است اما فعال نیست. این آینده نتیجه حکمرانی درست اما مشارکت حداقلی مردم است. 🔻سناریوی سوم: شکاف فضایی در این آینده، حکمرانی بروکراتیک و سازمان‌محور است اما مردم مشارکت‌ کننده هستند، هرچند این مشارکت پرتنش و بی‌نتیجه باقی می‌ماند. تبریز در پاییز ۱۴۴۰ شهری است که کارآفرینان فضایی برای دریافت مجوز ماه‌ها در راهروهای نهادهای دولتی معطل می‌شوند و فعالان اجتماعی از حق مردم بر استفاده از داده‌های فضایی سخن می‌گویند. صنعت فضا در برخی بخش‌ها رشد کرده اما بروکراسی سنگین و تمرکزگرایی بخش غیردولتی را فرسوده کرده است. مردم مطالبه‌گر هستند اما پاسخ نهادی منسجم وجود ندارد. هر پرتاب شادی عمومی ایجاد می‌کند اما نبود خدمات پایدار اعتراض و شکاف به همراه دارد. 🔻سناریوی چهارم: الیگارشی فضایی در این جهان، حکمرانی بروکراتیک است و مردم نیز منفعل‌اند. چابهار در زمستان ۱۴۴۰ شهری است که معلمان بازنشسته تنها نظاره‌گر منظومه‌های ماهواره ای خصوصی‌ هستند که اینترنت فضایی و داده‌های کشاورزی را در اختیار گرفته‌اند. دولت به جای تنظیم‌گری، وابسته به چند شرکت شبه‌دولتی شده و بخش خصوصی واقعی جایی ندارد. دانشگاه‌ها منزوی‌اند، نوآوری غایب است و صنعت فضا به ابزار قدرت گروه‌های محدود تبدیل شده است. این آینده نتیجه ادامه حکمرانی سازمان‌محور و فروپاشی مشارکت مردمی است. 🔷جمع‌بندی: چهار آینده، یک انتخاب اگر حکمرانی بر پایه نظام‌سازی دینی باشد و مردم نیز مشارکت فعال داشته باشند، آینده ایران «جامعه فضایی توانمند» خواهد بود؛ آینده‌ای که در آن پیشرفت فضایی در زندگی مردم دیده می‌شود، بخش خصوصی واقعی شکوفا می‌شود، عزت ملی تقویت می‌گردد، صنعت فضا به زیست‌بوم پیشرفت تبدیل می‌شود و مطالبات مردم به تحول واقعی بدل می‌شود. اگر مردم منفعل باشند، حتی با حکمرانی درست، نتیجه تنها «دولت متولی پیشرفت» خواهد بود. در صورت بروکراسی سازمان‌محور، مشارکت پرتنش مردم به «شکاف فضایی» منجر می‌شود و انفعال آنان به «الیگارشی فضایی». سناریوی مطلوب روشن است: جامعه فضایی توانمند، جایی که مردم شریک پیشرفت‌اند، نه تماشاگر آن. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷 @raveshetamadoni
این تصویر مسیر تحول حکمرانی را از مراحل ابتدایی تا ساختارهای پیچیده نشان می‌دهد. از پیدایش امر و شکل‌گیری قدرت در جوامع سنتی، تا ظهور مدل‌های مدرن و جهانی حکمرانی. در هر مرحله، حکمرانی ولایی به‌دلیل پیوند امت و امامت، عدالت‌محوری، هدایت الهی و ظرفیت تمدن‌سازی، به‌عنوان الگویی برتر معرفی شده است. @raveshetamadoni
🔶 روایت تحول حکمرانی؛ از ضرورت‌های آغازین تا حکمرانی ولایی 🖊 رضا کیانوش ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تاریخ حکمرانی، تاریخ رابطه‌ی «امر» و «مردم» است؛ از زمانی که جوامع انسانی نخستین نیاز به هدایت را احساس کردند، تا دوران امروز که شبکه‌ای‌شدن، دیجیتالی‌شدن و جهانی‌شدن ساختارهای قدرت را دگرگون کرده است. حکمرانی نیز از اجزاء، ترکیبات و طبقه‌بندی‌های دقیق برخوردار است. پرسش اصلی این است که در این سیر چند هزارساله، چه نوع حکمرانی‌ای توانسته مردم را محور، عدالت را بنیاد، هدایت را پایدار و تمدن را زنده نگه دارد؟ در این یادداشت، تحول حکمرانی را لایه‌به‌لایه مرور می‌کنیم و در هر مرحله نشان می‌دهیم چرا حکمرانی ولایی به‌دلیل پیوند امت و امامت، بهترین جایگزین برای جهان پیچیده امروز است. 🔵 مدل عمومی حکمرانی در حالت کلی، حکمرانی یعنی فرآیند تولید، تنظیم، توزیع و اجرای امر اجتماعی از طریق تعامل میان منبع امر (پادشاه، رئیس، رهبر، امام، نهاد قانون)، مردم و امت، قوانین و هنجارها، نهادها و فرایندهای هماهنگ‌سازی و تصمیم‌گیری. این تعریف همه‌ی انواع حکمرانی را در بر می‌گیرد: از سلطنت گرفته تا دموکراسی، از خلافت تا دولت–ملت، از امپراتوری تا حکمرانی دیجیتال. برتری حکمرانی ولایی در این سطح بنیادی آن است که منبع امر نه از زور و طبقه و بوروکراسی، بلکه از هدایت، عدالت، مشروعیت الهی و پیوند با امت شکل می‌گیرد. مردم در حکم شریک امر هستند، عدالت هدف اصلی حکومت است و هدایت جهت راهبردی سیاست‌ها را تعیین می‌کند. 🟠 ضرورت‌های پیدایش حکمرانی ابتدایی پیش از رنسانس و صنعتی شدن، جوامع انسانی بر پایه نیاز به هدایت و امنیت، ضرورت ایجاد نظم مشترک، پیوندهای خونی و مذهبی، سنت و عرف، و نیاز به داوری و عدالت ابتدایی به سمت حکمرانی رفتند. قدرت در این دوره یا قبیله‌ای بود، یا سلطنتی، یا دینی، یا شورایی. برتری حکمرانی ولایی در این سطح ابتدایی آن است که امر را به هدایت پیوند می‌زند نه به زور، عدالت را الهی و انسانی تعریف می‌کند نه صرفاً عرفی، رابطه‌ی امامت–امت را جایگزین فرمانده–تابع می‌سازد و مردم را اهل مشورت و مشارکت هدایت‌شده می‌داند. همین ترکیب موجب شد نظام‌های ولایی پایدارتر، عادلانه‌تر و مردم‌محورتر باشند. 🔵 مدل‌های حکمرانی ابتدایی مدل‌های ساده حکمرانی شامل قبیله‌ای، پدرسالارانه/سلطنتی، کاریزماتیک، شورایی و دینی/ولایی ابتدایی هستند. برتری مدل ولایی نسبت به دیگران در این است که همان قبیله‌ای بودن را دارد اما فراتر از قبیله و در سطح امت عمل می‌کند؛ نظم سلطنتی را دارد اما بدون طبقه‌سالاری؛ جذابیت کاریزماتیک را دارد اما پاسخگو و هدایت‌گر است؛ ظرفیت شورایی را دارد اما در چارچوب امر واحد و عدالت واحد. نمونه‌ی کامل این برتری در حکمرانی پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) دیده می‌شود؛ پیامبر با ایجاد امت واحد و پیوند دادن امر به هدایت الهی، جامعه‌ای فراتر از قبیله و طبقه بنا کرد، و حضرت علی با تأکید بر عدالت، مشورت و ولایت، الگویی از حکمرانی ارائه داد که هم مردم‌محور بود و هم هدایت‌محور. این سبک اهل‌بیت نشان داد که حکمرانی ولایی می‌تواند همزمان عدالت، هدایت، مشارکت امت و ولایت الهی را در یک نظام منسجم جمع کند. 🟣 طبقه‌بندی انواع حکمرانی ابتدایی علوم اجتماعی انواع حکمرانی اولیه را بر اساس منبع امر (الهی، سنتی، کاریزماتیک، عرفی، قهری) و ساختار قدرت (متمرکز، غیرمتمرکز، شبکه‌ای، شخص‌محور، جمع‌محور) دسته‌بندی می‌کند. مزیت حکمرانی ولایی در این طبقه‌بندی آن است که تنها مدلی است که هم منبع امر الهی دارد، هم مشارکت امت را تضمین می‌کند و هم ترکیبی از تمرکز هدایت و شبکه‌بودن اجتماعی است. در دیگر مدل‌ها یا هدایت هست بدون مردم، یا مردم هستند بدون هدایت؛ اما حکمرانی ولایی امت، عدالت و هدایت را با هم نگه می‌دارد. 🔵 اصول پیچیده شدن حکمرانی با انقلاب صنعتی، رنسانس، ظهور دولت–ملت، اقتصاد سرمایه‌داری و انقلاب دیجیتال، حکمرانی از ساختار ساده به ساختارهای پیچیده تبدیل شد. افزایش جمعیت، رشد اقتصاد، گسترش فناوری، تنوع ارزش‌ها و ظهور نهادهای فراملی، سبک‌های جدید حکمرانی را پدید آوردند. در چنین جهانی، حکمرانی ولایی ضرورت دارد زیرا تنها مدلی است که می‌تواند هدایت را در برابر آشوب اطلاعات حفظ کند، عدالت را در برابر طوفان سرمایه و فناوری تضمین کند، امت را فراتر از قومیت و طبقه متحد سازد، منبع امر را از بازار و بوروکراسی پس بگیرد و به ولایت بازگرداند، و مردم را در مرکز تصمیم‌سازی نگه دارد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷 @raveshetamadoni
🟠 مدل‌های حکمرانی پیچیده مدل‌های جدید شامل دموکراتیک، اقتدارگرایانه، تکنوکراتیک، شبکه‌ای، جهانی و دیجیتال هستند. در جهان اسلام نیز مدل‌های ولایی، جهادی و شبکه‌های ایمانی شکل گرفته‌اند. مزیت مدل ولایی در میان این‌ها آن است که مانند دموکراسی مردم‌سالار است اما فقط مردمی نیست، بلکه هدایت‌محور هم هست؛ مانند حکمرانی شبکه‌ای انعطاف‌پذیر است اما بی‌نظم نمی‌شود؛ مانند تکنوکراسی تخصص‌محور است اما فاقد عدالت و معنویت نیست؛ و مانند جهانی‌شدن تعامل‌گراست اما وابسته و بی‌هویت نمی‌شود. 🟣 طبقه‌بندی حکمرانی پیچیده در سطح محلی، ملی، منطقه‌ای و جهانی، در ساختارهای سلسله‌مراتبی، شبکه‌ای، هیبریدی، داده‌محور و ولایی–تمدنی، و در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، فناورانه و زیست‌محیطی، حکمرانی ولایی تنها سبکی است که می‌تواند هم هدایت مرکزی داشته باشد، هم مشارکت و شبکه‌سازی امت، هم عدالت ساختاری و هم پاسخگویی به مردم. این ترکیب در جهان پیچیده امروز یک نادره تاریخی است. 🔷 جمع‌بندی: از ضرورت‌های آغازین تا تمدن ولایی تحول حکمرانی از قبیله تا دولت، از سنت تا دیجیتال، از امر ساده تا امر پیچیده، یک خط سیر دارد: هر دوره نیازمند هدایت، عدالت، مردم و معنای مشترک بوده است. اگر حکمرانی ولایی بتواند این چهار رکن را در سطح ملی و جهانی فعال کند، نتیجه آن خواهد بود که مردم شریک امر می‌شوند نه تماشاگران آن، امت هویت مشترک می‌یابد، عدالت بر نهادها سایه می‌اندازد، هدایت جهت حرکت را تعیین می‌کند و ولایت مرکز تنظیم‌کننده آشوب عصر دیجیتال می‌شود. در جهانی که حکمرانی‌های پیچیده گرفتار بحران معنا، بحران اعتماد و بحران کارآمدی‌اند، حکمرانی ولایی الگویی است که می‌تواند سیاست، عدالت و مردم را دوباره به هم پیوند دهد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷 @raveshetamadoni
به پروژه ۱۴۰۷ راهنمای پیکره دانش حکمرانی ولایی خوش آمدید این مجموعه محصول همکاری مشترک میان مراکز تحقیقاتی، اندیشکده‌های دانشگاهی و جمعی از نخبگان متعهد به ولایت و عدالت در ایران خواهد بود. نخستین نسخه‌ی این پیکره دانش در سال ۱۴۰۷ منتشر خواهد شد و از همان زمان هیئت تحریریه‌ای فعال از استادان و صاحب‌نظران حکمرانی مسئول گردآوری و روزآمدسازی آن خواهند بود. این مجموعه به‌عنوان یک مرجع معتبر و زنده برای دانش حکمرانی ولایی طراحی شده است. اگرچه پیکره دانش حکمرانی ولایی بر روی یک بستر باز و شبکه‌ای (مانند ویکی) میزبانی خواهد شد، اما تنها دوبار در سال به‌روزرسانی می‌گردد. ذی‌نفعان اصلی آن شامل اساتید دانشگاه، مدیران اجرایی، پژوهشگران و دانشجویان علاقه‌مند به حکمرانی اسلامی–ایرانی خواهند بود. هدف ما این است که این مجموعه به یک راهنمای زنده و معتبر برای دانش حکمرانی ولایی تبدیل شود؛ دانشی که بیشترین ارتباط و اهمیت را برای پیشرفت تمدن نوین اسلامی دارد. پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهد که این مسیر رو به رشد خواهد بود: در سال‌های نخست، این مجموعه بیش از ۱۰۰ هزار بازدیدکننده خواهد داشت و طی پنج سال بعد، این رقم به بیش از یک میلیون بازدیدکننده و در مجموع ۲۰ میلیون بازدید صفحه از سراسر جهان خواهد رسید. اگر این مجموعه به‌صورت سنتی چاپ شود، شامل بیش از ۳۰۰۰ صفحه و حدود ۳۰۰ مقاله در حوزه حکمرانی ولایی و موضوعات مرتبط خواهد بود؛ محتوایی که توسط بیش از ۲۰۰ استاد و پژوهشگر داوطلب ایجاد خواهد شد. اگر علاقه‌مند باشید که به‌عنوان نویسنده یا ویراستار در این پروژه مشارکت کنید، می‌توانید از طریق کانال رسمی ما در ایتا با انجمن حکمرانی ولایی تماس بگیرید. ✅ این متن آینده‌نگرانه نوشته شده، با فرض آغاز در سال ۱۴۰۷ و انتشار برای مخاطبان ایرانی در «فضای مجازی». @raveshetamadoni
🔶تفکر ولایی: چارچوب نظری شناخت و حکمرانی در نظام اسلامی 🖊 رضا کیانوش ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در تحلیل نظام‌های سیاسی و اجتماعی،واکاوی «اندیشه محوری» حاکم بر آنها گامی ضروری است. در منظومه فکری برآمده از انقلاب اسلامی ایران، مفهوم «تفکر ولایی» به عنوان یک اندیشه پایه‌ای و جامع مطرح می‌گردد که هم بر شیوه فهم عالم و هم بر نحوه مدیریت آن دلالت دارد. این تفکر را می‌توان به دو مؤلفه اساسی «ساحت تفکر و شناخت» و «ساحت ولایت و مدیریت» تقسیم‌بندی کرد که در تعامل با یکدیگر، بنیان‌های یک نظریه حکمرانی متمایز را شکل می‌دهند. این نوشتار به تبیین این دو ساحت و پیوند میان آنها می‌پردازد. 1⃣ ساحت اول: تفکر؛ فرآیندهای شناختی و ادراکی پیش از هر چیز،تفکر ولایی بر یک نظام معرفتی و شیوه‌ خاص «اندیشیدن» استوار است. این ساحت، مجموعه‌ای از فعالیت‌های عقلانی و قلبی را دربرمی‌گیرد که هدف غایی آنها، دستیابی به شناخت صحیح از هستی و تنظیم کنش بر اساس آن است. این فرآیندها، که در متون دینی و فلسفی اسلامی بر آنها تأکید شده، شامل موارد زیر است: 🔺تعقل: به معنای به‌کارگیری قوه عقل برای درک اصول کلی، قوانین حاکم بر طبیعت و جامعه، و روابط علّی و معلولی. 🔺تدبر: فراتر از درک سطحی، به معنای تأمل عمیق در جزئیات، غایات، و پیامدهای پدیده‌ها و متون. 🔺تفقه: به معنای فهم ژرف و عمیق احکام و معارف شریعت و استنباط مقاصد آنها، که شناخت را از ظاهر به باطن و از متن به مقصد سوق می‌دهد. 🔺توجه و تذکر: بعد قلبی و معنوی شناخت که بر تمرکز، حضور ذهن و یادآوری مستمر اصول و غایات الهی تأکید دارد و مانع از غرق‌شدن در جزئیات یا انحراف از مسیر اصلی می‌شود. 🔺تعلم: بر ضرورت دانش‌اندوزی مستمر و بهره‌گیری از علوم تجربی و انسانی در کنار معارف وحیانی تأکید می‌کند. مجموعه این فرآیندها، یک «چارچوب شناختی» را تشکیل می‌دهد که هستی را منظم، هدفمند و قابل فهم می‌داند. این چارچوب، پیش‌زمینه ضروری برای درک مفهوم ولایت و نحوه به‌کارگیری آن در عرصه اجتماع است. 2⃣ ساحت دوم: ولایت؛ نظام هدایت و سرپرستی در گام بعدی، تفکر ولایی به ساحت «ولایت» وارد می‌شود که خود دارای مراتب و ابعادی است. ولایت در اصل، از آن خدای متعال است که مالک و مدبر حقیقی جهان است. این ولایت تکوینی و تشریعی الهی، منشأ و مبنای هرگونه ولایت دیگری محسوب می‌شود. ولایتی که به انسان‌های شایسته (پیامبران، ائمه معصومین و در عصر غیبت، فقهای جامع‌الشرایط) اعطا می‌شود، در طول و با اذن این ولایت الهی معنا می‌یابد و در دو بُعد ساختاری و محتوایی ظهور می‌یابد. ۱.۲. بُعد ساختاری: هندسه پیوندها (ولایت طولی و عرضی) این بُعد به شبکه ارتباطی و جایگاه‌های هدایت در جامعه اشاره دارد و بر دو محور استوار است: 🔺ولایت طولی: نمایانگر خط اتصال و هدایت از مبدأ الهی است که به ترتیب از طریق پیامبر، امام و در زمان حاضر، ولی فقیه امتداد می‌یابد. این رابطه، یک سلسله‌مراتب اداری صرف نیست، بلکه جریانی از هدایت، جهت‌دهی و اتصال معنوی است. نقش رهبر در این ساختار، بیشتر تعیین خطوط کلی، جهت‌دهی کلان و صیانت از مبانی ارزشی است تا مداخله در جزئیات اجرایی. 🔺ولایت عرضی: به پیوندهای عمیق، مسئولیت‌آمیز و همیارانه میان اعضای جامعه مؤمنان اشاره دارد. این ارتباط که در قرآن کریم با عبارت «بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ» توصیف شده، فراتر از همکاری اجتماعی معمول است و به تشکیل یک «کل ارگانیک» یا «نفس جمعی» منجر می‌شود. در این ساختار، افراد در قبال سعادت و رشد یکدیگر احساس مسئولیت می‌کنند. این بُعد، بستر مشارکت عمومی، نظارت اجتماعی و مسئولیت‌پذیری متقابل را فراهم می‌آورد. ۲.۲. بُعد محتوایی: کیفیت مدیریت و سرپرستی این بُعد به ماهیت و محتوای عمل حکمرانی در چارچوب ساختار فوق می‌پردازد و ویژگی‌های زیر را برمی‌شمارد: 🔺سرپرستی رشد‌محور: کارویژه اصلی در این نظام، «پرورش» و «هدایت» جامعه به سوی کمالات مادی و معنوی است. حاکم، بیش از آنکه یک مدیر برای حفظ وضع موجود باشد، یک «سرپرست» یا «کفیل» برای رشد و تعالی امت است. 🔺خدمت‌گزاری مسئولانه: اقتدار، ریشه در «مسئولیت‌پذیری» و «خدمت» دارد. رهبر، خادم مردم دانسته می‌شود، اما خدمتی که مبتنی بر تشخیص مصلحت واقعی جامعه و بر پایه دانش و تقواست، نه صرفاً تبعیت از خواسته‌های زودگذر. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷 @raveshetamadoni
🔺عدالت به مثابه استقرار حق: عدالت در این منظومه، مفهومی فراتر از توزیع عادلانه ثروت دارد. به معنای «اعطای حق هر صاحب حقی» و قرار دادن هر فرد، نهاد و رابطه‌ای در جایگاه شایسته و طبیعی خود در نظام هستی است. 3⃣ پیوند دو ساحت: گذار به نظریه حکمرانی ولایی نظریه حکمرانی ولایی از تعامل و هم‌نوایی این دو ساحت پدید می‌آید.ساحت تفکر (با فرآیندهای تعقل، تدبر، تفقه و...) منبع مشروعیت و خردورزی برای تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌هاست. این ساحت تضمین می‌کند که اداره جامعه بر پایه شناخت عمیق از واقعیت‌ها، قوانین الهی حاکم بر تاریخ و جامعه، و مصالح حقیقی انسان استوار باشد. در مقابل، ساحت ولایت (با ابعاد ساختاری و محتوایی خود) چارچوب نهادی و عملیاتی برای تحقق آن شناخت‌ها در عرصه اجتماع فراهم می‌کند. ساختار ولایی (طولی و عرضی)، مجرای اجرا و مشارکت را مشخص می‌سازد و محتوای عدالت‌محور و رشد‌محور آن، غایت و جهت حرکت را تعیین می‌نماید. حکمرانی در این چارچوب، نه عملی صرفا فنی، بلکه فرآیندی تربیتی، یادگیرنده و هدفمند است که جامعه را به سوی «تمدن متعالی و سعادت جو» رهنمون می‌سازد. 4⃣نتیجه‌گیری تفکر ولایی به عنوان یک پارادایم فکری-عملی،حکمرانی را برآمده از هماهنگی سازوکارهای شناختی عمیق (ساحت تفکر) با نظام هدایت و سرپرستی الهی-انسانی (ساحت ولایت) می‌داند. در این الگو، رهبری جامعه، واجد جهت‌دهی کلان مبتنی بر ولایت طولی و مشارکت مسئولانه ناشی از ولایت عرضی است و محتوای آن، خدمت، عدالت و حرکت به سوی کمال است. این چارچوب نظری، ظرفیت بسط و تطبیق در شاخه‌های تخصصی‌تر حکمرانی مانند اقتصاد، حقوق اساسی و مدیریت عمومی را داراست. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷 @raveshetamadoni
🔶 ضرورت معماری حکمرانی اسلامی؛ از آرمان رهبری تا طراحی نقشه یکپارچه اداره کشور 🖊 رضا کیانوش ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سال‌هاست رهبر انقلاب بر یک خواسته راهبردی و تمدنی پافشاری می‌کنند: اینکه جمهوری اسلامی نه‌تنها کشور را به شیوه اسلامی اداره کند، بلکه الگوی اداره‌ای نوین و قابل ارائه به جهان بسازد. این مطالبه، صرفاً یک شعار یا توصیه اخلاقی نیست؛ یک پروژه تمدنی است که بدون «معماری حکمرانی» قابل تحقق نخواهد بود. همان‌طور که هیچ سازه‌ای بدون نقشه بنا نمی‌شود، حکمرانی به سبک اسلامی نیز بدون شناخت اجزا، روابط، کارکردها و لایه‌های آن قابل تحقق نیست. ما امروز با پدیده‌ای روبه‌رو هستیم که مانند یک سیستم زنده و پیچیده عمل می‌کند؛ سیستمی که برای فهم آن باید ابتدا ساختار و معماری کلانش را آشکار کنیم و سپس بخش‌های درهم‌ تنیده‌اش را کنار هم بنشانیم. اداره اسلامی نه نسخه‌ای مذهبی از دولت مدرن است و نه شیوه‌ای سنتی برای جامعه‌ای قدیمی؛ بلکه سبکی تازه از سامان‌دهی امر عمومی است که سرچشمه آن در ولایت، عدالت، هدایت و مشارکت امت قرار دارد. اگر این اصول را جدی بگیریم، بلافاصله متوجه می‌شویم که ساختار اداره کشور باید باز تعریف شود. بازیگران گوناگونی در صحنه حضور دارند؛ از فلاسفه، فقها و اندیشه‌ورزان دینی گرفته تا مدیران اجرایی، دانشگاهیان، اندیشکده‌ها، و خود مردم. همه درباره حکمرانی اسلامی حرف می‌زنند، اما زبان، مفهوم و انگاره مشترک هنوز شکل نگرفته است. معماری حکمرانی اسلامی(بخش از پژوهش به روش سیستمی است) دقیقا برای حل همین مسئله به میدان می‌آید: ایجاد یک زبان واحد، یک نقشه مشترک و یک چارچوب که همه اجزا را قابل اتصال و قابل همکاری کند. امروز تجربه جمهوری اسلامی در چهار دهه گذشته با زحمات فراوان انباشته شده، اما به دلیل نبود معماری کلان، این تجربه به یک الگوی تثبیت‌ شده و قابل انتقال تبدیل نشده است. هر دوره مدیریتی بخشی از بنا را ایجاد کرده و دوره بعد، آن را از نو آغاز کرده است. اگر معماری واحدی تعریف می‌شد، این تجربه به سرمایه دائمی و جریان‌ساز تبدیل می‌گردید. علاوه بر این، اگر قرار باشد الگوی اداره اسلامی به جهان ارائه شود، باید نخست به یک زبان روشن در داخل کشور برسیم. دنیا الگوهای پراکنده نمی‌پذیرد؛ الگو باید یکپارچه، قابل تفسیر، قابل بازنمایی و قابل انتقال باشد. معماری حکمرانی اسلامی در نگاه من شامل شناخت بنیان‌ها، نظریه‌ها، ساختارهای اجرایی، شیوه‌های تصمیم‌سازی و فرایندهای یادگیری است. این معماری به‌جای آنکه عناصر را جداجدا ببیند، آنها را چون اجزای یک پازل کنار هم قرار می‌دهد؛ پازلی که بدون نقشه‌ مادر معنا پیدا نمی‌کند. بنیان‌های اداره اسلامی؛ از باور به ولایت و عدالت تا نقش امت در مشارکت؛ اگر روشن نشوند، نظریه‌ها شکل نمی‌گیرند. نظریه‌ها بدون بازنمایی و مدل‌سازی، قابل آموزش و اجرا نیستند. ساختارها بدون روش، به بروکراسی ناکارآمد تبدیل می‌شوند. و عمل بدون بازخورد و یادگیری، فرسوده و تکراری می‌شود. معماری، این اجزا را نه به‌ صورت سلسله‌ای خطی، بلکه در قالب یک شبکه چند لایه سازمان می‌دهد؛ شبکه‌ای که در آن فهم، تفسیر، اجرا و بازبینی دائما در رفت‌ و برگشت‌اند. این معماری بر یک ستون مرکزی تکیه دارد: تفکر ولایی. همان نقشی که در یک سیستم زنده، عقل ناظر، جهت‌ دهنده و تنظیم‌کننده ایفا می‌کند، در معماری حکمرانی اسلامی بر عهده تفکر ولایی است. این عقلانیت است که میان اصول ثابت و شرایط متغیر پیوند برقرار می‌کند، میان تجربه عملی و مبانی نظری رفت‌وبرگشت مستمر ایجاد می‌کند، و مسیر عدالت و رشد را در تصمیم‌گیری زنده نگه می‌دارد. این نقطه تمایز سبک اداره اسلامی است؛ سبکی که بر خلاف مدل‌های رایج، نه به «اقتدار تکنیکی» تقلیل می‌یابد و نه به «مدیریت مناسکی»، بلکه تلفیقی از هدایت، مشارکت، دانش، داده، فرهنگ و معنویت است. اگر امروز بپذیریم که حکمرانی اسلامی یک سیستم پیچیده است، آنگاه باید معماری آن را نیز همچون معماری یک سیستم پیچیده طراحی کنیم؛ معماری‌ای که هم امکان فهم و هم امکان ساخت فراهم کند. سخن رهبر انقلاب درباره «اداره اسلامی» تنها با چنین نقشه‌ای عملی می‌شود. این معماری راه را باز می‌کند تا: 🔻تجربه‌های انباشته به مدل قابل استفاده تبدیل شوند؛ 🔻نخبگان حوزه و دانشگاه زبان مشترک پیدا کنند؛ 🔻مدیران اجرایی مسیر روشن برای عمل داشته باشند؛ 🔻اندیشکده‌ها بر اساس یک چارچوب واحد محصول تولید کنند؛ 🔻و امت نقش حقیقی خود را در اداره کشور بازیابد. این معماری، مقدمه ساختن سبک اداره آینده جمهوری اسلامی است؛ سبکی که اگر به دقت طراحی و اجرا شود، هم کشور را به سمت عدالت و پیشرفت هدایت می‌کند و هم الگویی الهام‌بخش برای ملت‌های جویای راه سوم خواهد بود. @raveshetamadoni
🔶 ضرورت راهنمای پیکره دانش حکمرانی ولایی؛ از وحدت نهاد علم تا شکل‌گیری نظم در اداره کشور 🖊 رضا کیانوش ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سال‌هاست که مسئله حکمرانی در کشور نه به‌صورت یک مشکل مقطعی، بلکه به‌مثابه یک وضعیت نامتعین و حل‌نشده خود را نشان می‌دهد؛ وضعیتی که مردم آن را در قالب «مشکل» لمس می‌کنند، اما صورت‌بندی آن به‌عنوان «مسئله» بر عهده نهاد علم است. تمایز میان مشکل و مسئله، نقطه آغاز فهم این وضعیت است. مشکل آن چیزی است که در تجربه زیسته مردم بروز می‌کند؛ اما مسئله زمانی شکل می‌گیرد که یک نظم موجود دیگر قابل توضیح نباشد، وقتی میان آنچه دیده می‌شود و آنچه می‌توان درباره‌اش گفت و تبیین کرد، فاصله می‌افتد. درست در همین نقطه است که حکمرانی به مسئله تبدیل می‌شود. حکمرانی زمانی مسئله می‌شود که نتوانیم نسبت میان حاکمیت، مردم، نهادها، اقتصاد، سیاست و فرهنگ را در یک نظم معنادار توضیح دهیم. وقتی روشن نیست هر امر در کجای منظومه اداره کشور قرار دارد، وقتی معلوم نیست بازار چه نسبتی با سیاست دارد، مردم چگونه و تا کجا باید مشارکت کنند، و ولایت و هدایت چگونه باید در بستر مردم‌سالاری جاری شود، با انباشت تصمیم‌ها و مداخلاتی مواجه می‌شویم که کوتاه‌مدت سامان می‌دهند، اما پایدار نیستند. این همان وضعی است که امیرالمؤمنین(ع) از آن با تعبیر «وضع کل شیء فی موضعه» یاد می‌کنند؛ عدل یعنی هر چیز در جای خود قرار گیرد، و بی‌عدالتی یعنی اغتشاش جایگاه‌ها. ریشه این اغتشاش، پیش از آن‌که در عرصه سیاست باشد، در نهاد علم است. نهاد علم وظیفه دارد نظم امور را روشن کند، نسبت‌ها را متعین سازد و امکان گفتن درباره آنچه هست و آنچه باید باشد را فراهم آورد. اما هنگامی که خود نهاد علم دچار آشفتگی است، زمانی که علوم فاقد معماری منسجم‌اند و یک متافیزیک یا چارچوب دانشی واحد نمی‌تواند معارف پراکنده را ذیل خود جمع کند، نتیجه آن می‌شود که سیاست، اقتصاد و فرهنگ به قلمرو یکدیگر تجاوز می‌کنند و هیچ‌کدام در جای واقعی خود قرار نمی‌گیرند. در چنین وضعی، حکمرانی به‌جای آنکه حاصل تدبیر علمی باشد، به مدیریت سلیقه‌ای و اعمال قدرت کوتاه‌مدت فروکاسته می‌شود. مسئله در ایران امروز، صرفاً فقدان نظریه یا فقدان اراده سیاسی نیست؛ مسئله اصلی، نبود یک نظم دانشی مشترک میان دو رکن اصلی نهاد علم، یعنی حوزه و دانشگاه است. این دو سامانه معرفتی، به‌جای آنکه مکمل یکدیگر باشند، اغلب به‌صورت موازی و حتی خنثی‌کننده عمل می‌کنند. دانشگاه دانشی تولید می‌کند که پیوند روشنی با حکمت، فقه و غایت‌شناسی اسلامی ندارد؛ حوزه نیز معارفی را بسط می‌دهد که کمتر در قالب‌های قابل ترجمه به زبان اداره و سیاست‌گذاری صورت‌بندی می‌شود. حاصل این گسست، تزریق دائمی تعارض به حکمرانی و ناتوانی در حل ریشه‌ای مسائل است. در اینجاست که ضرورت «راهنمای پیکره دانش حکمرانی ولایی» خود را نشان می‌دهد. این راهنما نه یک کتاب و نه یک سند اداری است، بلکه یک معماری دانشی است برای ایجاد وحدت در نهاد علم و تبدیل کثرت معارف حوزوی و دانشگاهی به یک نظم قابل اداره. راهنمای پیکره دانش، پیش از آنکه به حل مسائل بپردازد، افق نظری حل مسئله را می‌سازد؛ نسبت ما با انسان، جامعه، قدرت، مردم‌سالاری، ولایت، اقتصاد و فرهنگ را روشن می‌کند و اجازه می‌دهد مسئله‌ها به‌درستی صورت‌بندی شوند. بدون چنین راهنمایی، هر سخن از مردم‌سالاری، مشارکت، اقتصاد مردم‌پایه یا حکمرانی ولایی، در حد مفاهیمی خام و گاه متعارض باقی می‌ماند. پدرانگی با پدرسالاری خلط می‌شود، هدایت با سلطه اشتباه گرفته می‌شود، و مشارکت مردم یا به رهاشدگی تقلیل می‌یابد یا به کنترل. در حالی که سنت حکمرانی اسلامی نشان می‌دهد می‌توان هم مردم‌سالار بود و هم هدایت‌محور؛ هم خیرخواهانه توصیه کرد و هم در جای خود امر نمود. تشخیص این جایگاه‌ها، کار نهاد علم است و بدون یک چارچوب دانشی مشترک ممکن نیست. راهنمای پیکره دانش حکمرانی ولایی دقیقاً برای پاسخ به این نیاز طراحی می‌شود: ایجاد زبانی مشترک میان حوزه و دانشگاه، صورت‌بندی واحد از مسئله حکمرانی، و فراهم‌کردن بستری که در آن، تجربه اجرایی، دانش دانشگاهی و حکمت و فقه اسلامی بتوانند به‌جای خنثی‌سازی، یکدیگر را تقویت کنند. این راهنما، ابزار تحمیل نظم نیست؛ سازوکار کشف نظم است. نظمی که از دل واقعیت اجتماعی، با هدایت نهاد علم، استخراج می‌شود و به حکمرانی امکان می‌دهد به‌جای واکنش‌های مقطعی، مسیر پایدار پیدا کند. @raveshetamadoni
اگر این وحدت دانشی شکل نگیرد، حکمرانی ناچار خواهد بود خلأ علم را با سیاست پر کند؛ و سیاست، هرچقدر هم خیرخواهانه، بدون پشتوانه دانشی، به سامان‌های موقتی می‌انجامد که دوباره فرو می‌ریزند. اما اگر نهاد علم، با تکیه بر یک راهنمای پیکره دانش مشترک، بتواند نظم امور را روشن کند، آن‌گاه حکمرانی از اعمال سلیقه عبور می‌کند و به تدبیر مبتنی بر حکمت می‌رسد. از این منظر، راهنمای پیکره دانش حکمرانی ولایی نه یک پروژه علمی صرف، بلکه شرط امکان شکل‌گیری زیست‌بوم حکمرانی اسلامی است؛ زیست‌بومی که در آن حوزه و دانشگاه به‌جای رقابت، هم‌افزا می‌شوند، مسئله‌ها پیش از آنکه سیاسی شوند، علمی صورت‌بندی می‌شوند، و اداره کشور بر مدار «وضع کل شیء فی موضعه» قرار می‌گیرد. بدون این راهنما، سخن گفتن از حکمرانی ولایی، بیشتر شبیه آرزوست؛ با آن، این آرمان می‌تواند به نظم، قاعده و عمل تبدیل شود. @raveshetamadoni